هنر بالای دار…
سرانجام حدس و گمان ها پایان گرفت و نام “علی جنتی” به عنوان وزیر پیشنهادی رئیس جمهوری، برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به مجلس شورای اسلامی معرفی شد تا حال و هوای اهل فرهنگ ایران بسی غمگنانه تر از دیروز شود.
در شماره ی پیشین هنر روز، اندکی بیشتر از وزارت خانه ی “ارشاد اسلامی” گفتیم و شرح وظایف تماما سیاسی این وزارتخانه را بر شمردیم؛ وظایفی که نه در خفا و پشت پرده که به صراحت در دستورالعمل ابتدایی این وزارتخانه ذکر شده اند. انتخاب یکی از “دیپلمات” های وفادار به سیستم جمهوری اسلامی، برای جلوس بر مسند امور فرهنگی کشور هم؛ چونان چون تاییدی ست به ادعای سیاسی بودن تام و تمام این وزارت خانه.
در حالی که امیدهای حداقلی و حرف های اهل فرهنگ در کوچه پس کوچه های شهر، همه از روی کار آمدن دوباره ی چهره های متعادل تر نشان داشت؛ و انتظارها در چارچوب کمینه و شدنی بودنش، از به شدن امور نشان داشت؛ انتخاب علی جنتی برای این وزارتخانه، آب پاکی رابر روی دست کسانی ریخت که همچنان به اصلاح امور خوشبین هستند.
گذشته ی کاری آقای جنتی معلوم مان می کند که او در هیچ کجای زندگی اش؛ علاقه ای به فرهنگ نداشته و دستی حتی از دور بر عالم هنر نیاورده؛ نه در جوانی و سالهای پیش از انقلاب که به مبارزه “مسلحانه” بر علیه حکومت وقت روی آورده و به کویت فراری شده بود؛ نه در سالهای میانی انقلاب که بیشتر در قامت مشاور و سفیر ظاهر شده و نه در این سالهای آخر که به اتهام دست داشتن در پرونده ی جاسوسی ایران در کویت از همراهی با قوم سیاست محروم شده بود.
آقای جنتی تنها در دوره ای کوتاه و در سالهای اولیه ی انقلاب، از جانب حکومت مرکزی و در جهت در دست گرفتن افکار عمومی یکی از مهمترین مناطق اقتصادی و سیاسی ایران، به سمت ریاست صدا و سیمای استان خوزستان گمارده شده و این طور که آورده اند نقش بسزایی در نابودی آرشیو موسیقی و سینمای این اداره بازی کرده است و بدست خویش با پیت نفت و کبریت تمامی نوارهای موسیقی رابه آتش کشیده است.
وی همچنین در سالهای دولت هاشمی هم نقشی تماما سیاسی در وزارت ارشاد ایفا کرده و مبلغ اندیشه های حکومت به دیگر ممالک مسلمان نشین شده.
علاوه بر ذکر حسن ها و عیب های فردی آقای جنتی؛ انتخاب او به عنوان وزیر ازشاد را می توان از منظر دیگری هم مورد بررسی قرار داد؛ اطاعت محض از “رهبری” و بویژه در امر فرهنگ.
حساب اراده و میل شخص رهبری هم که از پیش مشخص است؛ علاوه بر تلاش های بی وقفه ی او برای از میان برداشتن علوم انسانی؛ فتواهای تازه ی او باب موسیقی و رقص و هنر هم چونان چون بدعتی تازه در این باب است و شمشیری از نیام بیرون آمده در برابر هنر و هنرمند.
رهبر سیاسی و مذهبی ایران در فتواهایی که همین چندی پیش منتشر کرده؛ دیگر بار به سراغ هنر رفته و باب رقص و موسیقی این طور حکم کرده:
“بهطور کلّی، ترویج موسیقی و تدریس آن و تشکیل کلاسهای موسیقی، هرچند موسیقی حلال باشد، با اهداف عالیه نظام مقدس جمهوری اسلامی سازگار نیست و بهتر است جوانان عزیز وقت باارزش خود را صَرف یادگیری علوم و فنون لازم و مفید نموده و اوقات فراغت خود را با ورزش و تفریحات سالم، پر نمایند… “
هم آنگونه که از سخنان و احکام عالی رتبه ترین فرد سیستم جمهوری اسلامی بر می آید، ترویج موسیقی با اهداف عالیه ی نظام جمهوری اسلامی “سازگار” نیست؛ و این در حالی ست که موسیقی به مثابه هنری که بی واسطه با مخاطب ارتباط عاطفی ایجاد می کند، در تمامی دنیا به عنوان مردمی ترین و سودمند ترین هنر سناخته می شود و به شدت از جانب دولت مورد حمایت قرار می گیرد.
این فتوا و این وزیر و این رهبر و این حال و هوا را که کنار هم می گذاریم؛ می توانیم به سادگی این طور برداشت کنیم که شخص وزیر جدید با توجه به سوابق سیاسی اش؛ تنها در مقاوم وزارت “ارشاد اسلامی” به روی کار آمده؛ و “تلطیف ” اوضاعی که از جانب او وعده داده شده؛ با معنای راستین “تلطیف” ی که در اندیشه ی اهل فرهنگ می آید؛ فرسنگ ها راه دارد.
این طور که پیداست؛ اوضاع و احوال ادبیات و سینما و رقص و موسیقی و نمایش؛ در آینده ی نزدیک تغییر عمده ای نخواهد کرد و ما همچنان شاهد کوچ وسیع اهل اندیشه از آن آب و خاک خواهیم بود