زلزله در پایتخت سیاسی ایران

فرورتیش رضوانیه
فرورتیش رضوانیه

هفته گذشته وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران در اقدامی ناگهانی، سناریویی تعریف شده را برای ارزیابی توان عملیاتی ستاد مدیریت بحران کشور در برابر وقوع زلزله احتمالی تهران اجرا کرد. به دستور استاندار تهران و رئیس اتاق مدیریت بحران، ساعت 11 شب به تمامی دستگاه‌ها و نهادهای مسئول و عضو کمیته بحران از طریق سیستم ارسال SMS اطلاع‌رسانی شد تا به سرعت خود را به اتاق بحران در ساختمان استانداری تهران برسانند.

در این میان، برخی مدیران اطلاع نداشتند که ساختمان استانداری از خیابان عباس‌آباد به خیابان طالقانی منتقل شده است. سازمان انتقال خون تهران در سناریو گنجانده نشده بود، بعضی‌ها نیز پنداشته بودند که این خبر، “دروغ آوریل” است. نمایندگان ریاست جمهوری، سازمان‌های ژئوفیزیک و زمین‌شناسی، پلیس، ارتش، شهرداری تهران، مترو، شرکت آب و فاضلاب، پلیس راهور، دادگستری، راه‌آهن و کمیته امداد امام خمینی از جمله دستگاه‌های عضو مدیریت بحران استان تهران بودند که در جلسه غایب بودند.

عدم توانایی دولت در کنترل کشور پس از رخ دادن زلزله و ناهماهنگی میان اعضای ستاد بحران پایتخت جمهوری اسلامی ایران، تنها نتیجه‌ای بود که پس از اجرای سناریوی وزارت کشور به دست آمد. اما چرا دستگاه‌ها امداد و خدمات‌رسانی با یکدیگر هماهنگ نیستند؟ پاسخ این پرسش را می‌توان در دو حادثه واقعی دیگر یافت.

این گزارش توسط تیم “Rescue Squad” تهیه شده است. این گروه که در سال 81 در ایران تشکیل شد، با همکاری خبرنگاران، کارشناسان فنی، امدادرسانی، ‌اجتماعی و روانشناسی اقدام به تحلیل حوادث و مسائل مختلف اجتماعی می‌کرد. تشخیص علت مرگ موتورسوار رکوردشکن در پیست آزادی از مواردی بود این تیم آن را مورد بررسی قرار داد، اما پرونده آن با فشارهای یک مدیر دولتی که متهم درجه دو بود، خیلی زود مختومه شد.

 

حادثه پارک شهر

در بهار 1381 حادثه پارک‌ شهر و غرق شدن قایق حامل دانش‌آموزان دختر رخ داد. با آنکه شش دختر داخل دریاچه مصنوعی پارک ‌شهر جان خود را از دست داده بودند، اما کسی پاسخگوی خبرنگاران نبود. پس از بررسی شواهد و خبرهای منتشر شده، متوجه شدم که مسؤولان در بازگو کردن علت حادثه، با رسانه‌ها صادق نبوده‌اند.

تعدادی از دانش‌آموزان یک مدرسه راهنمایی در جنوب تهران، صبح روز شنبه 14 اردیبهشت‌ماه با اتوبوس برای بازدید از موزه پست به آنجا رفتند. در خبرها آمده بود که چون وضع ظاهری بیشتر آن‌ها مناسب نبود و در آن زمان نیز موزه پست گروهی بازدیدکننده خارجی داشت، از ورود دانش‌آموزان به داخل موزه جلوگیری شد تا حفظ آبرو شود. آن‌ها هم به ناچار تصمیم گرفتند به جای بازدید از موزه، در پارک ‌شهر وقت خود را بگذرانند.

پس از مراجعه یکی از اعضای گروه “Rescue Squad” به موزه و ملاقات با مدیر آنجا، مشخص شد بر خلاف ادعای رسانه‌ها، بچه‌ها از موزه بازدید کرده‌اند و امضای چند نفر از آن‌ها نیز در دفتر یادبود موزه پست ثبت شده است که در آن میان، نام دو تن از قربانیان حادثه نیز به چشم می‌خورد.

گفته می‌شد سوراخ بودن قایق موتوری و جمع شدن آب، علت اصلی واژگونی آن بوده، اما یک کارشناس فنی که پس از حادثه خودش را به آنجا رسانده بود، به گروه گفت که قایق کاملا سالم بوده و سوراخ بودن کف آن یک دروغ است. دادگاهی برای بررسی حادثه تشکیل شد، اما قایقران راکه خود نیز غرق شده بود، به علت سهل‌انگاری، عامل اصلی حادثه معرفی کرد. اولیای دم نیز پس از دریافت غرامت، از ادامه شکایت دست کشیدند و دیگر با خبرنگاران صحبت نکردند. این‌طور به نظر می‌رسید که پرونده با متهم کردن پیمانکار متوفی، مختومه شده است.

گروه “Rescue Squad” از طریق یکی از خبرنگاران تلویزیون دولتی ایران به تصاویر محل حادثه که اجازه پخش از آن رسانه را نداشت، دسترسی پیدا کرد. این فیلم اخیرا برای نخستین‌بار در سایت Youtube منتشر شده و با جست‌وجوی کلمات “Park shahr” قابل مشاهده است.

در این تصاویر دیده می‌شود که نیروهای اورژانس، آتش‌نشانی و پلیس کوچک‌ترین هماهنگی با یکدیگر ندارند و شرایط در کنترل آنان نیست. تجمع مردم کنجکاو دور دریاچه مانع رفت‌وآمد خودروهای امدادرسانی شده و حتی توقف بدون نظم کامیون‌های آتش‌نشانی مسیر عبور را مسدود کرده است. در حالی که معاون عملیات آتش‌نشانی و رئیس اورژانس تهران نیز در صحنه حضور داشتند، فرماندهی واحدی برای کنترل نیروهای حاضر در صحنه در نظر گرفته نشده بود و نیروهای امدادی مانند مردم، خودجوشانه در حال خارج کردن جسد دختران از زیر آب بودند. در آن زمان مطرح شد که آتش‌نشانی تهران لباس و تجهیزات غواصی ندارد و غواصان به هنگام جست‌وجو با مشکل مواجه بوده‌اند. (در 4 سال اخیر با پیگیری‌های محمدباقر قالیباف، شهردار جدید تهران، وسایل مورد نیاز امداد زیر آب خریداری شده است.)

حادثه پارک شهر هنگامی رخ داد که گروهی 11 نفره از دانش‌آموزان، سوار بر یک قایق موتوری با گنجایش 5 نفر شده بودند. با توجه به وزن سنگین قایق، هنگام گردش در طول مسیر ناگهان یکی از دانش‌آموزان تعادلش را از دست داد و باعث واژگونی قایق شد. دخترها که بیشتر آن‌ها تاکنون دریا، استخر یا حتی غوطه‌ور شدن در وان حمام را تجربه نکرده بودند، ناگهان خود را در آب خنک دریاچه در یک روز ابری بهاری شناور دیدند و شوکه شدند. آن‌هایی که شنا بلد بودند خودشان را بیرون کشیدند. بقیه دانش‌آموزان کوله‌پشتی به دوش داشتند و مقنعه صورتشان را پوشانده بود و جایی را نمی‌دیدند. پارچه مانتو و شلوارشان در آب سنگین شده بود و به طرف پایین کشیده می‌شدند. پس بی‌هدف به اطراف چنگ می‌انداختند تا شاید جایی را بگیرند و از غرق شدن نجات پیدا کنند. آن‌ها در میان تاریکی دست و پا می‌زدند و همدیگر را زیر آب می‌بردند تا اینکه ریه‌هایشان از آب پر شد و با کوله پشتی‌شان به اعماق دریاچه فرو رفتند.

یک مأمور آتش‌نشانی که در مرخصی به سر می‌برد و به طور اتفاقی حوالی پارک شهر بود، وقتی خبر حادثه را شنید با عجله خودش را به آنجا رساند. او بلافاصله داخل آب شیرجه زد و یکی از اجساد را بیرون آورد. با آنکه همه ناامید بودند، اما آن دختر پس از مراحل احیا (CPR) به زندگی بازگشت. دیگر برای نجات بقیه دیر شده بود. در آنجا مرد دیگری نیز بود که کارمند بانک بود. او از پنجره محل کارش در طبقه پنجم، صحنه واژگونی قایق را دیده بود و بلافاصله خودش را به آنجا رسانده و توانسته بود یک دختر را نجات دهد.

شواهد نشان می‌داد اگر نیروهای امدادرسانی به موقع در صحنه حاضر می‌شدند و عملیات نجات به خوبی فرماندهی می‌شد، تعداد کمتری از دختران دانش‌آموز کشته می‌شدند. اما آن فاجعه رخ داد و بار دیگر ضعف مدیریت بحران در پایتخت جمهوری اسلامی ایران خودنمایی کرد. غواصان آتش‌نشانی که آن زمان با تجهیزات شخصی خودشان به عملیات می‌رفتند، بعد از پیدا شدن دانش‌آموزان تا دو ساعت بعد برای پیدا کردن اجساد احتمالی جمعیت داوطلب، به جست‌و‌جوی کف دریاچه مشغول بودند. این در حالی است که پلیس باید پارک را تخلیه و از ورود جمعیت غیرمسؤول به آن جلوگیری می‌کرد. مردم برای کمک داخل دریاچه پریده بودند و در آن میان یکی از داوطلبان که در حال غرق شدن بود، پس از نجات گفت که اصلا شنا بلد نبوده و چون احساساتی شده بود، داخل آب پریده است.

 

تست موتورسیکلت امداد

هنگامی که مؤسسه نوریانی (نخستین نماینده کمپانی BMW آلمان در ایران) در صدد اجرای عملیات تست موتورسیکلت امداد به سفارش سازمان آتش‌نشانی تهران بود، اجرای آن به عهده گروه «Rescue Squad» سپرده شد. با توجه به وجود مناطق متعدد حساس و دارای حریم ممنوع پروازی در تهران، برج مراقبت مهرآباد در تعیین مسیر برای هلی‌کوپترها به شدت سخت‌گیری می‌کند. در چنین شرایطی استفاده از موتورسیکلتی که بتواند در ترافیک تهران تکنیسین و پزشک و تجهیزات را در کمترین زمان ممکن به صحنه حادثه برساند، بهترین راه شناخته می‌شد.

در آن زمان، آتش‌نشانی تهران قصد داشت برای نخستین‌بار، تعدادی موتورسیکلت امداد خریداری کند. کمپانی BMW آلمان، موتورسیکلت مدل F650GS را پیشنهاد کرده بود. در روز تست برنامه‌ریزی شده بود تا رکورد زمانی موتورسیکلت و یک دستگاه آمبولانس برای تردد در تهران به طور جداگانه ثبت شود. اما سرعت عمل BMW F650GS چنان شگفت‌آور و مثبت بود که ثبت رکود آمبولانس غیرضروری به نظر می‌رسد. این موتورسیکلت با کاربری بیابانی و خیابانی قادر بود از روی موانع و ناهمواری‌ها و حتی در حاشیه اتوبان‌ها تردد کند. مؤسسه نوریانی خیلی زود نتایج تست BMW F650GS را در اختیار آتش‌نشانی قرار داد. اما ماه بعد از یک شرکت ایرانی، تعدادی موتورسیکلت چینی خریداری شد که محصول بی‌کیفیت آن‌ها به مرور زمان از ناوگان آتش‌نشانی خارج شد و این سازمان دیگر موتورسیکلت امداد را پیگیری نکرد. در آن هنگام مشهود بود که به کار گماردن مدیران سیاسی برای اداره نهادهای امدادرسانی در ایران، بزرگترین مشکل پیش روی پیشرفت ایمنی محسوب می‌شود.

 

سقوط هواپیمای نظامی

در روز 15 آذرماه 1384 برخورد هواپیمای نظامی C-130 حامل خبرنگاران با یکی از ساختمان‌های مجتمع مسکونی شهید محلاتی تهران، با بیش از 110 کشته همراه بود. آن‌ها به دعوت نیروی هوایی ارتش عازم جنوب ایران بودند تا از یک مانور نظامی گزارشی تهیه کنند که دقایقی پس از پرواز، آن فاجعه رخ داد. هر چند پرونده این حادثه هنوز در مراجع قضایی نظامی در حال پیگیری است، اما جدا از مسائل مطرح شده مبنی بر اشتباه بودن حمل خبرنگاران با هواپیمای نظامی و علت سقوط، کنترل بحران در محل حادثه از چند جهت با حادثه پارک شهر تشابه دارد. در آنجا نیز بی‌نظمی میان نیروهای آتش‌نشانی و اورژانس و پلیس و از طرفی دیگر عدم هماهنگی آن‌ها با نیروهای نظامی اعزام شده به محل، مشهود بود. این هرج‌ومرج تا جایی ادامه داشت که سردار قالیباف، شهردار تهران خود شخصا در محل حاضر شد و با استفاده از بیسیم و حتی اشاره‌های دست و فریاد کشیدن، تلاش کرد تا حد ممکن اوضاع را کنترل کند، اما هر سازمانی کار خودش را می‌کرد و دیگری را قبول نداشت.

چند روز پس از این حادثه، گروه “Rescue Squad” با انتشار اطلاعیه‌ای که در رسانه‌ها بازتاب گسترده‌ای داشت، از ابعاد دیگری پرده برداشت. حضور و رفت و آمد مردم و نیروهای متفرقه در محل حادثه باعث نابودی آثار و تجهیزات باقیمانده از سرنشینان و حتی آسیب‌دیدگی جدی اعضای جدا شده از بدن اجساد و دشوار شدن شناسایی آن‌ها شده بود. به اعتقاد کارشناسان این گروه، با توجه به زمان سپری شده از برخاستن هواپیما از مهرآباد تا لحظه درخواست فرود اضطراری و دور زدن، خبرنگاران فرصت داشته‌اند تا از صحنه‌های پیش از فرود عکس گرفته و احتمالا تصویربرداری کنند. این نظریه که سرنشینان هواپیما از فرود اضطراری مطلع نشده‌اند، منطقی نیست چرا که به علت حضور افراد ارتشی در میان خبرنگاران، وضعیت موجود از سوی کادر پروازی برای آنها شرح داده شده است. از سوی دیگر حتی در صورت عدم آگاهی سرنشینان از فرود، افراد نظامی بر اثر تجربه قادر بوده‌اند با تحلیل صدای موتورها، تکان‌ها و باز شدن چرخ‌های هواپیما، به نقص فنی و فرود اضطراری پی ببرند. روز حادثه به دنبال مشاهده یک موبایل سالم در میان لاشه‌های هواپیما که صدای زنگ زدن آن شنیده می‌شد، احتمال سالم بودن دوربین خبرنگاران افزایش یافت. این در حالی بود که باقیمانده بدنه دوربین‌های عکاسی و تصویربرداری بر اثر حضور و رفت‌وآمد جمعیت در محل حادثه، زیر پاها از بین رفت و به گفته شاهدان، از محل حادثه سرقت شد.

گروه تحقیقاتی “RESCUE SQUAD” با مشابه خواندن صحنه حادثه‌های “شهرک توحید”، “مسجد ارک تهران” و “پارک شهر”، با اشاره به ناهماهنگی نیروهای امدادرسان و وجود نداشتن مدیریت مشترک، به حضور افراد لباس‌شخصی “غیرمسئول” در محل حوادث نیز اعتراض کرد و حضور این افراد را بحرانی جدید و باعث اخلال نظم محل حادثه و فعالیت امدادگران عنوان نمود. در حالی که مسدود کردن خیابان‌ها و تقاطع‌های اطراف محل حادثه و خارج کردن عابران و ساکنین یک ضرورت است، اما افراد لباس‌شخصی در عوض همکاری با پلیس در دور کردن جمعیت از محل حادثه، به برخورد با خبرنگاران عکاس پرداخته بودند.

استمرار ناهماهنگی مراکز امدادرسانی در کنترل صحنه‌های حوادث، گروه “RESCUE SQUAD” را بر آن داشت تا علت را از مدیران مسؤول جویا شود. از آنجا که ملاقات با مقام‌های مختلف باید به بهانه‌های دیگری فراهم می‌شد، مدت زمان طولانی برای تحقیق درباره علت ضعف مدیریت بحران صرف شد. چند ماه بعد پس از دیدارهای پراکنده با مدیران و کارشناسان آتش‌نشانی، اورژانس و نیروی انتظامی، نتایجی به دست آمد که سردبیران رسانه‌ها معتقد بودند مطرح کردن چنین مسایلی می‌تواند با وارد شدن اتهام تشویش اذهان و اقدام علیه امنیت ملی همراه باشد و به همین علت از انتشار آن سر باز زدند. پرسش اصلی از مدیران امدادرسانی در تهران این بود که پس از یک زلزله شدید، چه اتفاقاتی در تهران رخ خواهد داد.

 

پاسخ مدیران امدادرسانی به یک پرسش

یکی از مدیران آتش‌نشانی با بیان اینکه بسیاری از ایستگاه‌ها دارای ساختمان‌های قدیمی و ناامن هستند، معتقد بود در صورت رخ دادن زمین لرزه‌ای شدید، این سازمان نیمی از ناوگان خودرویی، تجهیزات نجات و حتی نیروهای خود را از دست خواهد داد.

مسؤولان اورژانس تهران اعتراف کردند که تصمیم گرفته‌اند اصلا به چنین روزی فکر نکنند، زیرا تکنیسین‌هایشان هنوز به بیسیم دستی مجهز نیستند و برای صحبت کردن با پزشکان مرکز، باید حتما داخل آمبولانس حضور داشته باشند. آن‌ها نگران بودند که مرکز اورژانس تهران در ساختمانی بسیار قدیمی واقع شده و در مقابل زلزله مقاوم نخواهد بود. یکی از مدیران برای اثبات ضعف اورژانس در هماهنگی و اعزام آمبولانس‌ها، به حادثه آتش‌سوزی در مسجد ارک واقع در جنوب تهران اشاره کرد و گفت در آن هنگام مردم مجبور شدند حادثه‌دیدگان را با وانت یا خودروی شخصی به بیمارستان‌ها منتقل کنند.

مقام‌های مسؤول در نیروی انتظامی نیز از هرج‌ومرج پس از وقوع زلزله هراس داشتند و معتقد بودند نمی‌توان مانند فیلم‌های هالیوود از پلیس ایران انتظار داشت که در خیابان‌ها حضور فعال داشته باشد. آن‌ها گفتند در آن شرایط به سختی می‌توان همه پرسنل و سربازهای ظیفه تحت امر نیروی انتظامی راکه نگران خانواده‌های خودشان هستند، سر پست‌هایشان در کلانتری‌های یا خیابان‌ها نگاه داشت یا به مأموریت اعزام کرد.

 

حقایق ناگفته درباره زلزله تهران

جدا از تمام نکته‌هایی که تاکنون درباره زلزله تهران مطرح شده، بیان چند واقعیت تلخ ضروری به نظر می‌‌رسد. صرف‌نظر از اینکه زمین‌لرزه در چه ساعتی از شبانه روز رخ ‌دهد، باید در نظر داشت که ریزش ساختمان‌ها نخستین اتفاقی است که تاکنون به آن اشاره شده است.

بسیاری از شهروندان ایرانی به نصب با دقت لوستر و تابلوها و ثابت کردن ایمن یخچال و فریزر و کمدها یا قفسه‌های دکوری اهمیتی نمی‌دهند و به هنگام لرزش ساختمان، سقوط این اجسام روی ساکنین خانه یا انباشته شدن آن‌ها روی یکدیگر می‌تواند به آسیب‌دیدگی و یا مسدود شدن مسیر نجات منجر شود. تلاش سازمان‌های مسؤول برای آموزش شهروندان برای انباشته کردن آب و خوراکی برای مواقع ضروری، جعبه کمک‌های اولیه، رادیو، چراغ‌قوه، باتری و وسایل اخباری صوتی کافی نبوده و در کمتر خانه‌ای می‌توان این پکیج را پیدا کرد. حتی هنوز کپسول اطفای حریق در بسیاری از خانه‌ها وجود ندارد و سازندگان خودروهای داخلی نیز تعبیه آن را نشان ضعف محصولات‌شان می‌پندارند. در هنگام وقوع زلزله، شکستن لوله‌های گاز باعث پراکنده شدن این ماده سمی در میان آوارهای ساختمان‌ها می‌شود. کسانی که زیر دیوارها محبوس شده‌اند، پس از چند دقیقه دچار خفگی خواهند شد. همچنین ترکیدن و انفجار گاز و استمرار آتش‌سوزی باعث تخریب بیشتر ساختمان‌ها و افزایش آمار قربانیان خواهد شد.

آب‌گرفتگی سطح خیابان‌ها در اثر شکستن لوله‌های آب، احتمال انتقال جریان الکتریسته ناشی از سقوط تیرهای برق را بیشتر می‌کند. در چنین شرایطی اگر مردم سراسیمه و با پاهای برهنه در کوچه و خیابان باشند، دچار برق‌گرفتگی خواهند شد. با توجه به مسدود شدن مسیر خیابان‌ها، تردد خودروها با مشکل مواجه خواهد شد.

از آنجا که در نمای بسیاری از ساختمان‌ها از شیشه استفاده شده است، پس از وقوع زلزله، بارانی از قطعات تیز و برنده شیشه بر خیابان خواهد بارید که علاوه بر آسیب زدن به رهگذران، باعث ناامن شدن مسیر برای عبور خودروها و احتمال پاره شدن لاستیک‌ها خواهد شد. در شرایطی که دود و آتش تمام شهر را فرا گرفته است، امکان فرود هلی‌کوپترهای نیروهای امدادی خارجی در تهران وجود ندارد و اطراف شهر برای استقرار آن‌ها در نظر گرفته می‌شود. همچنین هواپیماهای حامل نیروهای امدادی و کمک‌ کشورهای دیگر نیز در فرودگاه بین‌المللی امام خمینی یا اصفهان به زمین خواهند نشست. در این هنگام لودر، بیل‌های مکانیکی و اسکید لودر به همراه کامیون‌ها باید به باز کردن راهی برای ورود به شهر بپردازند اما این تجهیزات اکنون در حاشیه تهران وجود ندارد. در صورت وقوع زلزله در تهران، مردم باید بلافاصله از آنجا خارج شوند و کسانی که گرفتار شده‌اند، کمترین شانس را برای نجات خواهند داشت. هجوم جمعیت فقیر و محروم از حاشیه‌های شهر برای غارت اموال شهروندان، رخ دادن تجاوز، قتل‌های ناموسی، شیوع بیماری‌های عفونی، درگیری با سارقین، از خطراتی است که بازماندگان حادثه را تهدید می‌کند.

 

یک سناریوی کاملا نمایشی

رسانه‌های ایران پس از پایان اجرای سناریوی وزارت کشور، در گزارشی اعلام کردند هیچ یک از وزرای دولت غیر از شخص وزیر کشور در این بحران حاضر نشدند و پاسخگوی تلفن‌های مسئولان نبودند. با وجود ارسال SMS در ساعت 23، برخی از سازمان‌های مسئول بسیار دیرتر از وقت قانونی حاضر شدند که می‌توان به حضور فرماندار دماوند در ساعت 12 شب، مدیر منطقه‌ای برق استان تهران در ساعت1:30 بامداد، مدیریت فرودگاه‌های کشور1:30 بامداد، فرمانداری تهران 12 شب و رئیس سازمان بهزیستی استان تهران در ساعت 1:30 بامداد اشاره کرد. جدا از مشکلاتی چون کمبود صندلی در اتاق بحران، پارک نامنظم خودروهای مسئولان مقابل ساختمان استانداری، فقدان چادر سردخانه در کشور واز سوی دیگر به سخره گرفتن این مانور توسط برخی از مسئولان نیز جای تاسف داشت. در طول مدت مانور غیر از مسئولان امدادی و پزشکی، برخی از مسئولان دیدارهای گذشته را تازه می‌کردند و برخی دیگر تنها تماشاگر بودند.. حال پرسش این است در صورت بروز زلزله‌ای واقعی در تهران، آیا به راستی مسئولان کشور می‌توانند تدابیر امنیتی، بهداشتی، اورژانسی و اسکان موقت را به درستی و در کوتاه‌ترین زمان انجام دهند؟

در پایان اجرای این سناریو مشخص شد که 70 درصد تخت‌های بیمارستانی در اختیار بیمارانی که پیش از وقوع زلزله بستری شده‌اند قرار دارد و تنها 30 درصد را می‌توان به حادثه‌دیدگان اختصاص داد. این خود نشان‌دهنده بحران درمانی در وقوع زلزله است. 50 درصد بیمارستان‌ها نیز آسیب‌پذیرند که این هم در نوع خود بحران دیگری را در بحث درمان به همراه دارد.

 

بزرگ‌ترین بحران برای ایران

خاموش کردن آتش ساختمان‌ها، حمله مردم به بانک‌ها، موزه‌ها و مراکز حساس و مقاومت نیروهای امنیتی و انتظامی، جمع‌آوری اجساد، بزرگ‌ترین مشکلی خواهد بود که مدیران با آن مواجه خواهد شد. جلوگیری خانواده‌های قربانیان از دفن دسته جمعی اجساد، اصرار برای معاینه پیکرهای ضعیف و نیمه‌جان، جنگ بر سر آب، مواد خوراکی و دارویی، تلاش گروهی خاص از مردم برای استفاده از رانت به هنگام دریافت کمک از نیروهای امدادی، اینکه ساکنان بالای شهر تهران حاضر باشند در کنار اهالی پایین شهر داخل چادر زندگی کنند و روز و شب را با بطری‌های آب‌معدنی و بیسکوییت سپری کنند، دور از تصور است. همچنین برتری‌طلبی کسانی که دیگران را خس و خاشاک می‌نامند، به آتش اختلافات طبقاتی مادی جامعه دامن خواهد زد. این‌ها از جمله مواردی است که در سناریوی وزارت کشور به آن‌ها اشاره نشده بود.

در صورت رخ دادن زلزله در تهران که پایتخت سیاسی و استراتژیک ایران است، تردد مسؤولان دولتی با مشکل مواجه خواهد شد و با توجه به اینکه سیستم ویدئو کنفرانس به صورت گسترده در ساختمان‌های دولتی وجود ندارد، نظام را با چالشی بسیار بزرگ‌تر از برخورد با اعتراضات مردم پس از انتخابات اخیر مواجه خواهد کرد. هزاران ساختمان مخروبه، میلیون‌ها جسد متعفن، ساختمان‌های اداری غیرقابل استفاده و خیابان‌هایی که از کوچه های باریک بغداد یا کابل هم ناامن‌تر خواهند بود. دولت ایران با مشکلاتی مواجه خواهد بود که رفع آن‌ها سال‌ها به طول می‌انجامد و حتی ممکن است با تغییر مکان پایتخت سیاسی کشور همراه باشد.