دکتر محمد عیدانی استاد دانشگاه ملبورن در گفتگو با روز ضمن اشاره به نادیده گرفته شدن اکثر قوانین بین المللی در خصوص پنا هند گان افغانی در ایران، اظهارات اخیر مقامات انتظامی و دولت احمدی نژاد در خصوص شهروندان افغا نی را باعث “کدرتر” شدن تصویر جمهوری اسلامی در جامعه جهانی می داند.
این استاد دانشگاه، پژوهشگر و نمایشنامه نویس دانشکده هنرها در بخش تحقیقاتی تاریخ و فلسفه همچنین از فعالین جنبش سبز خواسته است با تمام توان از حقوق انسانی و دموکراتیک هر فردی که قانونا در ایران زندگی می کند دفاع کنند. این مصاحبه در پی می آید.
از سال 58 ورود شهروندان افغانی گریزان از جنگ به ایران، فصلی جدید از مهاجر پذیری و پناهجو پذیری به ایران آغاز شد. در طی این سی و سه سال جمهوری اسلامی تا چه اندازه توانسته است انطباقی میان قوانین بین المللی مهاجرت و پناهندگی با وضعیت شهروندان افغانی حاضر در ایران بر قرار کند؟
در آغاز علت مهاجرت میلیونها شهروند افغانی به ایران، تجاوز اتحاد جماهیر شوروی سابق به آن کشور، جنگهای داخلی و حکومت مستبد طالبان بود. متاسفانه دولت ایران با وصف اینکه اجازه ورود به میلیو نها افغانی را در این مدت به آنها داده است، ولی حقوق آنها را، آنطوریکه با قوانین بین المللی مهاجرت و پناهندگی تطابق داشته باشد، بر آورده نکرده است.به همین علت اکثریت آنها در جامعه ایران شرایط بسیار وخیمی دارند.
طبق کنوانسیون حقوق بشر پناهندگان از حقوقی همچون “حق زندگی و امنیت شخصی”، “منع هرگونه شکنجه ورفتار خلافت شؤون بشری”، “برابری همه افراد بشر در برابر قانون”، “حق عبور و مرور و انتخاب آزادانه محل اقامت “، “داشتن حق کار و حرفه” و “حق بهره مندی از آموزش و پرورش تا مرتبه عالی آن ” برخوردارند. به نظر شما کدام یک از این حقوق پناهندگان افغان امروز بیش از بقیه نادیده گرفته می شود؟
طبق مشاهدات عینی و تجربه زندگی روزانه، بیشتر این حقوق در مورد پنا هند گان افغانی در ایران نا دیده گرفته شده اند. ممانعت از ورود فرد یا گروه به هر مکان عمومی کاری است که ریشه اش در رفتار ضد دیگری است.نفی فردیت هر شخص به خاطر اینکه او با اکثریت فرق می کند یک رفتار غیر انسانی است. بی اعتبار شناختن مدارک قانونی اقامتی و هویتی افراد ی که قانونی در جامعه رفت و آمد می کنند زیر پا گذاشتن روشن حق مسلم آنهاست. باید این سئوال را کرد که مفهوم تصمیم مسؤلین از “پاک کردن” مردمی که قانونی در یک جامعه زندگی می کنند، از یک منطقه در ایران، همچون مازندران و همچنین به آنها انگ “خارجیها” زدن یعنی چه ؟
سئوال بعدی در همین ارتباط است.مواضع مسئولان کشور از ابتدای سال جدید در خصوص مهاجرین افغان. نخست یکی از مسئولان انتظامی اصفهان از ممنوعیت ورود شهروندان افغان به یکی از تفرجگاه های این شهر در روز سیزده به در خبر دادو این ماه نیز یکی از معاونان استاندار مازندران اعلام کرده تیر ماه امسال، آخرین فرصت افغانی ها برای خروج از استان مازندران است. این قبیل مواضع چه تاثیری بر نگرش افکار عمومی جهانیان دارد؟
به طور خلاصه بگویم، درج این خبرهای فجیع، تصویری را که جامعه جهانی در این شرایط پیچیده جهانی از دولت ایران و ایرانی دارد کدرتر کرده، و همچنین سبب نگرانی خیلی ها هم شده است. به عقیده من این رفتار نشانگر این امر است که در جامعه ایران در کنار خیلی از سئوا لات بنیادی که هنوز جامعه به آنها جوابی نداده، موضع فکری و رفتار نژاد پرستی، چه درافکار خصوصی خیلی از ایرانیان و چه در سطح جامعه، نسبت به دیگران که “خودی” نیستند مورد برسی قرار نگرفته است. فکر و رفتار “دیگر نفرتی” در ایران و در میان خیلی ا ز ایرانیان امری است که باید به آنها با جدیت و در تمام لایه های جامعه توجه و برخورد شود.
شما در استرالیا زندگی می کنید؛ کشوری که مهاجر پذیر محسوب می شود. عموما دولت های مهاجر پذیر چه راهکاری برای تعدیل رفتار های “نژاد پرستانه” پیش می گیرند؟چه بایدکرد که کشورها هم حاکمیت ملی شان خدشه دار نشود و هم به مرزهای تبعیض قومی و نژادی نزدیک نشوند؟
طبیعی است که سیستم دولتی هر کشوری اولین هدفش حفظ حاکمیت ملی آن جامعه و تمام شهروندانش است. در هر جامعه حل رفتار های نژاد پرستانه یک ریشه تاریخی دارد. در جامعه ها یی مثل استرالیا، کانادا و آمریکا از نظر تاریخی با مسأله نژاد پرستی و رشد آگاهی عمومی مردم در آن جوامع گام به گام بر خورد شده است و می شود. این جوامع در هر مرحله خاص از تاریخ خود با رفتارهای نژاد پر ستانه، اول به عنوان چالشهای درون جامعه برخورد کرده و بعد به تصویب قوانین منا سب ضد نژاد پرستی پرداخته اند. یکی از روشهای ضد نژادی درجامعه استرالیا پروژه تربیت اجتماعی در تمام لایه های سیستم تربیتی و نهادهای دولت است. البته نژاد پرستی هنوز در استرالیا رواج و ریشه دارد ولی مثل سی یا بیست سال پیش نیست. چون شهروندان حق انتقاد آزاد از تما م نهادهای اجتماعی و دولت را دارند، و اگر هدف رفتار نژاد پرستانه قرار گیرند می توانند از عاملین آن شکایت و از راه قانونی از حق خود دفاع کنند.در این کشورها باید به حقوق هر فردی که اقامت قانونی دارد، از هر نژاد و قومی، هم از طرف نهادهای اجتماعی و هم دولتی احترام گذاشته شود.
نقش جنبش سبز را به عنوان جنبشی که شهروندان و رهبران سیاسی اش بر حق “انتخاب سبک زندگی” و مخالفت با دولت بر محدود کردن آزادی شهروندان تاکید دارد در حمایت از حق شهروندان افغانی در ایران چگونه ارزیابی می کنید؟ فعالین جنبش سبز تا چه اندازه باید نسبت به ضایع شدن حقوق مهاجرین و پناهجویان حساس باشند؟
این سئوال شما بسیار بنیادی است؛ ایران نیاز به احترام گذاشتن به حقوق مسلم و آزادی فرد فرد تمام شهروندان خود دارد، به ویژه اینکه متاسفانه بخاطر کمبود این حقوق، خیلی از ایرانیان خود بنا به دلایل مختلف ناچار به ترک وطن شده اند. لذا به عقیده من فعالین جنبش سبزبا ید همیشه در نظر داشته باشند که از تمام حقوق انسانی و دموکراتیک هر فرد ی که قانونا در آن جامعه زندگی می کند دفاع و از آنها در هر شرایطی حما یت کنند. این مسئولیت اخلاقی همه آنهاست که مانع ضایع شدن حقوق مهاجرین و پناهجویان در ایران باشند. اتفاقا این تجربه خوبی خواهد بود برای نشان دادن پرنسیب آنها که تاکید می کنند نه تنها برای حفظ و احترام حقوق همه شهروندان احساس وظیفه می کنند بل برای حمایت از حق شرکت و حس تعلق داشتن همگی به جامعه تلاش مبرم هم می کنند.
دکتر عیدانی شما به عنوان کسی که در عرصه نمایشنامه نویسی و کارگردانی تئاتر هم فعالیت می کنید، چقدر حمایت هنرمندان و روشنفکرانی مانند اصغر فرهادی از حقوق مهاجرین را مثبت و موثر می دانید؟
در این موقعیت حساس به عنوان یک فرد و یک هنرمند اصغر فرهادی وظیفه اخلاقی و وجدانی خود را انجام می دهد، کار دیگری نباید از او انتظار داشت. او درست می گوید که این رفتار هانسبت به افغانها در ایران بسیار نا شایست است. هر انسانی، الخصوص هنرمندان و روشنفکران باید هر نوع رفتار غیر انسانی نسبت به انسان دیگری را در هر نقطه جهان که اتفاق می افتد محکوم کنند. به عقید ه من حمایت هنرمندان و روشنفکران از حقوق مهاجرین برای همزیستی صلح آمیز با دیگر شهروندان آن جامعه که به آنجا مهاجرت کرده اند صد در صد با ارزش، مفید و مؤثر است. هنرمند یا روشنفکر که بلندگوی یک سیستم سیاسی یا نماینده یک ارگان ایدئولوژیک نیست، وجدان کل جامعه است. ما به این نوع صداها ی مستقل در ایران عمیقا احتیاج داریم.
روزنامه کیهان روز چهارشنبه گذشته در ستون “کیهان و خوانندگان” نظری را منعکس کرده است که می گوید: “امثال آقای اصغر فرهادی که همنوا با بی بی سی و… به دفاع از مهاجرین افغان مبادرت می ورزند مثل ما ضربه از بخشی از این مهاجران نخورده اند که حالا سینه چاک آنها شده اند.” پیشتر این اتفاق در یکی از روزنامه های اصلاح طلب هم افتاده بود.آیا انتشار چنین نظراتی را باید نوعی “نفرت پراکنی” توصیف کرد و دوم اینکه در کشورهای دموکراتیک روزنامه های رسمی و کثیر الانتشار مجازند این چنین نظراتی را منعکس کنند؟
اول اینکه هر نقدی که از دیدگاه چالش گرا یا نه به موضوعات بنیادی در ایران و اتفاقات آن جامعه می نگرد را به بی بی سی یا هر رسانه غربی دیگر چسباندن یک کار مضحک است. ما باید این عادت کهنه را کنار بگذاریم و به جوهر هر موضوع توجه دقیق کنیم. دائم دیگران را مقصر دانستن مشکلات ریشه ای ایران را هر گز حل نخواهد کرد. ایرانیان باید بیاموز ند که عمق معنی اعتماد به خود داشتن یعنی چه. در مورد “نفرت پراکنی” هم طبیعی است که این رفتار ناشایست در همه جا بوسیله بعضی افراد رخ می دهد. ولی با ید توجه داشته باشیم که جوامع با هم فرق می کنند. ما جوامع باز داریم و جوامع بسته. در جوامع باز با این نوع رفتارهای مخرب توسط سازمانها و نهادهای حقوق بشر بر خورد می شود. برای مثال مخالفین این نوع رفتار ها بلافاصله از دولت، نهادهای دیگر قدرت و همچنین تمام رسانه ها در آن جامعه تقاضا می کنند تا این مسائل را گام به گام دنبال و آنها را حل کنند.
در کشورهای دموکراتیک رسانه ها دست به چنین اقداماتی می زنند؟
در جوامع باز، این نوع رفتارها مکانی در رسانه های قانونی ندارند و اگراحیانآ خبری منتشر شود که نیت نویسنده آن نفرت گرایی باشد بلافاصله از نظر قانونی با آ ن رسانه برخورد می شود، الخصوص اگر آن رسانه دولتی هم باشد که مالیات اداره آنرا مردم پرداخته اند. به عقیده من انتقاد سالم و سازنده از یک خط مشی در رسانه های هر جامعه اشکالی ندارد، ولی وقتی لحن انتقادکینه ورزانه است آن دیگر انتقاد نیست، بل بی احترامی آگاهانه به حق آدمیان است. در جوامعه باز بر خورد با این نوع رفتارها با جوامعه بسته متفاوت است. روش نقد و حل و فصل یک موضوع اجتماعی پیچیده در جامعه باز یک روند تربیتی، اخلاقی، فرهنگی و سیاسی در پروسه دموکراتیک آن جامعه است که حالت تدوام دراز مدتی دارد، در حالیکه در جامعه بسته این نوع مکا نیزم وجود ندارد. سیستم فکری جامعه باز پروسه پاسخی دارد در صورتیکه سیستم فکری جامعه بسته رفتارش همیشه وا کنشی یا جهشی است. این دو روند از نظر روانی، اجتماعی و سیاسی با هم بسیار متفاوتند.