سمت و سوی ملی‌گرایی عراقی

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

روزی که آن روزنامه افراطی وابسته به محافل قدرت، برای نشان دادن شکست آمریکا در عراق و اینکه ‏لشکرکشی ایالات متحده به آن کشور فقط به نفوذ بی‌سابقه ایران در دولت عراق منجر شده است، مدعی شد که ‏‏”حتی در جلسات هیئت وزیران عراق همه به زبان فارسی حرف می‌زنند”، دانستم که خطری بزرگ روابط ‏تهران – بغداد را تهدید می‌کند.‏

کافی است فقط لحظه‌ای خود را جای عراقی‌ها و یا وزیران دولت نوری المالکی قرار دهیم. اگر یک روزنامه ‏عراقی متصل به محافل اصلی قدرت برای نشان دادن نفوذ عراق در ایران گزارش دهد که در هیئت وزیران ‏جمهوری اسلامی همه به زبان عربی سخن می‌گویند، ما ایرانی‌ها چه حالی پیدا می‌کنیم!‏

بدبختانه رسانه‌ها و محافل رسمی جمهوری اسلامی در باره نفوذ ایران در عراق به اندازه‌ای گزافه‌گویی ‏کرده‌اند که بسیاری از کشورهای عرب، دولت آقای مالکی را “آلت دست” و “دست نشانده” ایران فرض ‏کرده‌اند و برای برقراری رابطه عادی با آن، فاصله گرفتن از ایران را شرط گذاشته‌اند.‏

در این میان، دولت آقای مالکی که به علت روابط تاریخی و تعلقات مذهبی خود خواستار توازنی در روابط ‏عراق با ایران و آمریکا بود، از تبلیغات کودکانه‌ای که محافل نزدیک به دولت ایران در باره نفوذشان در عراق ‏به راه انداخته‌اند، به خشم آمده و ظاهرا در پی آن است که عطای ایران را به لقایش ببخشد و برادری خود را ‏با جامعه عرب به اثبات برساند.‏

سخنانی که این روزها از زبان مقام‌های ارشد عراقی در باره دخالت ایران در ناآرامی‌های عراق شنیده ‏می‌شود، به خوبی نشان دهنده آن است که دولت شیعه عراق دیگر نمی‌خواهد به عنوان یک دولت فرقه‌گرا و ‏کارگزار ایران در بغداد معرفی شود، بلکه در پی نمایش خود به عنوان دولتی ملی و عربی است.‏

چرخش تازه احزاب مذهبی شیعه حاکم بر عراق از علایق فرقه‌ای به دولت ملی البته تحول بسیار عمیقی در ‏روند دولت سازی و تفکر سیاسی دینی در خاورمیانه است که در موقعیت مناسب باید مورد تعمق و واکاوی ‏قرار گیرد، اما از این نکته نیز نباید غافل بود که ملی‌گرایی عراقی بخصوص در قالب افراطی آن در چند دهه ‏گذشته، با رویکردی ضد ایرانی هویت یافته است.‏

همینکه دولت نوری المالکی برای نشان دادن تعهد خود به ملیت عربی در جهت به چالش کشیدن اعتبار پیمان ‏مرزی سال 1975 و دفاع از ادعای حاکمیت امارات بر جزایر سه گانه خلیج فارس حرکت کرده‌، به خودی ‏خود گواه آن است که موضع آنان در مقابل ایران به معیاری برای سنجش وفاداری آنها به ملیت عربی و ‏عراقی تبدیل شده است.‏

به علت ماهیت دولت مدرن و ضرورت تاریخی تحقق آن در خاورمیانه، شاید راهی که دولت عراق در پیش ‏گرفته است، اجتناب ناپذیر به نظر برسد، اما تردیدی نیست که جهت و سرعت این تحول، با تبلیغات مضحکی ‏که محافل قدرت در ایران در باره هویت دولت عراق به راه انداخته‌اند، بی‌ارتباط نیست.‏

از آنجا که محفل‌های تصمیم ساز در ایران گوش شنوایی برای شنیدن هیچ نوع توصیه و پیشنهادی مغایر با ‏رویاهای ویژه خویش ندارند، درخواست از آنها برای تجدید نظر در تبلیغات و نحوه رویکردشان به مسائل ‏منطقه امری عبث است، اما ما به عنوان شهروندان ایرانی لازم است نسبت به آنچه در اطرافمان می‌گذرد، ‏درک روشنی داشته باشیم.‏

به باور من، به رغم همه تبلیغات پر سر و صدایی که در باره نقش دین سیاسی در خاورمیانه به راه افتاده ‏است، نوعی ملی‌گرایی نوین در این منطقه در حال ظهور است که در معادلات داخلی و منطقه‌ای حرف اول ‏را خواهد زد.‏

این ملی‌گرایی اگر مسالمت جو و به عبارتی میهن دوستانه باشد، می‌تواند به عنوان محرکی در جهت عبور کم ‏هزینه از عصر بنیادگرایی، تعقیب عادلانه منافع ملی و همگرایی اقتصادی کشورهای منطقه عمل کند، اما اگر ‏این ملی‌گرایی صورت ستیزه جویانه و نژاد پرستانه‌ای به خود گیرد، تنها به انباشت کینه و نفرت از ‏همسایگان و بروز کشمکش‌ها و جنگ‌های جدید در منطقه منجر می‌شود و ضمن سد کردن راه توسعه و رشد ‏منطقه، عملا در سایه توفق بنیادگرایی هم قرار می‌گیرد.‏

از این رو، ما ایرانی‌ها که مستعد بروز علایق ملی‌گرایانه‌ایم، باید نسبت به خطوطی که میهن دوستی را از ‏ملی‌گرایی افراطی جدا می‌کند، حساس باشیم و بویژه از یاد نبریم که هرگونه احساس تفاخر نژادی و نفرت ‏پراکنی علیه نژادهای دیگر، طرف مقابل را نیز به واکنش مشابه می‌اندازد و سبب جنگ هفتاد و دو ملت ‏می‌شود.‏