خودسران خودجوش، افسارها را گسیخته اند

میر حمید سالک
میر حمید سالک

“آنکه باد می کارد، طوفان درو می کند”

انتشار هم زمان  یک مصاحبه ـ گفتگوی  نوشابۀ امیری با سعید تاجیک ـ یک فایل صوتی، سخنرانی حدادیان علیه مشایی، و یک فایل تصویری، فرمایشات گوهربار سعیدی در مورد توانایی های رهبری در بدو تولد، در فضای رسانه های مجازی، می تواند نشانگر تعمیق بحرانی عظیم در کشور و پیش بینی چشم اندازی دهشتناک برای آن باشد. مجموعۀ این موارد گاهی قطرۀ اشکی بر چشم ها نشاند، لحظه ای باعث انبساط خاطر شد، اما از همه مهمتر، این دست اخبار وحشتی جان سوز را دامن زده است. واهمه ای نام و نشاندار که نمایانگر سراشیبی خطرناکی است که کشور عزیز ما در آن گرفتار آمده است. بن مایۀ این دل آشوب، نگرانی از فرو غلتیدن بیش از پیش کشور در دامن موج وسیعی از هرج و مرج ها وبی قانونی ها است که هر روز بر ابعاد آن ها افزوده می شود. یکی از عوامل سقوط به این ورطۀ هولناک، کسانی هستند که حکومت به آنها نام گروه های خودسر داده ولی خودشان ترجیح می دهند که با نام خودجوش خوانده شوند. خودسران خودجوش، از زهرا خانم اول انقلاب تا سعید تاجیکی که به فرزندان هاشمی یورش برد، در سرتاسر تاریخ سی و چند سالۀ جمهوری اسلامی حضوری فعال داشته اند. به نظر می آید این قانون شکنان با هزاران رشتۀ مرئی و نامرئی به اربابان قدرت اتصال داشته، به بهانۀ حمایت از حاکمیت و رهبری، امروز بیش از پیش افسار گسیخته اند و هر یک به تنهایی داعیۀ قدرت دارند. عواملی دست به دست هم داده تا این گروه های بی هویت و پر قدرت، احساس اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند.

بی قانونی بستر مناسبی را فراهم کرده تا موجب رشد و گسترش قدرت خودسران خودجوش شود. قانون گریزی بلای مهلکی است که از ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی گریبان این کشور را گرفته است. تلاش های آخر عمر خمینی هم نتوانست این درد را افاقه کند. با روی کار آمدن خامنه ای بر ابعاد قانون ستیزی افزوده شد تا به امروز که با حضور احمدی نژاد به اوج خود رسیده است. عدم احترام به قانون، آن چنان در کشور نهادینه شده است که عمدۀ مسئولین کشور، در حالی که از قانون شکنی بقیۀ اعضای حکومت شکایت دارند، خود را مقید به رعایت قانون نمی دانند. این شرایط ناگوار به عده ای اوباش همیشه امکان داده تا به بهانۀ دفاع از حکومت و یا عوامل ریز و درشت آن، جان و مال مردم را مورد تعرض قرار داده، شرایط رعب و وحشت را بر جامعه حاکم کنند. هر چند که گسترش بی قانونی، موجبات افزایش قدرت این گروه ها را فراهم کرده، ولی عوامل مهم تری به مدد آمده تا بر گستاخی آنها بیافزاید.

حضور خامنه ای به عنوان رهبر انقلاب، نوع مدیریت و در نهایت تمایلات شخصی او از مهمترین عوامل بسط قدرت و حضور بیش از پیش خودسران خودجوش در عرصۀ اجتماعی هستند. ضعف خامنه ای در دانش امور مذهبی و سلسله مراتب حوزوی، به هنگام انتخاب شدن به عنوان رهبر انقلاب باعث شد تا او به عده ای نیاز داشته باشد که بتوانند با هو و جنجال این خلا را پر کنند. به طور طبیعی این عمله های جور، بهترین گروه برای انجام این مأموریت هستند.

 از سوی دیگر، خامنه ای به دلیل همین ضعف هایی که در بالا به آن اشاره شد، هیچ گاه به عنوان رهبر نتوانست اوتوریتۀ لازم را برای خود فراهم کند. بنابراین برای کسب استیلای لازم بر سایر رقبا دست به تشکیل کانون های موازی قدرت زد. این گروه های متعدد لزوماً باید مطیع و منقاد رهبری و دفتر او باشند. در چنین شرایطی این گروه های خودسر روز به روز بر تعدادشان افزوده شد و برای آنها حوزۀ وسیع تری از اختیارات تعریف شد. به نحوی که بنا بر اعتراف مسئولین حکومتی، این گروه های خودسر توانستند تا بالاترین مقامات وزارت اطلاعات راه بیآبند و آن فجایع را به راه بیاندازند که بعدها به قتل های زنجیره ای معروف شد.

 اما کیش شخصیت خامنه ای نیز در قدرت گرفتن این گروه ها بی تأثیر نبوده است. او تلاش دارد برای خود مقامی ربوبی ایجاد کند. به همین دلیل است که در مورد فیلم هایی نظیر “ظهور نزدیک است” رهبر سکوتی از سر رضایت پیشه می کند. این در حالی است که دامنۀ مخالفت با این فیلم تنها به حوزویان قم، اغم از مخالفین و یا موافقین حاکمیت فعلی محدود نشده، آیت الله سیستانی را در نجف وادار به موضع گیری کرد. یا در مورد سخنان مضحک سعیدی، امام جمعه و تولیت حوزۀ علمیۀ قم، دربارۀ اتفاقات زمان تولد رهبر، خامنه ای تلاش می کند با عدم اتخاذ موضع، بر روی آن مهر تأئید بزند. بدیهی است که این خزعبلات با مسلمات دینی در تعارض آشکار است. برای تبدیل شدن به فرعون و خدایی کردن، خامنه ای به عده ای جان بر کف احتیاج دارد. این افراد یا از سر نیاز، یا به خاطر ناآگاهی و یا با قصد و غرض پیرامون او گرد می آیند. این اشخاص مطلوب نظر رهبر را جهت بزرگ نمایی شخصیتی، به خوبی برآورده می کنند. به همین دلیل رهبر تا توانسته در پرچم این گروه ها دمیده، تا بیرق آنها برای روز مبادا در اهتزاز نگه دارد.

یکی از این روزهای مبادا انتخابات هشتم ریاست جمهوری بود. احمدی نژاد که با طرح و نقشۀ قبلی به شهرداری تهران رسیده بود، با عوارضی که مردم تهران برای شهرداری پرداخته بودند، با حساب و بی حساب، به هیات های مذهبی و کسانی چون ارضی و یاران او کمک کرد تا بتواند در رقابت های انتخاباتی از آنها استفاده کند. نیروهایی که مداحانی چون ارضی و حدادیان در اختیار دارند، معمولاً در قالب هیات رزمندگان اسلام سازمان دهی شده اند. رابطۀ ارضی و شرکا با احمدی نژاد بعد از فعالیت های تبلیغاتی دورۀ هشتم قطع نشد. به ترتیبی که در سفرهای استانی چهار سال اول ریاست احمدی نژاد، این مداحان او را همراهی می کردند. هزینه هایی که احمدی نژاد در زمان شهردار بودن خرج هیات ها کرده بود تنها دلیل کمک های متقابل دسته های سینه زن و زنجیر زن دولتی به وی نبود. بی شک این هیات ها به موافقت رهبری نیاز داشتند. این مجوز صادر شده بود و مشخص بود که رهبری به مساعدت این دستجات برای پیروزی کاندیدای مورد نظرش محتاج است. این مجموعۀ عوامل دست به دست هم دادند تا این لشگر جرّار خود را برای مبارزه های سرنوشت ساز بعدی آماده تر و قوی تر کند.

انتخابات دور نهم و حوادث بعد از آن یکی از همین چالش های تعیین کننده بود. اتاق فکری که برای پیروزی کودتای انتخاباتی نقشه می کشید خیلی مطمئن نبود که تمام افراد سپاه، نیروی انتظامی و یا بسیج تا آخر خط با آنها خواهند بود. پیش بینی ای که چندان غلط نبود. اگر به این مطلب که در سایت بی بی سی آمده مراجعه کنید خواهید دید که چگونه مسئولین به وجود گسل در میان نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی، در زمان سرکوب اعتراضات مردم، اعتراف می کنند. نکتۀ دیگری که از دل این اعترافات بیرون می آید نیاز روز افزون حکومت به عوامل سرکوبی است که وفاداری خود را به حکومت، به روشنی اثبات کرده باشند. در ضمن حاکمیت تلاش می کند با مسئول اعلام کردن آنها در فجایع پیش آمده و خودسر خواندن آنها، بار مسئولیت را از روی شانه های حود بردارد. همین سناریو به ترتیبی که آقایان می خواستند پیش رفت. چماقداران خودسر خودجوش، برای تثبیت حاکمیت، با پر کردن جای افراد مردد درون نیروهای انتظامی و امنیتی، جنایت هایی را در شهرهای کشور، به ویژه در تهران، به نمایش گذاشتند که سال های سال در حافظۀ تاریخی این کشور باقی خواهد ماند.

رابطۀ این گروهای خشن و تندرو با حاکمیت و به شکل خاص با خامنه ای، به رغم ادعاهای این گروه ها، تنها رابطۀ مرید با مراد نبود. آنها علاوه بر کسب منافع مالی آنی، چنان جای پای خود را در مجموعۀ حاکمیت سفت کرده اند که به این زودی ها نتوان آنها را از خر مراد پیاده کرد.

همچنین باید در نظر داشت که قدرت این دشمنان مردم، بیش از آنچه در تصور حامیانشان می گنجید، افزایش پیدا کرده است. اگر احمدی نژاد می دانست که چندین صد میلیاردی که بی سند در شهرداری  خرج این گروه ها کرده، چنان چاقویی را در دست حدادیان تیز می کند که قصد بریدن “زشتی های” او را در سر بپرورد، روز اول با ملاحظۀ بیشتری گشاده دستی می کرد. فریادهای مستانۀ تاجیک در مصاحبه با روز آبروی نداشتۀ دستگاه قضا و لاریجانی را بیش از پیش با خود برد. این گروه های خشونت طلب قوۀ مقننه را قبلاً مورد لطف قرار داده بودند. آنها به علی لاریجانی وعده داده بودند اگر به دستوارت ایشان تمکین نکند، مجلس تحت رهبری او به توپ خواهند بست. آیا دایرۀ فعالیت آقایان به همین جا ختم خواهد شد؟

پاسخ منفی است. این شتری است که در مقابل متزل رهبری نیز منزل خواهد کرد. حتماً فراموش نکرده ایم که احمدی نژاد و شرکا، زمانی همین نقش را، گاهی با پوشیدن کفن در خیابان ها و زمانی به عنوان شاکی در دادگاه، برای رهبر در زمان خاتمی اجرا می کردند. شاید از مسیر همین خوش خدمتی ها بود که این گروه توانستند به خیابان پاستور برسند. اما به محض آنکه اعلام شد رأی حکومت ساختۀ بیست و چند میلیونی را پشت سر خود دارند، رفتارها تغییر کرد. جوانفکر در مصاحبه با همشهری ویژۀ نوروز امسال به دستورات رهبر به هیات دولت، واژۀ نظرات ارشادی را اطلاق می کند.  طبیعی است که بتوان، گاهی، نظرات ارشادی را نادیده گرفت. بخصوص اگر خود شخص احساس مرشدی بکند. چنین مرشدانی برای در چنگ داشتن قدرت از هیچ کاری خودداری نمی کنند. اتفاقی که چند روز پیش در غزه افتاد و منجر به قتل یک مدافع حقوق بشر ایتالیایی شد، مؤید همین نکته است. درست در زمانی که حماس تلاش می کند از خود چهره ای صلح جو در عرصۀ جهانی به نمایش بگذارد، یک گروه فلسطینی سلفی که دست پروردۀ حماس است با این قتل چنان ضربه ای به دولت حماس در غزه می زند، که به این زودی ها نتواند کمر راست کند. می توان حدس زد اگر حماس بخواهد این گروه را محدود کند، ملت فلسطین باید منتظر یک جنگ داخلی دیگر باشد. آیا با قدرت گرفتن این خودسران خودجوش، خطری مشابه مردم ایران را تهدید نمی کند؟ 

تنها می ماند نکتۀ آخر. اوضاع کشور ما بسیار پیچیده شده است. این آشوب طلبان افسار گسیخته اند. آنها به طور مرتب امنیت کشور را تهدید می کنند. برای جلوگیری از افزایش قدرتشان، باید بر دهانشان لگام زد. برای در عنان گرفتن این یاغیان، درگیری، جنگ و دعوا کارساز نیست. راه مهار این گروه های دشمن میهن و مردم، بازگشت به قانون است. پادزهر مؤثر علیه سموم مهلک این شب پرستان، قانونمداری است.  این خواستۀ نمادهای جنبش سبز، موسوی، کروبی و خاتمی، و بخش هایی از بدنۀ جنبش سبز را باید مقابل دیدگان خود قرار دهیم. حداقل خاصیت بازگشت به قانون در این مورد، جدا کردن صف ناآگاهان این گروه ها از صفوف افرادی است که با اغراض غیر انسانی در مقابل خواست های ملت قرار گرفته اند.