معتصم طاطایی، تحلیل گر مسائل اقتصادی خاورمیانه و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه لندن (S.O.A.S) در مصاحبه با روز می گوید تحریم های اقتصادی به مرور، جمهوری اسلامی را به سوی یک نوع ورشکستگی اقتصادی خواهد برد.
در تازهترین مورد تحریمهای بین المللی علیه ایران، باراک اوباما، با صدور بخشنامهای، کلیه دارائیهای جمهوری اسلامی را مسدود کرد؛ آنهم سه روز پس از آنکه کمیتۀ امور بانکی مجلس سنای این کشور، شرکت ملی نفت و شرکت ملی نفتکش ایران را نیز مشمول تحریمهای جدید کرد.
رسانههای خارجی همزمان به نقل از منابع صنعت نفت چین، از تصمیم شرکتهای این کشور برای کاهش واردات نفت خام ایران خبر دادهاند؛ بر اساس گزارشها میزان واردات نفتی چین از ماه مارس به نصف میزانی میرسد که سال گذشته از ایران وارد کردهاند.
تاثیرات افزایش تحریمهای کشورهای غربی علیه جمهوری اسلامی روز به روز بیشتر خود را در زندگی روزمره مردم نشان میدهد؛ تاجایی که یک نماینده مجلس گفته ساکنان خط فقر ۱۵ تا ۲۰ درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافتهاند.
معتصم طاطایی، در این گفتگو به تاثیر تحریم ها بر جمهوری اسلامی می پردازد:
تاثیر دراز مدت تحریمهای اخیر را، گذشته از تاثیر مقطعی و کنونی آن بر وضعیت کشور چگونه ارزیابی میکنید؟
تحریمها اهداف مختلفی را دنبال کرده اند. اگر به عقب برگردیم، میبینیم اهداف تحریمها در ابتدا، جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی بود. شرکتهایی هدف قرار گرفتند که به اعتقاد غرب، تکنولوژی هستهای را در اختیار ایران قرار میدادند. غرب قصد داشت علاوه بر شناسایی این شرکتها، روابط موجود را هم قطع کند؛ موضوعی که در آن موفق عمل کرد. اما جمهوری اسلامی در برابر سعی کرد تکنولوژی مورد نیاز خود را از راه های دیگر به دست بیاورد. کشورهایی مانند روسیه و یا شرکت هایی حاضر بودند به صورت زیرزمینی با ایران معامله داشته باشند. این موضوع باعث شد غرب گامهای دیگری بردارد و مستقیما شرکتهایی را هدف قرار دهد که با ایران پروژههای مشترک اقتصادی دارند. در میان آنها مجموعه بزرگی از شرکتهای ژاپنی، آلمانی و فرانسوی دیده میشد. این موج از تحریمها نیز به هدف قطع ارتباط شرکتهای بزرگ اقتصادی با ایران صورت گرفت که در دراز مدت موجب شد بیشتر آنهایی که در این مبادلات شرکت داشتند، دیگر نتوانند به روابط خود ادامه دهند. تاثیر آن هم بیکاری افرادی بود که در داخل ایران در این پروژه ها مشغول به کار بودند. شاید بتوان این را آغاز تاثیر تحریمها تلقی کرد. در عین حال، به صورت واقعی ارتباط ایران با خارج به ویژه با آندسته از شرکتهای غربی که بخشی از این تکنولوژی را در اختیار ایران قرار میدادند، قطع شد. اما اگر به دور جدید تحریمها که از دو ماه پیش شروع شد نگاه کنیم، میبینیم موارد تازه تری مطرح شده اند. هدفی که غرب در این دور از تحریمها مشخصا دنبال کرد، محاصره اقتصادی بانک مرکزی و به طور کلی صنعت نفت ایران بود. تاثیرهای کوتاه مدت آن هم رویارویی ایران با موجی از نابسامانی های اقتصادی در زمینههای مختلف است. مشکلی که ایران در دور اول تحریمها با آن روبرو نشد. تاثیرات کوتاه مدت و دراز مدت تحریمهای دو ماه گذشته، میتواند باعث رشد همزمان چندشاخص اقتصادی در ایران شود: تورم، بیکاری و از همه مهمتر نابسامانی اقتصادی. در اقتصاد، زمانی که این سه شاخص به موازات هم حرکت کنند، کشورها، با نابسامانی اقتصادی در تمام زمینهها روبرو میشوند. اقتصاد ایران در حال حاضر با چنین بحرانی روبروست. در هفتههای اخیر، تاثیرات تحریمها همانطور که مد نظر غرب بود، به بازار ارز منتقل شد. زمانی که بازار ارز دچار بحران شود- که شده است- تاثیرها بسیار گستردهتر خواهد شد. دلاری که قبلن بین ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ تومان در نوسان بود، در زمان کوتاهی، حتی تا سقف 2500 تومان هم رفت. در واقع ارزش پول ملی ایران، در مدت زمان کوتاهی در برابر ارزی مانند دلار نصف شد. هدف نهایی تحریمها حرکت به سوی بیارزش کردن کامل ارز ملی ایران است. اما قبل از آن در طول هفتههای گذشته، مشاهده کردیم که میزان تورم بنا بر برخی اظهارات مسئولان از ۲۰ به ۴۰ درصد هم افزایش یافته است. وقتی که تورم یک کشور در مدت زمان بسیار کوتاه، دوبرابر شود، نشان از حرکت آن کشور به سوی نوعی ورشکستگی اقتصادی دارد. مختصر اینکه، دور جدید تحریمها ایران را در سراشیبی ورشکستگی اقتصادی قرار داده است.
اشاره کردید که اهداف غرب در تحریمها، تغییر رفتار جمهوری اسلامی در رابطه با مساله هستهای است. آنها تا چه اندازه در این زمینه موفق شده اند؟
به نظر میرسد در دراز مدت موفق عمل کرده و تحریمها نیز تاثیر گذار بوده است. ایران از آغاز تحریمها با مشکلاتی در رابطه با انرژی هستهای روبرو و مجبور شد برای تامین هزینهها به فکر ایجاد بدیلهای جدید باشد. تمام پروژه های مشترک، که مشمول تحریمها شدند نیمه تمام ماندند. ایران در حال حاضر در تمام زمینهها منزوی شده است. اگر وضعیت به این ترتیب ادامه داشته باشد، این کشور هیچ راهی نخواهد داشت جز اینکه مجبور شود برای پاسخ گویی به مشکلات خود، دست به چاپ پول بزند. کشوری هم که به این مرحله برسد، به همان بلای صدام حسین و موگابه دچار خواهد شد. تورم در زمان کوتاهی میتواند در مقیاس زیادی بالا برود. در حال حاضر ایران نیز در آستانه رویارویی با چنین وضعیتی است اما اینکه در نهایت، جمهوری اسلامی حاضر شود از مواضع هستهای اش کوتاه بیاید، قابل پیش بینی نیست.
تحریمها تا کی میتواند ادامه داشته باشند؟ غرب چه ظرفیتهایی برای ادامه تحریمها دارد؟
به نظر میرسد غرب به صورت نظاممند، هدفهای خود را در تحریمها دنبال میکند. آنها طوری برنامه ریزی کردهاند که قطع یا کاهش حداکثری صادرات نفت ایران نتواند بر افزایش قیمت جهانی نفت تاثیر بگذارد. در همین راستا وزیر خزانه داری آمریکا با هماهنگی اتحادیه اروپا، سفرهایی را به چین، ژاپن و کره جنوبی آغاز کرده است. آنها میخواهند کشورهایی که از ایران نفت میخرند، معاملات خود را کاملا قطع کنند و در برابر بدیلهایی برای تامین نفت مورد نیاز غرب و برخی از کشورهای آسیایی پیدا کنند. به نظر میرسد در این زمینه هم موفق شدهاند. چون علاوه بر غرب، ژاپن و کره جنوبی هم اعلام کردهاند که به معاملات نفتی خود با ایران خاتمه میدهند. در این میان چین و هندوستان، دو کشوری هستند که هنوز بر سر اهداف غرب به اجماع نرسیده و اعلام کردهاند مبادلات نفتی خود با ایران را قطع نمیکنند. هر چند چین در روزهای گذشته اعلام کرد که میزان واردات نفتی خود از ایران را از ماه مارس سال جاری به نصف میرساند. چین و حتی هندوستان همچنان با کشورهایی نظیر عربستان در حال رایزنی برای تامین نفت جایگزین هستند. در هر حال تا کنون ایران به دلیل تحریمها در یک مخمصه خطرناک افتاده است. جمهوری اسلامی اخیرا غرب را تهدید کرده که صادرات نفتیاش را پیش از موعد مقرر قطع خواهد کرد. هدف آن هم، شوراندن کشورهایی مانند یونان علیه اروپا و مشخصتر آمریکا است که با بحران اقتصادی شدیدی دست به گریبان هستند. به نظر میرسد جمهوری اسلامی نتواند به هدف خود در این زمینه برسد، چون تمام کشورهایی که خریدار اصلی نفت ایران به شمار میآمدند، در حال تجدید نظر هستند. بسیاری از این کشورها از طریق دولت به کابینههای خود اعلام کردهاند که همزمان به دنبال پیدا کردن بدیل مناسب ایران باشند. در نتیجه میتوانیم بگوییم که گام بعدی غرب در راستای تحریمها، ایجاد یک اجماع گسترده در سطح جهانی و منطقهای علیه ایران و مشخصا در راستای قطع کامل روابط اقتصادی با این کشور است.
تاثیرات افزایش تحریمها بر زندگی روزمره مردم را چگونه ارزیابی می کنید؟
ایران تا کنون از طریق ارتباطهای بین المللیاش توانسته است نیازهای اقتصادی خود را تامین کند. ایران کشور ثروتمندی است که حتی اگر صرفا به فروش نفت اتکا کند، قادر به ادامه حیات اقتصادی است. با توجه به محدودیتهای گسترده در رابطه با استخراج نفت، ایران توانسته است از طریق فروش این محصول، به در آمد ۷۰۰ میلارد دلاری در طول سال دست یابد. این میزان از درآمد باعث شده است که جمهوری اسلامی مجموعهای بزرگ از نیازهای خود را از طریق خارج تامین کنند. به ویژه نیازهای روزمره مردم مانند غلات، قطعات ماشین، لوازم الکترونیک و غیره. اما با اتفاقی که اخیرا افتاده، تامین این نیازها نیز به تبع از حالت رسمی و متعادل خود خارج میشود. آنطور که از تصمیم آمریکا و متحدان وی بر می آید، می خواهند تمامی مجاری ارتباطی ایران با جهان غرب قطع شود. ایران در چنین شرایطی باید به بازار زیرزمینی روی بیاورد و برای آن هم مجبور میشود که نیازهای اساسی خود را با نرخهای به مراتب بالاتری تهیه کند. در نتیجه قیمت تمام کالاهای وارداتی به طور قطع چند برابر میشود. در وضعیتی اینچنینی نرخ تورم در ایران که در حالت عادی هم بالا بوده، چند برابر میشود. رشد سریع میزان تورم، قدرت خرید را کمتر و کمتر میکند و نهایتا پدیده فقر تقویت میشود. علاوه بر این، وضعیت فعلی می تواند به ویژه باعث تقویت مافیای زیر زمینی شود. این مافیا سعی میکند نیازهای روزانه مردم را با قیمتهای کلان وارد بازار کند. سرمایه تعداد محدودی که این توانایی را دارند، در زمان کوتاه به یک ثروت عظیم تبدیل میشود و در برابر نیز اکثریت مردم ایران به سمت فقر حرکت خواهند کرد.
اما جمهوری اسلامی میگوید تحریمها بیاثر است و حتی در مجلس پیشنهاد شده ایران قبل از موعد مقرر غرب، صادرات نفت را متوقف کند…
به نظر میرسد که جمهوری اسلامی دچار یک بحران فراگیر شده و در این راستا مجبور است تن به هر وضعیتی بدهد تا تاثیرات را به حداقل برساند. حرفهایی که در مورد قطع صادرات نفت در هفتههای گذشه مطرح شده، به این معنی است که ایران میخواهد نشان دهد که هنوز قدرت مانور دارد؛ قدرتی که در واقع از آن برخوردار نیست. عربستان سعودی تصمیم گرفته است، کمبود نفت ایران را در بازار جهانی تامین کند. اگر عربستان این تصمیم را عملی کند که ظاهرا هم اینطور خواهد بود، تمام مشتریهای ایران به سمت سعودیها خواهند رفت. در نتیجه این گونه تبلیغات و اظهارنظرهای نسنجیده سیاسی، بیشتر نشان از یک آشفتگی روانی دارد تا یک تصمیم عقلانی.
گفته میشود صادراتی که ایران تهدید به توقف آنها کرده، پیش فروش شده است. این اقدام در عرف روابط دیپلماتیک چگونه قابل ارزیابی است؟ آیا جمهوری اسلامی به لحاظ قانونی میتواند دست به چنین کاری بزند؟
معمولا قراردادهای نفتی طولانی مدت هستند و بر اساس آن دو طرف معامله بر مبنای یک قیمت معین برای مدت زمان مشخصی وارد مبادله میشوند. این قراردادها تا پایان مدت قرارداد، قابل فسخ نیستند. اگر احیانا جمهوری اسلامی به این قراردادهای پایبند نباشد، طرفهای مقابل آن میتوانند او را به محکمههای بین المللی بکشانند و در صورت محکومیت، ایران باید غرامت تاخیرها راهم پرداخت کند.
متقابلا چه؟ جمهوری اسلامی نمیتواند به دلیل تحریمها علیه غرب شکایت کند؟
غرب به رهبری آمریکا به تمام این احتمالات به صورت حساب شده اندیشیده است. اگر به قطع نامه تحریمی اروپا دقت کنید، در آن مقرر شده که تحریمها از تیرماه قابلیت اجرایی شدن دارند. ظاهرا به دلیل این مهلت قانونی، جمهوری اسلامی نمیتواند اقدامی علیه این کشورها صورت دهد.
برخی از کشورها مانند عراق خواستهاند که غرب آنها را از تحریم معاف کند. مبادلات اقتصادی ایران با این کشورها چقدر در سبک کردن بار جمهوری اسلامی زیر فشار تحریمها و دور زدن آنها کمک میکند؟
ایران تامین کننده یک سری نیازهای اساسی جامعه عراق است. عراق به نفت ایران احتیاج ندارد، اما شرکتهایی هستند که در صورت اینکه عراق هم شامل تحریمها شود، مجبور به توقف مبادلات خود میشوند. اما با توجه به وضعیت فعلی، پیش بینی میشود ایران به زودی با بحران داخلی کمبود کالا روبرو خواهد شد. موضوعی که در هر صورت موجب تضعیف روابط اقتصادی ایران با عراق و سایر کشورهای همسایه میشود. در این شرایط عراق دیگر قادر نخواهد بود، کالاهای مورد نیاز را از ایران وارد کند. بازار داخلی ایران در حال حاضر با کمبودهای گستردهای روبروست، بنابراین اگر به تولیدات داخلی احساس نیاز شود، خود به خود صادرات به حداقل خواهد رسید. تاثیراتی که این قطع ارتباط بر جمهوری اسلامی خواهد گذاشت، قابل مقایسه با تاثیراتی که ممکن است از سوی بقیه کشورها بر او تحمیل شود، نیست. دلیل آن هم مشخص است. بحران کنونی آنقدر فراگیر است که کشورهایی مانند عراق و افغانستان قادر به جبران آن نیستند. گذشته از این در هفتههایی که بحران ارزی در اوج بود، به همین موازات، عراق هم دچار کمبود ارز در بازار شد. همین نشان داد که ایران به عنوان بازیکن اصلی بازار ارز در عراق، ارزهای خود را از آنجا به داخل منتقل کرده و خروج ارزها در واقع بیشتر به ضرر عراق تمام شده است. ایران در هرصورت میخواهد کمبود ارز در کشورش را جبران کند و برای انجام این امر، به هر اقدامی دست میزند. دولتی مانند عراق حتی در صورت اینکه شامل تحریمها هم نشود، نمیتواند باری از روی بحران اقتصادی ایران بردارد.
این تحریمها به لحاظ سیاسی چه تاثیری میتواند بر مناسبات جمهوری اسلامی در سطوح داخلی و خارجی بگذارد؟
تا جایی که به مناسبات بین المللی مربوط میشود، به نظر میرسد ایران به میدان تنش قدرتهای امروز دنیا تبدیل شده است. بحران اقتصادی که در سال ۲۰۰۸ بر آمریکا تحمیل شد، موقعیت این کشور را دچار تزلزل کرد. بحرانی که هرگز آمریکا و غرب پیش بینیاش را نمیکردند. این بحران هژمونی آمریکا را به صورت واقعی دچار لطمه کرد. از سال ۲۰۰۹ به این طرف اتفاق دیگری در سطح جهانی افتاد. میزان تولید کشورهای غیر پیشرفته از میزان تولید کشورهای پیشرفته دنیا پیشی گرفت. این مساله یعنی حضور رقبای جدی در کشورهای غیرپیشرفته ای مانند چین و هندوستان، معادلات اقتصادی دنیا را عوض کرده است. در نتیجه موقعیت آمریکا و به طور کلی غرب با یک خطر جدی روبرو است. این درحالی است که در حوزه اقتصاد هم بحران آنها تشدید شده و این مساله در سطوح سیاسی نمود پیدا میکند. کشورهایی مانند چین و روسیه به راحتی حاضر نیستند به توصیههای آمریکا گوش دهند. نشست اخیر شورای امنیت در مورد سوریه تنها یکی از مصداق هاست. این نشان از آغاز فصلی جدید در مناسبات سیاسی بین المللی دارد. اگر کشوری مانند آمریکا، به عنوان قدرت اصلی غرب، بخواهد کماکان مواضعش به نظر اعتبار پذیرفته شود، نیاز دارد مجددا یکه تازی خود را ثابت کند. در طول تاریخ موارد زیادی در این زمینه دیده شده است. آمریکا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اقتدار جهانی خود را ثابت کرد. اقتداری که ۱۰ سال بعد در افغانستان و عراق تمدید شد. اکنون در سال ۲۰۱۲ با توجه به نکاتی که اشاره شد، آمریکا نیاز به تمدید هژمونی خود در دنیا دارد. در حال حاضر سوریه و ایران در کانون توجه غرب هستند. حمایت هیستریک روسیه و چین از سوریه، بسیاری از موضوع ها را روشن می کند. روسها در راستای دفاع از ایران و پایبندی به این اصل که ایران نباید در برابر غرب تسلیم شود وارد یک تنش جهانی شده اند. از طرفی عربستان در این میان به شدت در حال سرمایه گذاری است و حتی در نظر دارد از طریق قطر در معادلات لیبی نقش بازی کند. در رابطه با سوریه هم همینطور. اگر این قرائت را مستند کنیم و اجزای آن را در کنار یکدیگر بچینیم، پی میبریم اتفاقاتی که در ایران در حال رخ دادن است، منحصر به مساله هستهای نیست، هر چند بخش مهمی از آن است. اگر ایران بتواند به سلاح اتمی دست بیابد، اعتماد به نفس قدرتهای مقابل آمریکا در آسیا نیز بالا میرود. آمریکا به خوبی از این موضوع اطلاع دارد. بنابراین هر گونه تاثیر سیاسی تحریمهای اقتصادی را باید در چنین ساختاری مورد بررسی قرار داد. اینطور به نظر میرسد که روسیه مصمم است که از طریق ایران یک بار دیگر ابرقدرتی خود را در سطح جهانی ثابت کند.
اما اگر بخواهیم به تاثیرات سیاسی در داخل ایران ایران بپردازیم، باید بگویم که مردم در حال حاضر در یکی از بحرانیترین دورههای زندگی خود به لحاظ اقتصادی قرار دارند. آیا این موضوع به مشکلات سیاسی ایران دامن خواهد زد؟ به نظر من این احتمال بسیار بالاست. چون مردم تا مرحلهای میتوانند فشارها را تحمل کنند. کمبود نیازهای اساسی به اعتراضاتی در ایران دامن خواهد زد که ممکن است همزمان به طرح مجدد مطالبات سیاسی هم بیانجامد. مگر اینکه جمهوری اسلامی بیش از پیش به سرکوب و گسترش دامنه آن ادامه دهد. هر چند با توجه به بحران اقتصادی و تنشهای جهانی، موفقیت جمهوری اسلامی در این زمینه نیز با تردیدهای جدی روبروست.