‏مشایی متفاوت کاندیدایی در سایه

قدسی سرمست
قدسی سرمست

ویترین انتخابات دوره ی نهم ریاست جمهوری، تا پیش از اعلام نتایج دور نخست، با ادوار پیشین تفاوت ویژه ‏ای نداشت؛ بعضی کاندیداهای ظاهرا غیر جدی با کلیشه ی «گرم شدن تنور انتخابات» و «احساس مسئولیت» ‏خود را درون ویترین چیده بودند. اما پیروزی احمدی نژاد که ظاهرا قرار بود کاندیدایی غیر جدی باشد، به ‏جعبه ی ابزار انتخابات، مفهوم کاندیدای سایه را افزود.‏

کاندیدای سایه ابزاری است که غافلگیر می کند؛ تحلیل ها و محاسبات را برهم می زند و به مزاج قضا و ‏قدری و هیجان طلب رای دهندگان ایرانی بسیار خوش می آید. تا پیش از احمدی نژاد کاندیداهای جدی ‏انتخابات ریاست جمهوری یا وکیل مجلس و یا رییس جمهور و یا معاونین آن بودند، در حالی که احمدی نژاد ‏تنها یک شهردار بود.‏

برای رای دهندگان ایرانی سخت است تصور کنند هاشمی رفسنجانی دهه ی 80 با دهه ی 60 و 70 متفاوت ‏است، اما می توانند در مورد شخصیتی کمتر شناخته شده خیال بافی کنند و می توانند منتظر شوند تا او را در ‏مداری مدرج بشناسند. رای دهنده ی ایرانی با روحیه ی قضا و قدری خود می تواند به احمدی نژاد رای دهد ‏تا شاید رییس جمهوری لایق باشد.‏

برای رای دهندگان ایرانی که امروز چیده شدن ویترین انتخابات دوره ی دهم را با بی حسی رصد می کنند، ‏قاعده ی مذکور فربه تر شده است.‏

این در حالی است که تحلیل ها و گمانه زنی ها پیرامون این ویترین هم چنان به سبک مالوف رقم می خورد؛ ‏نوری یا خاتمی؟ کروبی یا لاریجانی؟ احمدی نژاد یا رضایی؟ قالیباف یا…؟

ظاهرا از دید تحلیل گران پدیده ی کاندیدای سایه هنوز پذیرفتنی نیست. آیا نمی توان بخشی از انرژی تحلیل ها ‏و گمانه زنی ها را به سوی مجرایی جدید منحرف کرد و برای معرفی کاندیدای سایه تلاش نمود و یا حداقل ‏ویژگی های آن را برجسته کرد؟‏

کاندیدای سایه البته ماهیتی مطلقا مرموز و ناشناس ندارد؛ او حتما جایی در همین نزدیکی است؛ مثلا مانند ‏احمدی نژاد شهردار تهران است اما مانند قالیباف در دوره ی پیشین ریاست جمهوری شکست نخورده است؛ ‏او کسی است که تلاش می کند به صورتی موثر شناخته شود و در حافظه ها ضبط گردد. او برای متفاوت دیده ‏شدن اشتیاقی سوزان دارد و در واقع باید اثبات کند بسیار متفاوت است. او صرفا نمی تواند یک سیاست مدار ‏محض باشد ؛ زیرا رای دهندگان ایرانی دوست دارند گاهی به یک شخصیت فرهنگی مانند خاتمی و یا ‏ورزشکار حرفه ای مانند ساعی و یا یک هنرمند چون افخمی رای دهند .‏

حال بیایید ویژگی های نوعی کاندیدای سایه را با یکی از مصادیق جدی آن تطبیق دهیم.‏

پس از آنکه شعبده های پرزیدنت احمدی نژاد به تدریج دیگر نمی توانست ما را غافلگیر کند و یا حداقل به ‏اظهارنظرهای عجیب ، تحلیل های غریب و رفتارهای ویژه ی او عادت کرده بودیم و استعداد خبرسازی ‏دولت نهم در مجموع دچار رکود و افول شده بود ، ناگهان اسفندیار رحیم مشایی ، معاون رییس جمهور و ‏رییس سازمان میراث فرهنگی در صدر اخبار قرار گرفت.‏

او ابتدا از دوستی با مردم اسراییل سخن گفت و بعد با اصرار بر این عبارت، حکومت را در وضعیتی ‏اورژانسی قرار داد و به این ترتیب همه ی گروه های سیاسی ناگهان همه با هم مشایی را متفاوت دیدند و به ‏تبع آن افکار عمومی هم البته ناچار شد مشایی را کشف کند .‏

سریال «مشایی متفاوت» بخش های مهیج دیگری هم داشت ؛او در یک سفر خارجی در مجلس رقص حاضر ‏شده بود ؛ ملت آمریکا را فهیم ترین مردم دنیا می دانست ؛ آذربایجان را جزو کردستان ارزیابی می کرد؛ ‏برای ثبت روز ملی کشورش تلاش می کند و در عین حال هم چنان در زمره ی اقربای احمدی نژاد و مورد ‏حمایت و تایید مطلق اوست. احمدی نژاد با وجود مخالفت های صریح آیات عظام، نامه ی دویست نفر از ‏نمایندگان مجلس و ابراز نگرانی جمهور رجال سیاسی هرگز واژه ای در مخالفت با او بر زبان نراند و به این ‏ترتیب از دید احمدی نژاد مشایی با قلندری وظیفه ی خطیر در صدر اخبار بودن دولت نهم را بر عهده گرفته ‏بود.‏

حال آیا پدیده ی مشایی نمی تواند در ابعاد دیگری نیز وظایف خطیر به عهده گیرد ؟ آیا احمدی نژاد هزینه ‏ی«مشایی متفاوت» را بدون بهره بردن از منافع کوتاه مدت و بلند مدت آن می پردازد؟‏

تدقیق در موضع گیری رهبری در مواجهه با پدیده ی«مشایی متفاوت» می تواند برآورد هزینه ها و منافع ‏مشایی را برای احمدی نژاد ممکن سازد. رهبری نظام با صدور دستور سکوت همه جانبه نسبت به تابو ‏شکنی های مشایی که به منکوب شدن حاکمیت و توقف درخواست های متعدد عزل مشایی منجر گردید،عملا ‏به دغدغه های احمدی نژاد برای پرداخت هزینه های سنگین حضور «مشایی متفاوت» در دولت پایان داد.‏

حال مشایی در سفر کاری به عربستان که با ایام حج تقارن یافته است به دیدار پادشاه سعودی، وزرای کشور ‏و امور خارجه ی عربستان می رود؛ دیداری که ظاهرا به دلیل قانون منع دوبار سفر حج کارکنان دولت به ‏شدت مورد مخالفت واقع شده است ولی به نظر می رسد تئوری القایی «مشایی متفاوت» از چنان تسلطی ‏برخوردار ست که دیدارهای رسمی ریاست سازمان میراث فرهنگی ایران با سران کشورها و وزرای امور ‏خارجه ی آن ها،حساسیت برخی تحلیل گران را بر انگیخته است.‏

تطبیق ویژگیهای بر شمرده برای نوع کاندیدای سایه با اسفندیار رحیم مشایی را می توان از سویه های دیگری ‏نیز مورد بررسی قرار داد.‏

پیروزی چشم گیر سید محمد خاتمی در انتخابات دوره ی هفتم ریاست جمهوری مبین جهت گیری افکار ‏عمومی به سوی ملغمه ی«شخصیت سیاسی ـ فرهنگی» بود و مشایی با دریافتن این آموزه و ارتقای ورژن آن ‏به ملغمه ی جدیدی دست یافته است.‏

مشایی که مانند خاتمی دانش آموخته ی علوم انسانی نیست و دستی در تالیف ندارد و افکار عمومی نمی تواند ‏او را به فیلسوف مابی متهم نماید ، اعلام می کند دوره ی اسلام گرایی به پایان رسیده است و مردم برای درک ‏این جمله نیاز به شناختن مفاهیم پیچیده ای مانند جامعه ی مدنی ندارند.‏

مشایی سعی می کند یک شخصیت فرهنگی قابل درک برای افکار عمومی باشد، همان که خاتمی نبود و به ‏هیچ حلقه ی روشنفکری ویژه ای هم اتصال ندارد؛ ولی از سوابق رسانه ای چون مدیریت رادیو پیام، رادیو ‏تهران، مدیریت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مسوولیت برنامه ریزی های فرهنگی در هنگام ‏حضور در اطلاعات غرب کشور، راه اندازی انشارات صلاح الدین و ماهنامه ی سروه برای کردها و.. ‏برخوردار است و طرفداران اش تاکید می کنند، نخستین بار در زمان مدیریت او، موزیک پاپ از رادیو شنیده ‏شده است.‏

مشایی کوروش را تحسین می کند و در زمینه ی مسایل به زنان آن چنان منعطف نشان می دهد که ‏طرفدارانش شایع کرده اند، موضوع ورود زنان به ورزشگاه ها ایده ی او بوده است.‏

به این ترتیب مشایی می تواند به اندازه ی کافی برای جامعه ی امروز ایران «فرهنگی» ارزیابی شود؛ حتا ‏اگر بگوید خوشگل ها با هم دعوا نمی کنند؛ بر سر خوشگل ها دعوا می شود و ایران از آن خوشگل هاست.‏

اما حامیان اصول گرای دولت نهم که بر استعمال ترکیب «رژیم صهیونیستی» سخت اصرار دارند و تحلیل ‏گرانی چون زیدآبادی را که می کوشند تنها هزینه های سنگین مناقشه ی اعراب و اسراییل را تبیین کنند، ‏محکوم و مجازات می نمایند، چگونه مشایی را که از دوستی با مردم اسراییل سخن می گوید تحمل می کنند؟ ‏

به نظر می رسد تحمل مشایی برای آنان نه تنها سخت نیست بلکه به طور مثال نشریه ی همت، وابسته به ‏انصار حزب الله گزارشی درباره ی سوابق عضویت مشایی در وزارت اطلاعات،اطلاعات سپاه و مشارکت ‏وی در برخورد با کردها را به منظور آشنایی افکار عمومی با سوابق انقلابی او منتشر می کند.‏

این گزارش که با عنوان بسیار تمجید کننده ی «تاریکی های روشن مرد مجهول دولت نهم ، اسفندیار رویین ‏تن» به انتشار رسیده است، می کوشد از مشایی چهره ای انقلابی و به شدت مذهبی ترسیم کند و حتا نام ‏مستعار او «مرتضی محب اولیا» را فاش کرده و از سوابق او در مدیریت «مناطق بحرانی» وزارت ‏اطلاعات در زمان ریاست جمهوری رهبری پرده بر می دارد.‏

آیا اصول گرایان حامی دولت نهم به افق های جدیدی در مدار رشد خود دست یافته اند؟ آیا آن قدر متحول شده ‏اند که مردم اسراییل را به رسمیت بشناسند؟ آیا تحمل و توجیه رفتارهای «مشایی متفاوت» سنجه ی مناسبی ‏جهت اثبات تحول در آنان است؟‏

تردیدی نیست دولت نهم و اصول گرایان حامی اش می خواهند مولد دولت دهم باشند. تحولات بین المللی، ‏توافق برای خروج ارتش آمریکا از عراق، حمایت شتابنده ی اعراب از پروژه ی صلح با اسراییل، هویت ‏جویی حزب الله لبنان در برابر ایران و… کشور ما را در معرض مذاکره ی جدی با جامعه ی جهانی به ویژه ‏آمریکا قرار داده است.‏

زمین های بازی ایران و آمریکا، در عراق ، افغانستان و لبنان هم زمان با آغاز دوره ی ریاست جمهوری ‏اوباما در حال بر چیده شدن است. تنها زمین بازی باقی مانده، خود جمهوری اسلامی است و احمدی نژاد و ‏حامیان اصول گرای اش نمی خواهند این موقعیت استثنایی را به هیچ گروه دیگر ببازند. این در حالی ست که ‏احمدی نژاد در معرض شدیدترین مخالفت ها از سوی سران گروه های متنوع اصول گرایان قرار داشته، به ‏گونه ای که معیار این گروه ها برای نزدیکی به یکدیگر میزان دوری شان از اوست. احمدی نژاد در وضعیت ‏متحقق چاره ای جز واقع نگری نداشته و ناگزیر است گاهی به تصویر خود بدون عنوان ریاست جمهوری نیز ‏بنگرد. به این ترتیب حامیان احمدی نژاد بیش از هر زمان دیگر به ریاست جمهوری او و یا کاندیدای سایه اش ‏نیاز دارند.‏

آن ها با تحمل و تشجیع مشایی او را به پدیده مبدل نمودند و احمدی نژاد که تصریح کرده است «حرف آقای ‏مهندس مشایی نه تنها درست است که حرف دولت است و مجلس نیز باید از این حرف حمایت کند»، پروژه ی ‏خطیر تولید دولت دهم و مصادره به مطلوب نمودن آن را با دقت به انجام می رساند.‏

پدیده ی کاندیدای سایه یک بار بدنه ی اصلاح طلبان و بخش های بزرگی از تشکل های اصول گرایان را ‏غافلگیر کرد ، حال آیا این فرمول ساده بار دیگر نمی تواند رییس جمهور ساز باشد؟ رییس جمهوری که ‏ممکن است با اوباما مذاکره کند و رییس جمهوری که باید از ترس ها و تردیدهای جامعه ی جهانی در مورد ‏جمهوری اسلامی به طور واقعی و موثر بکاهد.‏

‏ حقوقدان و روزنامه نگار