‎سیاست ‏‎ ‎زن و لزوم تعریف مساله‎ ‎

نویسنده

fatemehgovaraee.jpg

و مار از همه حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود، هشیارتر بود و به زن گفت آیا خدا حقیقتا گفته است که از همه ‏درختان نخورید: زن به مار گفت از میوه درختان باغ می‌خوریم، لیکن از میوه درختی که در وسط باغ است، خدا گفته ‏است از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید. مار به زن گفت هرآیینه نخواهید مرد. بلکه خدا می‌داند در روزی ‏که از آن بخورید چشمان شما باز می‌شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید شد‎. ‎‏ [سفر پیدایش، باب سیم -آیات 6 – ‏‏1] ‏


در طول دو قرن اخیر که جوامع اسلامی شدیدا درگیر مباحث مربوط به نوگرایی، پیشرفت و توسعه بوده، وضعیت و ‏نقش زنان یکی از محورهای عمده و اصلی این مباحث را تشکیل داده است و این در شرایطی است که در عرف، باور ‏و فرهنگ از سویی و قوانین موضوعه اکثر این جوامع - منجمله ایران - که منبعث از دین می‌باشد، از سوی دیگر ‏بهبود وضعیت زنان با موانع بینشی و ساختاری مواجهه می‌باشد. وضعیت زنان در ایران در حال گذر، در حال حاضر ‏به یکی از پیچیده‌ترین مسائل جامعه ایران تبدیل شده است. با تحولات بسیاری که در بعد از انقلاب در جامعه ایران پدید ‏آمده از جمله نیاز ساختاری به حضور زنان در جامعه، افزوده شدن مسوولیت‌های اجتماعی و نقش آنان در ساختار ‏تولیدی، افزایش رشد تحصیلات، اشتغال، مشارکت اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی و سیاسی و بالطبع رشد آگاهی‌های ‏آنان، جریان حضور زنان در جامعه به یک جریان رو به رشد تبدیل شده است. موضوع روشنفکری دینی در تعیین ‏نسبت با این وضعیت چه بوده و چگونه می‌باشد. آنان هم از سوی نگرش‌های رسمی و هم از سوی جریان‌های ‏اپوزیسیون به عنوان جنس دوم محسوب شده و اساسا تلاشی در جهت داشتن تبیین مستقل نسبت به وضعیت و حقوق ‏زنان به عمل نیاورد. وجود زنان قائم به ذات دیگری و داشتن نقش و وظیفه‌ای حداکثر در مقام مادر و همسر در خانواده ‏بود. وجود تضاد در وضعیت رسمی با جریان رو به ‌رشد اجتماعی زنان، نیاز زنان به یافتن هویت و نقش مستقل و ‏ظرفیت‌ناپذیری باورها، عرف، سنت‌ها و قوانین موجود برای برآوردن خواست‌های تحول‌خواهانه زنان چالشی را فرا ‏روی همه اندیشه - تفکرات جریان‌های رسمی و غیررسمی پدید آورده است. در این میان نسبت جریان روشنفکری دینی ‏با زن چیست؟ اولین جوانه‌های روشنفکری در ایران در معنای خاص به دوران صفویه و مواجهه با تمدن غربی و ‏مظاهر آن توسط دولتمردان و بازرگانان ایرانی باز می‌گردد و زایش آنها از عصر قاجاریه در واقع معنایابی ‏روشنفکری به معنای نوین آن را باید در پیوندی جست‌وجو کرد که با مدرنیته برقرار کرده است.‏

‏ این مسئله در مورد روشنفکری دینی نیز مصداق می‌یابد؛ یعنی روشنفکری دینی نیز به‌رغم ماهیت متناقض نمای آن ‏دارای بیش از یک سده ریشه در تاریخ سرزمین‌ها با زمینه‌های فکری و اجتماعی خاص خود می‌باشد. زیرا روشنفکری ‏دینی در کشورهای اقماری علی‌الخصوص وقتی بخواهد پوشش بومی و سنتی به‌خود بگیرد و صفت دینی به خود الحاق ‏نماید، مورد تردید قرار گرفته است. در رابطه با روشنفکری دینی در ایران میان صاحبان اندیشه مناقشه بسیار وجود ‏دارد. بخشی از این دیدگاه‌ها معتقد به نقیض و پارادوکسیکال بودن این مفهوم ترکیبی هستند. در حالی‌که دیدگاه‌های ‏دیگری نیز وجود دارند که معتقد به واقعیت وجودی این پدیده و جریان فکری، اجتماعی و سیاسی در بعد از مشروطه و ‏در ایران معاصر می‌باشند. در واقع، روشنفکری دینی از تلاقی جریان‌های روشنفکری و سنت دین‌باوری پدید آمده ‏است. در فضای فرهنگی جامعه ایران در قالب جریانی متمایز دستاوردهای فکری و پیامدهای اجتماعی خاص خود را ‏پدید آورده است. روشنفکری است زیرا از سویی در مواجهه با تمدن مدرن با تمدن مدرن بر تعامل و مناسبات ‏اندیشه‌ساز میان خود و اندیشه‌های مدرن پرداخته و در التزام به خود خود بنیاد نقاد مدرنیته ملتزم به نقد به معنای جدید ‏در دو سطح 1 - ایده‌ها و ارائه درکی متناسب با دانش عصر 2 - در ساختار‌ها جهت معقول نمودن ساماندهی اجتماعی ‏یا به عبارتی مدرنیزاسیون. و دینی است زیرا آن فعالیت نظری است که تلاش می‌کند در یک وضعیت مدرن همچنان ‏دین را در صحنه نگاه دارد و به بیان دقیق‌تر سنت دینی را با مدرنیته سازگار نموده و پروژه مدرنیته را بسط داده و ‏تحقق بخشد. این جریان همانگونه که عنوان شد دو ویژگی را توأمان دارا می‌باشد‎:‎


‎1 - ‎ورود به گفتمان مدرنیته ‏‎

‎2 - ‎نقد توام سنت و مدرن ‏‎

مسعود پدرام (2) در طرح نظریه سه‌گانه مواجهه سنت مدرنیته در میان روشنفکران دینی سه رویکرد را برمی‌شمارد: ‏‏1 - غرب‌ستیزی با تفسیر یگانه و تغییرناپذیر از اسلام در ساحت چهره حسن‌البناء‎

‎2 - ‎نوسازی با نفی سنت و تایید اسلام علمی با تجدد نمودن اسلام در سیمای میرزا ملکم‌‌خان ‏‎

‎3 - ‎پذیرش تمایز سنت و مدرنیته و داشتن رویکرد اصلاحی به دین جهت بازسازی خود در مسیر مدرنیته انتقادی با ‏جذب عناصر مثبت‎.

سیدجمال‌الدین اسدآبادی‎

بر مبنای دسته‌بندی سه‌گانه مسعود پدرام از مواجهه روشنفکری دینی در جهان اسلام و ایران با انگاره‌ها و نهادهای ‏مدرن، سیدجمال آغازگر ورود مدرنیته به حیطه انگاره‌های اسلامی است. او با بازنمایی اسلام به عنوان یک کل به دفاع ‏قهر‌آمیز در برابر غرب، تلاش برای یادگیری اسرار قدرت عرب و درونی کردن شیوه تفکر سکولار غربی پرداخته و ‏میراث اصلاح‌گری نقادانه خود را در جهان اسلام به محمد اقبال لاهوری و در ایران به شریعتی سپرد و این در حالی ‏بود که سر سید احمد خان به عنوان تجدد‌گری ناب موسس جریانی است که دارای تاثیرات محسوس بر جنبش ‏روشنفکری اسلامی است. روش و مجموعه اصول او از سوی اخلافش در جهان اسلام از سویی و در ایران توسط ‏مهندس مهدی بازرگان از نو تعریف می‌شود. بنیاد انگاره‌های او با تاثیر‌پذیری از پوزیتیویسم اولیه بر خود عدم تفاوت ‏میان حقایق دینی و علم قرار دارد که در ایران توسط مهندس بازرگان و دکتر سروش استمرار می‌یابد. و حسن‌البناء به ‏عنوان یک مسلمان سنتی با ارائه تفسیر یگانه و تغییرناپذیر از اسلام به مقاومت در برابر انگاره‌‌ها و نهادهای مدرن ‏پرداخته و رویکرد اسلام سنتی ضد مدرن خود را با اقدام علیه غرب جهت دفاع از اسلام طراحی می‌نماید. در واقع ‏اسلام تاویلی‎ - ‎انتقادی در دوران بعد از مشروطه در ایران با شریعتی ظهور می‌کند. او به عنوان نقاد توام سنت - ‏مدرنیته در تلاش برای ورود به درون گفتمان مدرنیته و گشودن راه سوم با نوزایی و رنسانس مذهبی و بازسازی ‏نقادانه اندیشه مذهبی در صحنه ظاهر می‌گردد. در رابطه با سیدجمال‌الدین اسدآبادی می‌توان عنوان کرد که وی به ‏صورت مستقل به مسئله زنان نپرداخته است و اساسا گستره فعالیت او سطح کلان‌تری چون مسائل جهان اسلام را در ‏بر می‌گرفته است. اما دعوت وی به بازاندیشی در منابع اصلی تفکر دینی در شرایطی که تفکر سنتی اعتقاد به تفسیری ‏یگانه و تغییرناپذیر از اسلام داشت، خود نشان از فرا روی از دیدگاه‌های مسلط دیرینه سنتی در زمینه هستی شناختی ‏‏(اعتقاد به جهان‌بینی توحیدی مستلزم هرگونه تبعیض از جمله تبعیض جنسیتی است)، انسان شناختی (که در فلسفه خلقت ‏آن، انسان فارغ از جنسیت خلیفه‌الله و دارای اختیار آگاهی می‌باشد) و جامعه‌شناختی (استواری اصول اولیه و حقایق‌ ‏کلی‌تر بر بنیان عقلانی و ایمان همراه با عقلی‌گری) دارد. و تلاش وی در عرصه تجددخواهی نشان از رویکرد متفاوت ‏و حتی متضاد اندیشه سنتی در مواجهه با غرب و مدرنیته است که قاعدتا این نوع نگاه و این نوع رویکرد نمی‌تواند در ‏طرز تلقی نسبت به زن و مسائل آن بی‌تاثیر بوده باشد. شاید عمده‌ترین مواردی را که در رابطه با سیدجمال‌ و زن بتوان ‏عنوان کرد، مقالات نگارش شده در روزنامه‌های زنجیره‌ای خارج از کشور در مقطع قبل از مشروطه بود که با ‏تاثیرپذیری از اندیشه‌های او به طرح مسئله تغییر وضعیت زنان پرداخته است و نیز به عنوان نمادین می‌توان از ‏تاثیرپذیری تاج‌السلطنه نماد زن روشنفکر عصر بسترسازی مشروطه نام برد‎. ‎


اقبال لاهوری‎

اقبال با اعتقاد به خارج شدن انسان از عصر طفولیت، به افزایش قابلیت تعلیمات متون قدسی به علت نامحدود دانستن ‏این متون معتقد است. بر همین اساس ادیان را جهتی برای حرکت انسان - این اراده مطلق خود آگاه و خود آزاد- دانسته ‏که خود باید با خرد، اندیشه و عقل از سویی و رعایت شرایط جامعه خود و ویژگی‌های منطقه‌ای و قومی به آن جهت، ‏مفهوم بخش است. اقبال با طرح تفکیک شریعت از حقیقت و گوهر دین از سویی و وجود شرایع مختلف در ادیان از ‏سوی دیگر سیستم‌های اجرایی حقوقی - اقتصادی و اجتماعی را نه فرازمانی و فرامکانی که کاملا برعکس مرحله‌ای و ‏منطقه‌ای می‌شمارد. اعتماد به توحید و تسری این مفهوم به تمامی مبانی اعتقادی، جهانی فارغ از هر نوع تضاد منجمله ‏تضاد جنسیتی را به تصویر در می‌آورد. بر همین اساس او که به طور هوشمندانه‌ای توجه ضرورت پرداختن به مسائل ‏زنان در جهان اسلام را دریافته، خواهان تغییرات اساسی در قوانین مربوط به ارث، طلاق، حضانت و‎… ‎می‌گردد.(3) ‏محمد اقبال در حدود 80 سال قبل از غفلت مردان مسلمان از حفظ حقوق زنان سخن به میان می‌آورد.‏


آیت‌الله طالقانی‎

در این میان باید از آیت‌الله طالقانی که دارای جایگاهی برجسته در جریان روشنفکری مذهبی است نیز یاد کرد؛ روحانی ‏آزاده و عدالتخواهی که تلاش می‌کند تا اسلام اصلاح‌طلبی را مطرح کند که با عدالت‌خواهی و نقادی همراه است هر ‏چند که انگاره‌های خود را در درون گفتمان مدرنیته سامان نمی‌دهد (ص ‏‎64/ ‎پدرام). وی از جمله روحانیون مترقی ‏عصر خود بود که از نگرش مثبت نسبت به زنان و مشارکت آنان در عرصه‌های مختلف برخوردار بود و از آن حمایت ‏می‌کرد. حمایت آیت‌الله طالقانی به‌عنوان یک روحانی طراز اول از حضور نمایندگان زن در شورای مرکزی نهضت ‏آزادی و کنگره جبهه ملی (خانم‌ها پروانه فروهر و هما دارابی) و طرح عدم وجود هیچ منع شرعی و دینی برای ‏حضور زنان در مناسبات اجتماعی - سیاسی و مقاومت در برابر فشارهای جناح‌های سنتی که مخالف شدید حضور ‏زنان در این مناسبات بودند، نمونه‌هایی از این نوع نگاه در قبل از انقلاب می‌باشد. مسئله زنان معضل اساسی عصر ‏طالقانی نبود اما مبنای کلان فکری وی و سر ریز آن به سایر مقولات نوع نگاه وی را به زنان در قبل از انقلاب ‏مشخص می‌نماید. طالقانی خلقت زن و مرد را از منشاء حیاتی واحد می‌داند. همچنین زن را به عنوان عاملی برای روی ‏دادن تحول و دگرگونی بر می‌شمارد. او زن را هم در پروسه خلقت موثر و هم او را از جمله دو عنصر اصلی و کلیدی ‏می‌داند. زن [حوا (حیات دهنده)] عامل آگاهی، بصیرت و بینایی آدمی به جاودانگی و رمز استمرار حیات است. ‏طالقانی راه‌حل مبارزه با دردهای اجتماعی چون فحشا را در انجام اقدامات ریشه‌ای و زیر بنایی جهت خشکانیدن اندیشه ‏و زمینه و بستر پدید آمدن این ناهنجاری‌ها می‌داند و در برخوردی دیگر برخورداری زنان مسلمان از امر حجاب را یک ‏اقدام اعتقادی و نه اجباری اعلام می‌نماید‎. ‎


شریعتی ‏‎

شریعتی، نخستین روشنفکر دینی است که زنان را نیز بسان مردان مخاطب پیام خود قرار داده و از آنان به عنوان یکی ‏از 6 گروه مخاطبان روشنفکران نام می‌برد. او در تلاش فکری - فرهنگی خود موضوع زن را به عنوان یک مسئله ‏اساسی مورد بررسی و نقادی جدی قرار می‌دهد. شریعتی با سنخ‌شناسی زن متقدم سنتی و زن متجدد شبه‌مدرنیسم به نقد ‏دو الگوی موجود پرداخته و تلاش کرده تا زن روشنفکر را به عنوان الگوی سوم جایگزین آنها نماید. او معتقد بود عمده ‏شدن مسئله زن در جوامع شرقی در راستای عواملی چون تغییرات جبری ناشی از ارتباط فرهنگی شرق با غرب و ‏تقلید از فرآیند تجدد در این جوامع از سویی و تلاش آگاهانه استعمار و دستگاه حقوقی برای بهره‌برداری از زنان به ‏علت نقش موثر آنها در روابط اجتماعی، خانوادگی، اخلاقی، ارزشی و از همه مهم‌تر ناشی از ناکارآمدی سنت می‌باشد. ‏از آنجایی که پایه اصلی حرکت شریعتی بر تحول فرهنگی و تغییر بینش و سنن جامعه قرار داشت، در نتیجه بر آن بود ‏تا در نگاه، شعور، فرهنگ، روح، قدرت ادراک، بینش و جهان‌بینی، احساس، تفکر و شخصیت زنان جامعه خود تغییر ‏ایجاد نماید. او تلاش کرد و با بررسی و شناخت نقش و جایگاه انسانی - اجتماعی زنان در اسلام و قرآن و نیز سنت ‏پیامبر، این نقش را متناسب با نیاز زمان بازخوانی کند. این بازخوانی در قالب معرفی چهره زنانی صورت می‌گرفت ‏که ریشه در فرهنگ و اعتقادات دینی مردم ما‎ - ‎آن‌هم در شرایطی- حق ورود به عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و حتی ‏مبارزاتی، حق گزینش همسر و… برای زنان بر آن بود تا نگاه و تلاش برابر و تساوی‌طلبانه انسانی و حقوقی زن و ‏مرد را به تصویر کشد. شریعتی عمیقا اعتقاد داشت زن روشنفکر ایرانی باید با آگاهی بر بستر فرهنگ و تاریخ خود ‏حرکت نماید. در نتیجه اگر زنانی از آگاهی، مسوولیت اجتماعی و استقلال رای و اندیشه برخوردار باشند، می‌توانند در ‏جامعه خود نقش‌آفرینی نمایند. شریعتی متناسب با شرایط زمانه خود به بازخوانی شخصیت‌هایی از تاریخ اسلامی همت ‏گماشت که با روان تاریخی و ناخودآگاه قومی این ملت همخوانی و نزدیکی بیشتری داشته باشد. هدف نشان دادن جهت ‏حرکت به کمک این نهادها و برقراری رابطه خلاقانه با این سرچشمه‌های زایندگی بود که در ادوار دیگر می‌تواند ‏نمادهای دیگر این سرزمین مانند اسطوره‌های ملی ما را داشته باشد تا بتواند روح حیات و تحرک را به زنان جامعه ما ‏ببخشد. لازم به یادآوری است که این الگوها در شرایط زمانی خود مورد اقبال قرار گرفت و زن روشنفکر مذهبی با ‏الهام از آن شکل یافت. حضور زنان مسلمان در سازمان‌های سیاسی و مبارز و در مراکز دانشگاهی و انتقال آگاهی از ‏سوی زنان دانشجو به زنان جامعه موجب پیوستن زنان بیشتری به امواج انقلاب 57 گردید‏‎. ‎


سنت و زن ‏‎

تلقی نحله روشنفکران انتقادی مذهبی را نسبت به زن زمانی بهتر می‌توان دریافت و به نقدوبررسی آن پرداخت که نوع ‏مواجهه سایر گرایش‌های هم عصر وی را در وهله نخست و بازخوانان هر گرایش در بعد از انقلاب نسبت به مقوله زن ‏را در وهله دوم از جمله دیدگاه سنتی مورد توجه قرار داد. تفکر سنتی با اتخاذ موضع منفی در برابر تحولات ناشی از ‏مدرنیته به حفظ انگاره‌های کهن و مقابله با تایید فرهنگ غربی بر جوامع اسلامی پرداخته زیرا که معتقد بر فاسد شدن ‏این جوامع، بی‌اخلاقی و انحراف ارزش‌های بازمانده و سنتی به علت تاثیرپذیری از این فرهنگ می‌باشد. گفتمان این ‏نحله تمدن اروپایی را، بی‌خدا، بی‌اخلاق، خودخواه و رباخوار می‌داند. (حسن‌البناء - کمونیست ‏‎1994) ‎سر ریز این ‏رویکرد در عصر مشروطه در رابطه با زنان منجر به مخالفت و مقاومت آنان در برابر طرح ضرورت برداشتن قیود ‏زنان می‌گردد. دیدگاه سنتی در دوره مشروطه زخم می‌پذیرد، اما نیرومند باقی می‌ماند و در دو مقطع زمانی 1320، ‏‏1330 و در 1340 امکان بروز و ظهور می‌یابد و در نهایت در انقلاب 57 با احیای خود به صحنه وارد می‌شود. این ‏رویکرد ضمن حمایت از گفتمان سنتی و عدم اعتقاد به بازسازی آن به لحاظ نظری و مصون نگاه داشتن آن از هرگونه ‏نقد روشنفکرانه، نوسازی را با گفتمان پست‌مدرنیسم مورد پرسش قرار می‌دهد‎.

برخی مشخصه‌های برخورد دیدگاه سنتی با زنان و مسائل آنان‎:

‎1 - ‎اعتقاد به برخورداری از بهترین و برترین اندیشه و توجیه تمامی مسائل براساس آن و معتقد به بنا شدن جهان به ‏کامل‌ترین و بهترین وجه و آفرینش آن از ابتدای آن بر همین وجه‎.

‎2 - ‎مخالفت با برداشت نواندیشی دینی از فلسفه خلقت انسان (شجره ممنوعه را نفس اماره، طمع، حرص و… که به ‏مقوله حیوانیت انسان مربوط است، می‌داند‎.)

‎3- ‎درجه 2 دانستن زنان به لحاظ موجودیت، هویت و جنسیت‏‎.

‎4 - ‎رنگ طبیعی زدن به مبانی فقهی، حقوقی، قانونی ‏‎

‎5 - ‎نگاه منفی به زن و فاسد دانستن آن با ریشه‌یابی آن در انحراف حوا در فلسفه خلقت انسان (انسان‌شناسی سنتی) و ‏غالب بودن این دید نسبت به زن در طول تاریخ که زن را کم‌عقل، کم خرد، احساساتی و عامل فریب انسان به واسطه ‏غلبه احساسات شیطانی و سر ریز آن در کلیه باورها، ارزش‌ها و مبانی فرهنگی می‌داند‎.

‎6 - ‎مسئله ندانستن آن ‏‎

‎7 - ‎پاک کردن صورت مسئله ‏‎

‎8 - ‎واکنش‌های منفعلانه و اجباری‎.

گفتمان‌های روشنفکری دینی در بعد از انقلاب ‏‎

زنان همانگونه که در شکل‌گیری انقلاب مشروطه نقش داشته‌اند ولی بعد از انقلاب از دستاوردهای آن نصیب اندکی ‏بردند، در شکل‌گیری انقلاب 57 نیز نقشی اساسی داشته اما در گفتمان‌های غالب و رسمی و نیز غیرحکومتی غایب ‏بزرگ محسوب شدند. اندیشه سنتی بعد از بهره‌گرفتن از حضور زنان در شکل‌گیری انقلاب، در مواجهه با مسائل آنان ‏در بعد از بهمن 57 به تداوم نگرش و سیاست خود ادامه داد. در عرصه غیررسمی تا سال‌های 1360 زنان روشنفکر ‏حول محور جریان‌های مطرح سیاسی و اجتماعی تعریف شده و به فعالیت می‌پردازند. در این عرصه جریان فکری - ‏اجتماعی - سیاسی مارکسیسم به لحاظ تاریخی بیش از سایر جریان‌های فکری به مقوله زنان پرداخته و خواستار حضور ‏زنان غیر مصرفی، تولیدگر، دارای اصالت و شخصیت در عرصه‌های فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می‌شده ‏است. در جریان‌های مذهبی روشنفکر، حضور زنان را در راستای استمرار دو سنت و دو الگوی سازمان مجاهدین ‏خلق و حسینیه ارشاد می‌توان مشاهده کرد‎. ‎سال‌های 80 - 60 سال‌های رکود جنبش‌های فکری، اجتماعی و سیاسی در ‏ایران است و فضا و محلی برای طرح هیچ مسئله‌ای وجود ندارد. قاعدتا مسئله زنان که از سوی روشنفکران مسئله ‏ثانویه‌تری محسوب می‌شده، بیشتر به بوته فراموشی سپرده می‌شود، اما در زیر پوست شهر با افزایش پدیده شهرنشینی، ‏رشد تحصیلات و اشتغال زنان، حضور زنان در عرصه‌های مشارکتی بیشتر و با بروز ناهنجاری‌های مختلف اجتماعی ‏که به نوعی با زنان و کودکان پیوند می‌یابد، مسئله زنان عمده‌تر می‌شود، اما در گفتمان‌های روشنفکری دینی بعد از ‏انقلاب که به نوعی ادامه یابنده و توسعه‌دهنده و تکمیل‌کننده گفتمان‌های روشنفکری دینی در قبل از انقلاب می‌باشد و در ‏قالب آرای دکتر سروش (اسلام علمی) آرای مجتهد شبستری که میانه‌ای از اسلام علمی و انتقادی را تشکیل می‌دهد و ‏گفتمان‌های روشنفکران دینی متاثر از اسلام انتقادی (طالقانی‎ - ‎پیمان - نئو شریعتی‌ها و…) ارائه می‌گردد، مواجهه‌ای ‏جدی با مسائل زنان صورت نمی‌گیرد. دلایل متعددی بر این عدم مواجهه مترتب می‌باشد‎: ‎


‎1 - ‎غلبه گفتمان پیرو مرد سالاری ‏‎

‎2 - ‎عدم اولویت دادن بر مسائل زنان به دلایل بینشی و سیاسی- اجتماعی‏‎.

و تعریف مسئله زن ذیل سایر پروژه‌های جریان‌های روشنفکری دینی آنان، حل مسائل زنان را ذیل حل مسائل بنیادین ‏تضاد استبداد، آزادی یا کار و سرمایه می‌داند‎.

‎3 - ‎تبعات بینشی و سیاسی پرداختن به مسائل زنان‎.

‎4 - ‎دریافت دیر مسئله و عقب بودن از شرایط و عدم ترسیم صحیح از مسئله. بسیاری از آنان هنوز نیز معتقدند زنان ‏مسائل خاص مربوط به خود را نداشتند و ندارند‎.

در گفتمان‌های نظیر قبض و بسط شریعت و فهم متن مبتنی بر تفسیر متن و… روشنفکری دینی بعد از انقلاب، به‌رغم ‏مورد پرسش قرار گرفتن، پاسخ‌های ارائه شده کلی و کلان است. سکوت، پاسخ‌های کلی و گریز از مواجهه مستقیم و ‏رو در رو با مقوله، پدیده و مسئله زنان نشان از آن دارد که روشنفکری دینی یا نمی‌خواهد یا نمی‌تواند در عرصه مسائل ‏زنان حضور جدی داشته باشد و این برای جریانی که در زمان خود باز کننده افق‌های جدید بود و در مبانی ‏هستی‌شناسی و انسان‌شناسی پیشگام و در ارتباط با زنان نیز به ارائه تیپولوژی جدیدی از زن می‌گردد، نقصان بزرگی ‏است. شریعتی به عنوان یک روشنفکر جامعه‌شناس تیزهوش به نبض زمان خود واقف بود به همین دلیل نیز به‌رغم انتقاد ‏بر برخی از روش‌ها و چگونگی‌های مواجهه وی با مسائل زنان نظیر ایده‌پردازی و آرمان‌گرایی شدید، فقدان راهبرد، ‏عدم ورود به مسائل حقوقی و قانونی، عدم صراحت در مواجهه با مسائل و ارائه الگوهای ناشدنی و اسطوره‌ای، ‏ضرورت پرداختن مستقل به زنان را هم به لحاظ نظری و تئوریک و هم عملی با ایجاد بستر و فضا و ارائه و مدل در ‏حسینیه ارشاد دریافته و زنان را به عنوان یکی از گروه‌های شش‌گانه مخاطب خود انتخاب کرده بود‎. ‎می‌توانیم با ‏بررسی کارنامه جریان روشنفکری دینی در بعد از انقلاب به جرات بگوییم که این جریان متاسفانه حتی در میان زنان ‏آن به‌رغم دادن هزینه‌های بسیار، جریانی مردانه بوده و این در حالی است که امروزه طرح حقوق بشر از سویی و ‏یافتن نسبت دین و دموکراسی از سوی دیگر جز با ارتباط مستقیم با بسط گفتمان مربوط به زنان امکان‌ناپذیر است. ‏روشنفکری دینی در حوزه زنان امروزه نیازمند تفسیری فمینیستی از متون درجه اول دینی و بازتعریف زن با هویتی ‏مستقل فراتر از نقش‌های مادری و همسری سنتی است. تساوی حقوق و برابری زنان و مردان نیازمند بازتعریف کلامی ‏هستی‌شناسی و انسان‌شناسی متون دینی است. قطعا نمی‌توان نابرابری را امری الهی محسوب کرد، پس با پذیرش ‏برابری در خلقت باید تساوی حقوق زنان و مردان را در عرصه‌های مختلف تبیین، ترسیم و اعلام کرد و هزینه آن را ‏نیز پرداخت. قطعا نقش زنان نواندیش دینی در طرحی نو در انداختن این عرصه از جایگاهی اساسی و خاص ‏برخوردار است‎. ‎


پی‌نوشت‌ها‎:

‎1- ‎این یادداشت تلخیصی از مقاله‌ای به همین نام است که در ویژه‌نامه سی‌امین سالگرد دکتر علی شریعتی به صورت ‏کامل چاپ شد‎.

‎2- ‎روشنفکران دینی و مدرنیته (در ایران پس از انقلاب) مسعود پدرام، نشرگام‌نو، 1382 ‏‎

‎3- ‎احمد آرام، احیای فکر دینی در اسلام، ‌مقالات من بشری- آزادی و جاودانی آن و اصل حرکت در ساختمان اسلام و ‏روح فرهنگ و تمدن اسلامی، نشر پایا

منیع: کارگزاران، سوم تیر ‏