بار و دیسکوی صلواتی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

من که هیچ شکی ندارم که این آقایان فرمانده سپاه احتمالا اطلاعات شان را از اجنه و ارواح می گیرند. یک حرفهایی می زنند که توی شکم آدم سالم درخت چنار سبز می شود، چه رسد به سردار فیروزآبادی که به گمانم توی شکمش درخت بیدی چیزی سبز شده و حالا حالاها برای تصورات محیرالعقول جا دارد. از یک طرف حسین شریعتمداری گفته بود “در روز عاشورا پنج هزار نفر در خیابانها معترض بودند.” از طرف دیگر سردار احمدی مقدم که تازه آلزایمرش رو به بهبود است، گفته “در روز عاشورا ماشین نیروی انتظامی چند معترض را زیر کرد و ما هم از آنها عذرخواهی کردیم و دیه شان را دادیم” از طرفی سردار سعید خان قاسمی گفته بود “روز عاشورا ساواکی ها و مجاهدین خلق در خیابان می خواستند نظام را ساقط کنند و تعدادشان سه میلیون نفر بود.” سردار رادان هم که گفته بود که “یک نفر از پل سقوط کرد و یک نفر با گلوله کشته شد که چون نیروی انتظامی اسلحه نداشتند این موضوع در دست بررسی است.” امروز هم سردار ذوالنور که احتمالا سرش بشدت به جایی برخورد کرده گفته است که “معترضان به نتیجه انتخابات در روز عاشورای ۸۸ ایستگاه صلواتی مشروب و رقص مختلط دائر کرده بودند.” یعنی اگر کل این توهمات و تصورات را بگذاریم کنار هم به این نتیجه می رسیم که در روز عاشورای سال ۸۸ جمعیتی بین پنج هزار تا سه میلیون نفر ساواکی و مجاهد از معترضان بالای یک پل یک بار مجانی و یک دیسکو دائر کرده بودند، و یکی شان به دلیل اینکه زیاد مشروب خورده بود از بالای پل افتاد پائین، بعد هم یکی گلوله شلیک کرد وسط بار به یکی دیگر از معترضان که در نتیجه باعث شد اتومبیلی دو نفر را زیر کند و نظام جمهوری اسلامی به خطر بیافتد. به عبارت دیگر احتمالا وقایع عاشورای ۸۸ در لاس وگاس و تگزاس رخ داده و افرادی از اشرف و لس آنجلس به آنجا رفته اند و تیراندازی شده است. فقط نمی دانیم چطوری این اجساد را در تهران پیدا کردند؟ و نمی دانیم که چطوری این بار صلواتی و دیسکوی صلواتی بعد از چهارسال کشف شده است؟ حدس می زنم که دو سال بعد فرماندهان سپاه کشف کنند که کلا وقایع عاشورای ۸۸ یک درگیری بین مافیای دون کورلئونه و تاتارگیا بود که در نیویورک اتفاق افتاد و گروه سگهای زرد در جریان آن کشته شدند و کلا ربطی به ایران نداشت.

 

انفجار در بیروت

درست در زمانی که احمدی نژاد می خواست اسرائیل را از روی نقشه جغرافیا حذف کند، یا زمانی که نمایشگاه هولوکاست در ایران برگزار شده بود، یا زمانی که احمدی نژاد در لبنان سخنرانی می کرد، یا وقتی که حسن نصرالله به نفع ایران احمدی نژاد با اسرائیل می جنگید، یا وقتی که احمدی نژاد علیه اسرائیل هر روز جمله ای می گفت، یا زمانی که خالد مشعل نورچشمی جمهوری اسلامی بود، یا زمانی که ایران بطور واقعی در تدارک جنگی گسترده در خاورمیانه بود….. در همه این زمان ها، که نه ایران برای صلح با آمریکا تلاش می کرد، نه روحانی با وزیر خارجه سابق انگلیس رفیق بود، نه اوباما با رئیس جمهور ایران تلفنی حرف زده بود، نه همه ائمه جمعه کشور از مذاکره ایران و آمریکا حمایت می کردند….. در همه آن زمانها نه سفارتخانه ایران در بیروت منفجر شد که مثل امروز ۲۳ نفر کشته شوند، نه اسرائیل نقشه حمله به ایران را از طریق آسمان عربستان سعودی می چید، و از همه مهم تر نماینده حزب سوسیالیست فرانسه رفته بود به دیدار حزب الله لبنان و مثل امروز نرفته بود به تل آویو. یعنی شما فکر می کنید چرا یک ایران جنگ طلب را اسرائیلی ها بیشتر دوست دارند تا یک ایران صلح طلب که دوست دارد با آمریکا آشتی کند؟

 

جواد رفت ژنو

جواد آقای ما هم کفش و کلاه کرد و پیام یوتیوبی خودش را منتشر کرد و رفت به ژنو که مذاکره با پنج باضافه یک باضافه دو باضافه سه منهای فرانسه را ادامه بدهد. من که اصولا معتقدم اگر مذاکرات در فیس بوک ادامه پیدا کند خیلی خوب به نتیجه می رسد، هم مشکلات حقیقی نداریم هم عشق های مجازی داریم.

 

ما را نگذارند به یک فتنه ویران

کم کم بقول طرف اینقدر تیر در می کنید تا بزنم پاره اش کنم، یعنی فی الواقع وقتی صورتحسابی دست آدم می رسد که آدم خرجی نکرده چرا پولش را بدهد، مجبور است پاره اش کند. البته من کلا با هر نوع پارگی از هر جانبی مخالفم، ولی یعنی چه که یک کلمه “فتنه” را هم نمی گذارند با دل خوش از گلوی ما برود پائین. هی گفتیم ما طرفدار شرکت در انتخابات هستیم، گفتند نه شما می خواستید لشگرکشی خیابانی کنید، هی گفتیم ما سبز هستیم، گفتند نخیر سبز علوی ما هستیم، شماها ضد انقلابید، گفتیم به روی چشم، ما ضد انقلابیم و اصولا با انقلاب مخالفیم، گفتند نخیر شما انقلابی هستید و می خواهید انقلاب کنید و مملکت را به فرحزاد فنا بفرستید، گفتیم بسیار خوب ما انقلابی هستیم، گفتند نخیر انقلابی ما هستیم و شما اصلاح طلب مزدور حکومتی هستید، گفتیم بچشم، ما اصلاح طلبیم، گفتند نخیر اصلاح طلب ما هستیم، شما فتنه گرید و می خواهید با فتنه گری های تان همه چیز را از اساس تغییر دهید. حالا هم که ما می گوئیم: “قبول! اصلا ما فتنه گر، ما فتنه زاده، ما فتنه چکمه پوش” فلان نماینده مجلس زرررررپی درباره دانشگاه ایرانیان احمدی نژاد گفته: “دانشگاه ایرانیان، کانون فتنه است.” آقای محترم! جناب نماینده! برادر عزیز! ما این همه مصیبت کشیدیم شدیم فتنه گر، حداقل بگذارید با همین فتنه مان حال کنیم. اگر گذاشتند یک دل سیر کوفت مان را بخوریم.

 

واسه چی ولشون نمی کنید؟

من که مانده ام که اصولا برای چی میرحسین و خانم رهنورد و کروبی را ول نمی کنند؟ قفل اضافی دارید؟ ناهار و شام اضافی دارید؟ کار برای نگهبان ندارید؟ چه مرگ تان است؟. میرحسین موسوی که می گفت: “من آمده ام تا نگذارم که سرمایه این کشور به باد برود” خوب! الحمدالله سرمایه کشور که به باد رفته، بخواهد جلویش را بگیرد هم نمی تواند. این میرحسین موسوی را می گفتید فتنه گر چون مرتضوی دادگاه صدنفری طرفدارانش را تشکیل داده بود، حالا هم که بعضی از آن طرفداران وزیرند، بقیه هم خانه شان هستند؛ قاضی دادگاه هم که خودش فراری است و می خواهند زندانش کنند. مطهری هم که گفته است که “اگر اتفاقی برای موسوی و کروبی بیفتد، برای نظام هزینه خواهد داشت.” آقای هاشمی هم که گفته است “موسوی و کروبی باید آزاد شوند.” بابا این مامورانشان را ول کنید بروند خانه شان و به زن و بچه مردم کاری نداشته باشند. حالا گیرم اضافه حقوقشان کم می شود آن را هم بدهید. عجب بد کینه هایی هستید!