مهدی محمودیان، عضو کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت است؛ او هم زمان عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان هم بوده اما آنگونه که مادرش در مصاحبه با روز می گوید در دوران بازجویی و زندان از حداقل حقوق قانونی خود به عنوان یک زندانی محروم بوده است. محمودیان روز 25 شهریور سال 1388 بازداشت شد و ماه ها در سلول انفرادی تحت شکنجه های جسمی و روانی بود. بر اثر این شکنجه ها بخشی از ریه او از کار افتاده است.
محمودیان در دادگاه به 5 سال حبس تعزیزی محکوم شده و هم اکنون در زندان رجایی شهر دوران حبس خود را می گذراند.
مهدی محمودیان نخستین کسی بود که در سال 1386 از وجود بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک و شکنجه های فجیع اعمال شده در این زندان علیه متهمان پرده برداشت؛ کاری که پس از انتخابات جنجالی دوره دهم ریاست جمهوری هم تکرار شد. او همچنین نخستین گزارش ها را درباره وجود قبرهای بی نام و نشان در بهشت زهرای تهران که پیکر کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات در آنها دفن شده بود منتشر کرد.
این عضو جبهه مشارکت و انجمن دفاع از حقوق زندانیان در نامه ای که پس از انتقال به زندان رجایی شهر خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت و اخیرا منتشر شد، از تجاوزهای جنسی، انتقال آزادانه مواد مخدر و ناهنجاری های دیگر در زندان های ایران خبر داد.
پس از انتشار این نامه، مسئولان زندان او را به سلول انفرادی منتقل کردند و محمودیان هم در اعتراض به این مسئله دست به اعتصاب غذای خشک زد.
مادر این روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در مصاحبه با روز می گوید پس از سه روز اعتصاب غذای خشک و بحرانی شدن حال فرزندش و درشرایطی که او کماکان از پذیرفتن سرم دارویی خودداری می کرده، مسئولان زندان او را به بند عمومی باز می گردانند.
این مصاحبه به علت گریه مادر مهدی محمودیان ناتمام ماند …
از آخرین وضعیت پسرتان چه خبری دارید؟
امروز صبح به ما زنگ زدند و گفتند بعد از اینکه حال مهدی بر اثر سه روز اعتصاب غذای خشک بهم خورده، پرسنل درمانگاه زندان خواستند بهش سرم بزنند اما پسرم اجازه نداده سرم را بهش وصل کنند. بعد رئیس زندان اومده و دیده حال مهدی خیلی وخیمه، دستور داده مهدی رو به بند عمومی منتقل کنند.
چه کسی با شما تماس گرفت؟
یکی از دوستانش.
یعنی مهدی دیگر در سلول انفرادی نیست؟
نه؛ وقتی قرار شد به بند عمومی منتقل بشه، قبول کرده تا سرم را بهش وصل کنند. اعتصاب غذای مهدی به این خاطر بوده که انتقال خودش به زندان انفرادی را غیرقانونی می دانسته. بیشتر از این دیگه خبری از پسرم ندارم.
اخبار زیادی درباره وضعیت نامناسب جسمی فرزند شما منتشر شده؛ از جمله اینکه بر اثر شکنجه های صورت گرفته، بخشی از ریه اش را از دست داده. خبری از وضعیت درمانی مهدی دارید؟
نه هیچ خبری ندارم. نصف ریه مهدی بر اثر شکنجه های صورت گرفته از بین رفته. درمانی هم در کار نبوده. از شکنجه های فراوانی که روی پسرم صورت گرفته همه خبر دارند و من نمی خواهم درباره آنها صحبت کنم. . فقط بعد از کلی رفت و آمد و خواهش و تمنا قبول کردند یک نوع دارو به پسرم برسونیم که معلوم هم نیست موثره یا نه. هر چقدر خواستند شکنجه کردند اما خبری از درمان نبود. اگر درمان می شد که بیماری ها و زخم هاش اینقدر پیشرفت نمی کرد.
آخرین ملاقاتی که با فرزندتان داشتید کی بود؟
پنجشنبه دو هفته قبل، پنجشنبه قبل پدرش رفته بوده ببیندش که گفتند ملاقات نداره. الان نزدیک 15 روزه که با پسرم ملاقات نداشتم. تو این مدت ممنوع الملاقات بوده، بعدش هم که بردنش انفرادی.
در آخرین ملاقات، وضعیت ظاهری او چطور بود؟
پیشش که نیستم بدونم حالش واقعا چطوره.اما توی آخرین ملاقات خدا رو شکر روحیه و وضعیت ظاهری مهدی خیلی خوب بود. ولی ما واقعا نگران سلامتیش هستیم، هیچ کاری هم نمی تونیم بکنیم.
با توجه به اینکه فرزند شما تاکنون به مرخصی نیامده، آیا خبری از اعطای مرخصی به مهدی هست؟ شما چند نامه درباره وضعیت فرزندتان و از جمله درباره حق مرخصی مهدی به مقاماتی مانند رئیس قوه قضائیه و دادستان تهران نوشتید آیا از این نامه ها پاسخی هم گرفتید؟
هیچ، هیچ جوابی نگرفتیم. حتی یک خط یا یک کلمه هم به ما جواب ندادند.
احساس شما به عنوان یک مادر درباره اتهاماتی که فرزندتان به خاطر آنها در زندان است، چیست؟ وقتی به مهدی و به اتهامات او نگاه می کنید، فکر می کنید او چقدر سزاوار این وضعیت بود؟
خدا شاهده بچه من بی گناهه. آخه جرم مهدی چی بوده؟ درسته با آقایان هم عقیده نیست اما هیچ گناهی به جز این نداره. الان هم داره به خاطر عقیده اش مجازات میشه ولی بی گناهه. به خدا بی گناهه. از مسئولان هم انتظار دارم سلامتی و حقوق قانونی بچه ام رو رعایت کنند و آزادش کنند. خودشون می دونند حق قانونی یه شهروند، یه زندانی چیه. همون رو اجرا کنند. مگه امام خمینی نگفت قانون اساسی؟ ما فقط می خواهیم همین قانون کنونی رو اجرا کنند. می خواهیم عدالت رو برقرار کنند. می نشینند حرفهای قشنگ می زنند که چرا با مردم بحرین ولیبی اینجوری می کنند، خب چرا برای مردم خودشون همین حرفها رو رعایت نمی کنند ….
حمایت جبهه مشارکت از محمودیان
جبهه مشارکت ایران اسلامی نیز روز گذشته در بیانیه ای افشاگری های محمودیان را “گواهی بر راستی و درستی خبرنگاران و روزنامه نگاران دربند” دانست.
در این بیانیه آمده است:
مهدی محمودیان، آزادۀ دربند در زندان رجائی شهر کرج به حکم شرف حرفۀ خبرنگاری، فجایعی را که خود در آن زندان شاهد بوده است بر قلم رانده و ملت ومسئولین را از آن آگاه کرده است. مسئولان وی را بخاطر این ذنب لا یغفر به سلول انفرادی منتقل کرده و ملاقات هفتگی اش با خانواده را برای مدت سه ماه ممنوع کرده اند. آنها با این کار صورت مسأله را پاک و خیال خام خود را آسوده کرده اند. گویا این است نتیجه مدیریت مجتهدی به زعم آقایان جوان و پر انرژی، بر دستگاه قضا ، که قرار بوده است ویرانه ای را که از اسلاف ویرانگر خود تحویل گرفته است آباد کند. متأسفانه چندیست این سنت در دستگاه قضائی کشور ثابت است که هر که تازه می آید بر ویرانگی گذشته، لابد بقدر فضیلت(!) خود، می افزاید.
اگر درد دین و مردم در مسئولین قضائی وجود می داشت جا داشت حداقل یک نفر یافت شود که از خواندن گزارش محمودیان احتمال صحت بدهد و لحظه ای به خود آمده و بر خود بلرزد. آنگاه چه بسا سر و ریش می تراشید و با لباس مبدل شبی را در آن زندان به صبح می رساند و اگر حقیقت را آنگونه که محمودیان بازگو کرده نمی یافت آنگاه دستور می داد او را شمع آجین کنند.
قرار نبود که حاصل انقلاب اسلامی و مردمی سال 57 در زندانها این باشد که امروز هست. قرار بود زندانها دانشگاه باشند و قرار نبود آینه های حقیقت نما شکسته شوند و مجیز گویان وارونه نما قدر ببینند و در صدر نشینند. قرار بود شهروند یک لا قبا جرأت کند به حاکم خود بگوید که اگر کج بروی با همین شمشیر کج تو را راست می کنم.
مهدی محمودیان که به جرم افشای زندان مخوف کهریزک و شناسائی مدفن پنهان شهدای جنبش سبز در بهشت زهرا و به جرم انتشار اخبار جنبش که به اقتضای حرفۀ شریف خبرنگاری خود انجام داده است در حال گذراندن دوران محکومیت خویش است نتوانست چشم بر فجایع تلخی که در زندان رجائی شهر، که نمونه ای از زندانهای کشور آن هم در نزدیکی پایتخت است، می گذرد ببندد و با آگاهی از اینکه او را بخاطر این فاش گویی عذاب و از حقوق متعارف یک زندانی محروم خواهند کرد از بیان حقیقت صرف نظر نکرد تا گواهی باشد بر راستی و درستی خبرنگاران و روزنامه نگاران دربند و اسطوره های حق گو و حق طلبی که بخاطر پاسداری از شرف قلم اکنون در زندانهای کشور روزگار می گذرانند.
ما به وجود این عزیزان و بخصوص محمودیان عزیز که عضو سرفراز جبهۀ مشارکت ایران اسلامی است افتخار می کنیم و همین ایستادگی ها و پایمردی هاست که ما را به آینده جنبش و پیروزی آن امیدوار می سازد.
ما نگران سلامتی عزیزان دربند از جمله محمودیان عزیز که در اعتراض به رفتار مسئولان زندان در اعتصاب غذای خشک بسر می برد هستیم و از او که اکنون پیام خویش را رسانده است مصرانه می خواهیم که سلامتی خویش را بیش از این به خطر نیاندازد. چرا که ملت و کشور به آزادگانی چون او سخت نیازمندند.
خانوادۀ شریف و مقاوم محمودیان، که پیام رسانان شایسته ای برای آزادۀ دربندشان بوده اند، بدانند که ملت، قدرشناس همۀ سختی هایی ست که مهدی و آنان و بخصوص فرزند خردسالش متحمل می شوند. دور نباشد روزی که این سختی ها میوۀ شیرین پیروزی را برای ملت و کشور به ارمغان بیاورد. به امید آن روز!