زنان نویسنده پیشرو تر از مردان

نویسنده

» مصاحبه ایل مانیفستو با فریبا وفی

مارینا فورتی

 

نویسنده شدن برای فریبا وفی کار آسانی نبود. امروز او یکی از نویسندگان موفق ایران است: او یک مجموعه داستان و چهار رمان نوشته که در زمان کوتاهی جزو رمان های پر فروش شدند؛ او برنده معتبر ترین جوایز ادبی کشورش شده است. او چهره ای است که نسل جدید نویسندگان ایرانی بعد از انقلاب را به خوبی نشان می دهد. این جنبه دیگری از ایران است که برای غربی ها ناشناخته مانده است. زیرا نمی شود آن را با استفاده از سینما و کلا هنر های تجسمی نشان داد. یکی از تاثیرات انقلاب تولید انبوه آثار ادبی، داستان و شعر و تحیقیات ادبی بود. زنان هم قهرمانان این عرصه محسوب می شوند: نه فقط بعنوان نویسنده بلکه بعنوان ناشر، سردبیر مجلات ادبی، روزنامه نگار و بلاگر. درست است که ایران یک کشور تحت سانسور است، کشوری که قوانین سخت اخلاق اسلامی حاکم است و برای زنان محدودیت های بیشتری وجود دارد، اما با وجود همه این سانسور ها و محدودیت ها و یا شاید به دلیل وجود چنین محدودیت هایی، نسل جدیدی از نویسندگان در این محیط پرورش یافتند.

فربیا وفی یکی از آنهاست. او در سال 1962 در تبریز بدنیا آمد و در یک خانواده سنتی بزرگ شد و بعد از گرفتن دیپلم دبیرستان اجبارا در یک کارخانه البسه بعنوان کارگر مشغول به کار شد. او برای اینکه بتواند مستقل شود در یک مدرسه وابسته به نیروی انتظامی زنان در تهران به تحصیل ادامه داد و در بازگشت به تبریز بعنوان زندانبان کارش را شروع کرد اما نتوانست این کار را بیش از سه ماه تاب بیاورد. در این میان ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. می گوید که از همان بچگی دلش می خواسته نویسنده بشود. می گوید: “در مدرسه خوب می نوشتم و همه تشویقم می کردند. این رویایم را دنبال کردم، اگرچه مشغول کار های دیگری بودم، حتی در لحظاتی که به نظر می رسید امکان ندارد به این آرزو دست پیدا کنم”. در سال 1988 اولین داستانش منتشر شد.

در اولین رمانش “پرنده من” کمی از شخصیت او را در راوی قهرمان داستان می بینیم. داستان روایت یک همسر و مادر است که با دشواری با روزمرگی و شوهر بی تفاوتش مبارزه و احساس می کند که در نقشی که سنت ایرانی به عهده اش گذاشته است، دارد له می شود. او خودش را پرنده ای مهاجر می بیند که در قفس افتاده است تا اینکه راهی برای رهایی پیدا می کند.

زمانی که کتاب در سال 2002 منتشر شد، مانند یک پرنده بال گشوده ، به  موفقیت چشم گیری دست پیدا کرد و همه جوایز معتبر ادبی را از آن خود کرد. حالا این کتاب برای اولین بار در ایتالیا منتشر شده است. این کتاب را هاله ناظمی و بیانکا ماریا فیلیپینی برای مرکز نشر جدیدالتاسیس سی و سه پل در فلورانس با هدف شناساندن ادبیات معاصر ایران، به زبان ایتالیایی ترجمه کرده اند. فلیچتا فررارو، یکی از موسسین این مرکز نشر در کنار ایرنه کللینی و بیانکا ماریا فیلیپینی، درباره این کار می گوید:” طی این سال ها ما شاهد رخته  یک زبان جدید که با زبان قدیمی و سنتی فارسی فرق دارد هستیم. این ادبیاتی است که موفق شده است که با وجود سانسور و همه دشواری ها، روش خاص خود را پیدا کند. درست مثل سینمای ایران”. فررارو می افزاید: “اما این موضوع در خارج از ایران کمتر شناخته شده است بخصوص اینکه آن را با ادبیات ایرانیان خارج از کشور(ادبیاتی شاکی که  روی جلد آن از کلیشه زنان با حجاب پوشیده شده است)  اشتباه می گیرند”. مسلما فریبا وفی در این کلیشه جایی ندارد و در جریان برنامه مروری بر “گذرگاه تمدن” در ونیز، توجه مخاطبان را جلب کرد.

 

در ایران امروز، این زنان هستند که بیش از مردان می نویسند و موفق هستند. این پدیده از کجا ناشی شده است؟

انقلاب و بعد از آن جنگ، زنان را به عرصه های اجتماعی پرتاب کرد. زمانی که زندگی به حالت عادی برگشت، این برای زنان طبیعی بود که ادامه تحصیل بدهند و در همه زمینه ها پیشرفت کنند، حتی در زمینه ادبیات. من هم مثل بسیاری دیگر تلاش کردم تا دنیای خودم را پیدا کنم و نوشتن اولین و موثر ترین وسیله بود. گسترش طبقه متوسط اجتماعی در دهه گذشته انحصاری که در میدان ادبیات بدست عده ای مشخص که از طبقات ممتاز اجتماعی آمده بودند افتاده بود، از بین برد. مردم هر چه بیشتر در زمینه نویسندگی تجربه می کردند. کم کم که جامعه مدرن تر شد و خانواده ها کوچک تر شدند، شرایط نویسندگی برای زنان آسان تر شد. زنان فضا و آرامش بیشتر برای نوشتن بدست آوردند.بعلاوه، بالا رفتن مدارج تحصیلی اعتماد بنفس بیشتری به آنها داد.

 

در کتابی که اخیرا در ایتالیا از شما ترجمه شده است، قهرمان داستان به سکوت پناه برده است…

توجه داشته باشید، سکوت این زن خنثی نیست. حتی از سر خشم هم نیست. این یک سکوت ناقدانه است. پر از خواسته است. قهرمان داستان با سکوتش به دیگران نگاه می کند و آنها را بررسی می کند، از آنها بازخواست می کند و در نهایت خود را باز می باید. این یک جور واکنش است برای ارزشیابی زندگی اش و اینکه چطور به آن ادامه بدهد به دردش می خورد.

 

اسم ایران هرگز مستقیما در کتاب آورده نمی شود، آیا این به دلیل سانسور است یا انتخاب خودتان؟

داستانی که روایت کردم ممکن است در هر کجا اتفاق بیافتد. درست است که داستان بسیار وابسته به محیط اش است اما برای من روابط بین افراد و آنچه در درونشان اتفاق می افتد مهم تر از بیرون آدم ها بود.

 

به نظر شما نقش یک نویسنده در جامعه امروز ایران چیست؟

نوشتن و باز هم نوشتن. در جامعه ای که بیان کردن خود روز به روز دشوار تر می شود، نوشتن یک داستان زیبا، یک رمان زیبا و زنده نگه داشتن ادبیات یک وظیفه مهم و یک مسئولیت بزرگ است.

 

منبع: ایل مانیفستو 23 مه