شوخی های یک رئیس دولت

میر حمید سالک
میر حمید سالک

به این جملات دقت کنید: هیچ قدرتی در دنیا توان ضربه زدن به ایران را ندارد، زیرا ایران بزرگترین کشور در منطقه و به همین لحاظ بزرگترین کشور در دنیاست. (مصاحبۀ 14 بهمن با سیمای جمهوری اسلامی) اگر آنها اهل کل‌کل هستند ما هم هستیم (مصاحبۀ 27 بهمن با رسانه ها) بیش از 16 هزار نفر از مردم عادی کشورمان به دست تروریست ها کشته شدند (مصاحبه با تلویزیون روسیه)…

از این  چند جملۀ بالاچه نتیجه ای می گیرید؟ تصور می کنید این سخنان از زبان چه کسی خارج شده است؟ چه برداشتی از آنها دارید؟ آیا احساس نمی کنید کسی با شما شوخی می کند؟ جملاتی که در بالا نقل شد بخشی از مصاحبه ها و سخنرانی های یک عاشق میکروفون و شیفتۀ حرف زدن است که از بد روزگار بر کشور ما حاکم شده و همۀ زندگی این مردم را به سخره گرفته است. او عالم سیاست و حکومت داری را محل شوخی فرض کرده و با استفاده از ادبیاتی که درخور گروهی خاص است، که شایسته نیست نامی از آنها ذکر شود، به مردم دنیا پاسخ می دهد. به نظر می آید وی همۀ موارد، از جمله بحث هسته ای، حذف یارانه ها، آزادی های سیاسی و اجتماعی، روابط خارجی و بسیاری مسائل دیگررا به بازی گرفته است. اما در واقع این بازی نه از سر اختیار که به خاطر بی برنامگی و ابتلا به روز مرگی است تا حکومت به حیات خود،هر چند برای مدتی کوتاه ادامه دهد.

زمانی که آمانو به جای البرادعی بر کرسی سازمان انرژی اتمی تکیه زد برخی کارشناسان نظر دادند که احتمالا او به اندازۀ سلف خود حوصله به خرج ندهد. به نظر می آید که در اولین بیانیۀ وی این نقش و نگار نمایان شد. همان چیزی که توپچی های وطنی را خوش نیامده و در شمارۀ اول اسفند خود طبق معمول او را به زیور آمریکایی بودن آراسته اند. بیانیه ای که روس های رام شده علیه ایران را نیز بار دیگر از دولت ایران دورتر و به غرب نزدیک تر کرده است. بیانیه ای که می تواند چینی ها را وادارد تا با دیگر اعضای 1+5 همراه شوند. بیانیه ای که آشکارا به جنگ گزارش دوستانۀ 2007 سازمان های امنیتی آمریکا رفته و در مقابل از گزارش آخر آنها که چندان روی خوشی به دولت ایران نشان نداده،استقبال کرده است. همان بیانیه ای که بار دیگر پای ایران را به شورای امنیت باز خواهد کرد و موج جدیدی از تحریم ها و گرفتاری ها را پیش روی ما خواهد گذاشت. اماآیا موج جدید فشارها به تازگی وبعد از بیانیه آمانو آغاز شد؟

پاسخ به این سؤال منفی است. این زخم کهنه وقتی دوباره سر باز کرد که دولت ایران قصد کرد با هدایت های داهیانۀ رئیس خود یکی از همین شوخی ها را آغاز کند. در آخرین دور از نشست های هیات ایرانی با گروه 1+5، قول و قرار هایی بین طرفین ردو بدل شد که موجبات دل گرمی بسیاری را فراهم کرد. اما هنوز مرکب این توافقنامه های ابتدایی خشک نشده بود که مخالفت ها آغاز شد. احمدی نژاد در مصاحبه 11 آذر با سیمای جمهوری اسلامی در مقابل این سؤال که «چرا فضای آرام اخیر درباره موضوع هسته‌ای را یکباره بر هم زدند» بعد از کلی صغری و کبری چیدن و ایراد اتهام به دشمنان داخلی و خارجی، ماحصل شیرین کاری های دولت را چنین تشریح می کند: “حالا که گذشت، هم اینها و هم آنها خطا کردند و ما گفتیم حالا که این طور شد ما نمی‌دهیم. ما گفتیم شما غنی کنید 20 درصد بیاورید در خاک ایران و ما این را با هم مبادله می‌کنیم و آن هم به خاطر فضای موجود بود. ما نمی‌توانیم برویم در فضایی که بعداً از لحاظ سیاسی متهم شویم. ما برای تعامل پیشنهاد دادیم. متأسفانه در آن سمت صهیونیست‌ها و انگلیسی‌ها بر آنها غلبه و پافشاری کردند که باید بدهید گفتیم نه.”

 به عبارت دیگر او می پذیرد که به هر دلیلی دولت ایران تصمیم گرفته است که روند معاوضه را متوقف کند، اما در مصاحبۀ 14 بهمن کلامی دیگر از او می شنویم. او ضمن بی ارزش خواندن میزان اورانیوم غنی شده چنین ادامه می دهد: “حتی اگر ما سوخت سه و نیم درصد را در اختیار آنها قرار دهیم مشکلی وجود ندارد البته برخی‌ها در داخل سروصدا کردند و گفتند آنها سوخت را می‌گیرند و نمی‌دهند و ما پاسخ دادیم اگر ندهند چه می‌شود؛ حرف چه کسی اثبات می‌شود. اگر آنها به تعهد خود عمل نکنند اثبات می‌شود که حرف آنها درست نبوده است و دست آژانس و امضا کنندگان قرارداد رو می‌شود و ما دستمان باز می‌شود که کارهای خود را خودمان انجام دهیم. اگر آنها تعامل نکنند محیط بین الملل به نفع ما عوض می‌شود.در مسئله هسته ای به شرط تامین منافع ملتمان با همه کشورها به جز انگلیس و رژیم صهیونیستی همکاری می‌کنیم.هم اکنون از این مسئله ما عبور کرده ایم و اصل قضیه تمام شده و الان بحث همکاری مطرح است و ما در چارچوب منافع ملت ایران همکاری می‌کنیم و مشکلی هم وجود ندارد.”

این مقدار اورانیوم غنی شدۀ بی ارزش ـ از نظر آقایان ـ در اثر سیاست های هیات حاکمه فشارهایی به مردم ایران تحمیل کرده است. اگر چه نمایندۀ نظامیان در اغلب اوقات این فشارها را بی اهمیت می خواند، اما در شرایطی ناچار است اعتراف کند که: “در چهار سال گذشته ما دو بحران بی سابقه را از سر گذراندیم یکی بحران جهانی و دوم تحریم اقتصادی” (مصاحبه با اصحاب رسانه 16 شهریور) ولی اینکه ما این بحران ها را از سر گذرانده ایم یکی از همان مزاح هایی است که مرتب از رئیس دولت کودتا در رمینۀ مسائل اقتصادی می شنویم. هر چند هنگامی که طرح حذف یارانه ها را مطرح می کند، شوخی از حد می گذرد و به فاجعه نزدیک می شود، هزینۀ زیادی به مردم تحمیل می شود و اطلاعاتی به دست می آید تا در سایۀ آن مردم خوشه بندی شوند  تا معلوم شود«حدود 50 میلیون نفر استحقاق دریافت کمک های نقدی دارند» (سخنرانی در اصفهان) که ناگهان بعد از آن مدعی  شود: “ جراحی اقتصادی را قبول ندارم، چرا که بحث حذف یارانه‌ها نیست” تا از ایشان خبر برسد که: “ من از مردم خواهش می‌کنم خوشه بندی را از ذهنشان کنار بگذارید، صد درصد این بر می‌گردد به مردم که 50 درصد مستقیم است، 30 و 20 درصد با یک واسطه است که دوباره همه اینها بر می‌گردد توی جیب مردم” (مصاحبۀ 14 بهمن با سیمای جمهوری اسلامی) او در همین گفتگو در چند روزی مانده به اجرای طرح اقتصادی خود چنان ذهن آشفته ای از خود در مورد آزاد سازی قیمت ها ارائه می دهد که آدم فکر می کند او قصد مزاح دارد: “ این کار را به چند روش می‌توان اجرا کرد که یک روش، اجرای یکباره است… ما هم اکنون سه گزینه پنج گام، سه گام و دو گام را در دست بررسی داریم. گزینه دو گام با فاصله زمانی است به گونه ای که ما پنج سال مقرر در قانون را پوشش می‌دهیم ضمن اینکه تورم انتظاری را نیز برطرف می‌کنیم منتهی اینکه درباره کدام کالا و فراورده چگونه اجرا شود، ما دو گونه تحلیل داریم. یک تحلیل این است که اگر دو گام یا پنج گام باشد همه را به یک نسبت اجرا کنیم و سناریوی دوم نیز که در دست بررسی است این است که در این زمینه سبد به سبد کار کنیم… هم اکنون ما ده سناریو تهیه کردیم و تحلیل آنها را در دست داریم.” (مصاحبۀ 14 بهمن با سیمای جمهوری اسلامی)

اینها تنها نمونه های کوچکی از بی سیاستی و بی برنامگی دولت دهم در عرصۀ ادارۀ کشور است که به شکل کلامی طنزآلود از زبان رئیس دولت منتصب شنیده می شود. برای درک عمق این فاجعه، کافی است به حرف های توکلی و مصباحی مقدم در عرصۀ مسائل اقتصادی گوش دهیم و یا در گفته های مطهری در زمینۀ مسائل اجتماعی کمی عمیق شویم. اگر بتوانیم دریابیم چگونه این لجام گسیختگی ها باعث شده تا اشتغال نهصد هزار نفر در صنعت برق به مخاطره بیفتد و یا اگر درک کنیم که به چه ترتیبی بانک ها 50 میلیارد دلار طلب معوقه دارند قادر  خواهیم بود به میزان این هرج و مرج پی ببریم. تلاش عربستان برای افزایش فشار به ایران، دورتر شدن روزانۀ روسیه ازایران، قطع نامه های رنگارنگ و پی در پی علیه ایران در مجامع مختلف بین المللی، نشانه های روشنی از ورشکستگی سیاست خارجی تهاجمی تندروان حاکم بر کشور است که برای فهم آن نیاز به تلاش چندانی نیست. همۀ این علائم حکایت از آن دارند که این در به مدت طولانی بر این پاشنه نخواهد چرخید.

دوستانی که امروز در جنبش سبز فعال هستند حتما دریافته اند که برای شکست کودتاچیان باید به نقاط فشاری دست بگذارند که بتوانند بیشترین موافقین را با خود همراه کنند. چشم اسفندیار نظامیان حاکم بر کشور، دولت دهم و در رأس آن احمدی نژاد است. او به واسطۀ سیاست های دور از خرد خود از کمترین سطح محبوبیت در میان مردم و حتی بخش بزرگی از روحانیون و سیاسیون طرفدار نظام برخوردار است. تجربۀ گذشته را نباید تکرار کرد. شعارهای کلی و پر طمطراق، اما بی خاصیت و سرشار از خشونت مرگ بر این و آن، به کار کسی نمی آید. تنها دست خشونت طلبان را برای سرکوب وحشیانه تر مردم بازتر می کند تا ترس مردم دو چندان شود.  هواداران و چهره های شاخص جنبش سبز می توانند با طرح خواسته های مشخص که نشان از مقابله با خرابکاری های احمدی نژاد و همفکرانش دارد، در قالب شعارهایی اصولی و به دور از خشونت، نیروهای پیرامونی خود را افزایش دهند و در مقابل از شمار دشمنان خود بکاهند. به نظر می رسد تعجیل بی مورد در کنش های اجتماعی، میوه ای شیرین به بار نمی آورد. اگر حوصله کنیم کسانی که علاقه دارند سرنوشت خود را به احمدی نژاد گره بزنند با عاقبت او همراه خواهند شد.