کاندیدا های شرطی

بیژن صف سری
بیژن صف سری

در معرکه این دوره از انتصابات تعیین رئیس جمهوری نظام، نام محمد خاتمی رئیس جمهورپیشین و هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بیش از کاندیدا های دیگر مطرح است؛ این در حالی است که عدم حضور خاتمی محرز گشته وکاندیدا شدن هاشمی رفسنجانی در ابهام است.عدم حضور هاشمی از یک سو توسط  برخی از افراد منتسب به قدرت چون یونسی وزیر اطلاعات پیشین منتفی اعلام شده و از سوی دیگر دشمنان او را زیر رگبارتوهین و اتهامات گوناگون گرفته اند. تنها دلیلی که برای کاندیدا شدن این روحانی زیرک و سیاست پیشه نظام در بین طرفدارانش مورد استناد قرار می گیرد، اظهارات اخیر وی در دیدار با اعضای ادوار انجمن‌‌های اسلامی دانشگاه‌ها است که چون همیشه با دو پهلو سخن گفتن، طرفداران حود را در تب و تاب آمدن و نیامدنش قرار داده است.

سیاست دوپهلو گویی آقای هاشمی، حکایت دو پهلو گفتن “ابن جوزی” را می ماند که می گویند روزی بالای منبر بود و موعظه می گفت.کسی از او پرسید: پس از رسول خدا چه کسی خلیفه بود؟ جواب داد: آن کسی که دختر پیامبر در خانه اوبود.با این پاسخ اگر پرسش کننده اهل سنت بود خیال می کرد منظور او ابو بکر بود و اگر از شیعیان بود خیال می کرد منظور حضرت علی است.

 اما یکی از عجایب و ابداعات این دوره از انتصابات تعیین ریاست جمهوری نظام، دغدغه اکثر کاندیدا ها، غیر از گذشتن از فیلتر شورای نگهبان، پذیرفتن از سوی رهبری است، از این رو حتی کسانی چون خاتمی و هاشمی که داعیه خدمت به ملت و کشور را دارند، شرط حضور خود را نه مقبولیت ویا پذیرفته شدن از سوی ملت، بلکه منوط به گرفتن چراغ سبز ازرهبری اعلام کرده اند که چنین شرطی از سوی قریب به اتفاق کاندیدا ها ی این دوره از انتصابات، نشانه دیگری است از بی اعتباری صندوق های رای که نه تنها راه رسیدن به تحقق مطالبات مردم نیست، بلکه ابزاری است برای بقای ظلم و ادامه رویه زمامداری خانمان برانداز حاکمیت.تو گویی همه هم و غم کاندیدا ها ی تحمیلی، تنها جلب رضایت رهبری است، نه آبادانی کشور ویا رفاه ملت.

میگویند روزی سلطان محمود غزنوی به دارالمجانین (تیمارستان ) رفت و از دیوانه ای پرسید: چه میل داری تا بگویم برایت حاضر کنند؟ دیوانه گفت:دنبه.سلطان اشاره کرد تا برایش بجای دنبه تربچه بیاورند، دیوانه هم تربچه را گرفت وبا تصور اینکه دنبه است شروع به خوردن کرد. او در حین خوردن اما نگاهی به سلطان محمود می انداخت و سرش را بعلامت ملامت تکان می دا. سلطان محمود دلیل سر تکان دادنش را پرسید. دیوانه گفت: از روزی که تو سلطان شدی دنبه ها هم دیگر چربی ندارند. حال حکایت جمهوری اسلامی است که حتی معرکه هایی هم که بنام انتخابات برگزار می کند شباهتی به انتخابات ندارد و کاندیدا ها ی انتصابی بجای ارائه طرح ها و برنامه های خود، تنها به اعلام بندگی به درگاه بیت رهبری اکتفا می کنند و خود را بی نیاز ازجلب رضایت و حمایت مردم می دانند، چون هدف تنها رضایتمندی یک نفراست. در حالیکه درهمین سر زمینی که امروز درتصرف دین فروشان از خدا بی خبر است تا قبل از واقعه سال ۵۷، انتخاباتی به مراتب سالم تر از شعبده های نظام جمهوری اسلامی برگزار می شد و کاندیدا ها برای جلب آرای ملت، خود را ملزم به ارائه طرح و برنامه می دیدند.
 می گویند هر کس به دیدار مرحوم آشیخ حسین لنکرانی که در گلوبندک، کوچه سابق مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری خانه ای داشت، می رفت متوجه چند شاخه گندم در اتاق نشیمن ایشان می شد که به دیوار آویخته و زیر آن کاغذی نصب بود که روی آن با قلم قرمز رنگی مطالبی نوشته شده بود به گونه ای که توجه هر تازه وارد و ببینده را بخود جلب میکرد تا جائی که مجبور به پرسش می شدند.آن وقت بود که مرحوم لنکرانی با حوصله و آب و تاب زیاد توضیح میداد که اینها خوشه های گندمی است که روی پشت بام خانه او از وسط کاهگل ها روئیده است در حالیکه کاهگل جای مناسبی برای رشد گندم نیست.اما وقتی بر فراز خانه یک ایرانی، آن هم از میان کاهگل این خوشه های بزرگ گندم می روید، نا گفته پیداست که این کشور، برای کشاورزی و گندم کاری، خاک بسیار مساعد و حاصلخیزی دارد … او آنگاه گریزی به مسئله واردات گندم در آن زمان می زد و می گفت: آیا ننگ نیست در کشوری که چنین خوشه های شاداب و بلند گندم روی کاهگل خانه ها سبز می شود، به جای تقویت کشاورزی، سالانه این همه ارز برای واردات گندم به خارجیان میدهیم؟ و وارد کننده آن هستیم؟……

 بی شک آنچه امروزدر شعبده این دوره از انتصابات (نه انتخابات ) شاهدیم نتیجه سکوت و گردن نهادن به ظلم حاکمیتی است که هرگز میل به اصلاح ندارد و حتی به وقت نیاز حضور مردم برای به رخ کشیدن مشروعیت نداشته خود در نزد جهانی که بر او سخت گرفته است، حاضر به کوچکترین انعطاف وعقب نشینی هم نیست، بلکه با برگزاری چنین معرکه هایی، عمال و جیره خوارانش با چهره حق به جانب، با بی پروایی و صراحت، همه صلاح و مصلحت ملتی را در گرو گوش به فرمان بودن یک نفر (رهبری نظام ) می دانند و رضایت یک تن را بر رضایت ملتی ترجیح می دهند. و این رسم همه حکومت های تمامیت خواه و غیر دمکراتیک از آغاز تا به امروز بوده است که با در دست داشتن نبض ملتی صبورو ظلم پذیر برعمر حاکمیت بی سئوال خود می افزایند حال آنکه به گردانندگان چنین شعبده ای باید گفت:

آنجا که پشک و مشک به یک نرخ است / عطار گو ببندد دکان را