روزی که آن روزنامه افراطی وابسته به محافل قدرت، برای نشان دادن شکست آمریکا در عراق و اینکه لشکرکشی ایالات متحده به آن کشور فقط به نفوذ بیسابقه ایران در دولت عراق منجر شده است، مدعی شد که ”حتی در جلسات هیئت وزیران عراق همه به زبان فارسی حرف میزنند”، دانستم که خطری بزرگ روابط تهران – بغداد را تهدید میکند.
کافی است فقط لحظهای خود را جای عراقیها و یا وزیران دولت نوری المالکی قرار دهیم. اگر یک روزنامه عراقی متصل به محافل اصلی قدرت برای نشان دادن نفوذ عراق در ایران گزارش دهد که در هیئت وزیران جمهوری اسلامی همه به زبان عربی سخن میگویند، ما ایرانیها چه حالی پیدا میکنیم!
بدبختانه رسانهها و محافل رسمی جمهوری اسلامی در باره نفوذ ایران در عراق به اندازهای گزافهگویی کردهاند که بسیاری از کشورهای عرب، دولت آقای مالکی را “آلت دست” و “دست نشانده” ایران فرض کردهاند و برای برقراری رابطه عادی با آن، فاصله گرفتن از ایران را شرط گذاشتهاند.
در این میان، دولت آقای مالکی که به علت روابط تاریخی و تعلقات مذهبی خود خواستار توازنی در روابط عراق با ایران و آمریکا بود، از تبلیغات کودکانهای که محافل نزدیک به دولت ایران در باره نفوذشان در عراق به راه انداختهاند، به خشم آمده و ظاهرا در پی آن است که عطای ایران را به لقایش ببخشد و برادری خود را با جامعه عرب به اثبات برساند.
سخنانی که این روزها از زبان مقامهای ارشد عراقی در باره دخالت ایران در ناآرامیهای عراق شنیده میشود، به خوبی نشان دهنده آن است که دولت شیعه عراق دیگر نمیخواهد به عنوان یک دولت فرقهگرا و کارگزار ایران در بغداد معرفی شود، بلکه در پی نمایش خود به عنوان دولتی ملی و عربی است.
چرخش تازه احزاب مذهبی شیعه حاکم بر عراق از علایق فرقهای به دولت ملی البته تحول بسیار عمیقی در روند دولت سازی و تفکر سیاسی دینی در خاورمیانه است که در موقعیت مناسب باید مورد تعمق و واکاوی قرار گیرد، اما از این نکته نیز نباید غافل بود که ملیگرایی عراقی بخصوص در قالب افراطی آن در چند دهه گذشته، با رویکردی ضد ایرانی هویت یافته است.
همینکه دولت نوری المالکی برای نشان دادن تعهد خود به ملیت عربی در جهت به چالش کشیدن اعتبار پیمان مرزی سال 1975 و دفاع از ادعای حاکمیت امارات بر جزایر سه گانه خلیج فارس حرکت کرده، به خودی خود گواه آن است که موضع آنان در مقابل ایران به معیاری برای سنجش وفاداری آنها به ملیت عربی و عراقی تبدیل شده است.
به علت ماهیت دولت مدرن و ضرورت تاریخی تحقق آن در خاورمیانه، شاید راهی که دولت عراق در پیش گرفته است، اجتناب ناپذیر به نظر برسد، اما تردیدی نیست که جهت و سرعت این تحول، با تبلیغات مضحکی که محافل قدرت در ایران در باره هویت دولت عراق به راه انداختهاند، بیارتباط نیست.
از آنجا که محفلهای تصمیم ساز در ایران گوش شنوایی برای شنیدن هیچ نوع توصیه و پیشنهادی مغایر با رویاهای ویژه خویش ندارند، درخواست از آنها برای تجدید نظر در تبلیغات و نحوه رویکردشان به مسائل منطقه امری عبث است، اما ما به عنوان شهروندان ایرانی لازم است نسبت به آنچه در اطرافمان میگذرد، درک روشنی داشته باشیم.
به باور من، به رغم همه تبلیغات پر سر و صدایی که در باره نقش دین سیاسی در خاورمیانه به راه افتاده است، نوعی ملیگرایی نوین در این منطقه در حال ظهور است که در معادلات داخلی و منطقهای حرف اول را خواهد زد.
این ملیگرایی اگر مسالمت جو و به عبارتی میهن دوستانه باشد، میتواند به عنوان محرکی در جهت عبور کم هزینه از عصر بنیادگرایی، تعقیب عادلانه منافع ملی و همگرایی اقتصادی کشورهای منطقه عمل کند، اما اگر این ملیگرایی صورت ستیزه جویانه و نژاد پرستانهای به خود گیرد، تنها به انباشت کینه و نفرت از همسایگان و بروز کشمکشها و جنگهای جدید در منطقه منجر میشود و ضمن سد کردن راه توسعه و رشد منطقه، عملا در سایه توفق بنیادگرایی هم قرار میگیرد.
از این رو، ما ایرانیها که مستعد بروز علایق ملیگرایانهایم، باید نسبت به خطوطی که میهن دوستی را از ملیگرایی افراطی جدا میکند، حساس باشیم و بویژه از یاد نبریم که هرگونه احساس تفاخر نژادی و نفرت پراکنی علیه نژادهای دیگر، طرف مقابل را نیز به واکنش مشابه میاندازد و سبب جنگ هفتاد و دو ملت میشود.