تحلیل و بررسی فیلم “در دنیایی بهتر” اثر سوزان بی یر
در برابر خشم
آنتوان (مایکل پرس برانت) پزشکی سوئدی تبار است که در شهری کوچک در دانمارک زندگی می کند. همسرش ماریان( ترینه دیرهولم) با او متارکه کرده است اما در همانجا زندگی می کند.
فرزندان آنتوان در نبود پدر، نزد همسرش، به مدرسه رفته و زندگی آرامی دارند. او در یک اردوگاه کمپ پناهندگان سودانی، در شرایطی سخت؛ بدون کمترین امکانات درمانی، در یک بیمارستان صحرایی بیماران را مداوا می کند. آسیب دیدگانی که درصد بالایی از آنها را کسانی تشکیل می دهند که توسط گروهی شبه نظامی مورد آزار جنسی و سپس قلع و قمع قرار گرفته اند.
پسر بزرگ او الیاس (مارکوس ریگارد( در مدرسه با همکلاسی اش کریسچن (ویلیام جانک نیلسون) که به تازگی مادر خود را از دست داده است احساس صمیمیت و نزدیکی می کند. آن دو در مدرسه توسط دانش آموزی که از آنها بزرگ تر است مورد ظلم قرار می گیرند و این بهانه ای برای صمیمیت میان آن دو می شود.
زندگی الیاس و کریسچن به یکدیگر شبیه است. در خانواده هر دوی آنها مسائل انسانی و اخلاقی به شیوه ای مورد آموزش قرار گرفته که با خشونت و ناهنجاری محیط بیرونی شان در تضادی ساختاری و بنیادی ست و والدینشان به طور دائم به آنها یادآوری می کنند که باید افراد جامعه را با هر میزان از سنخیت تربیتی پذیرفت و دوست داشت.
آن دو درمراودات میان دوستان و هم کلاسی هایشان تنها هستند.
پدر کریسچن، کلاوس (ئولریچ تومسن( تنهایی و اندوه فرزندش در اثر فوت نابهنگام مادر را که به مرور تبدیل به خشونتی می شود که ابعادش زندگی چند خانواده را تحت الشعاع قرارمی دهد، لمس می کند اما سفرهای او به لندن و تنهایی کریسچن شکافی عمیق را میان او و رابطه عاطفی اش با پدر به وجود می آورد.
او تلاش دارد تا به فرزندش نزدیک شود و با جدال های کلامی به او بفهماند که در مرگ مادرش تقصیری نداشته.
اما خشونت محیط وعریانی جدال برای زیستن، برای فرزندان چنان کثرت میابد که هر دو پدر در برابر آن کم می آورند.
فیلم روایت هایی موازی از تفاوت بنیادی دنیای درون این دو خانواده و حوادث بیرونی را روایت می کند.
آنتوان قائل به مصالحه و وجدان کاری است. در حالی که به اقتضای موقعیت و مکان شغلش، روزانه ده ها پناهجوی سودانی را معالجه می کند که توسط گروه دیگر به خاک و خون کشیده می شوند. او حتا در سکانسی که سرکرده شورشیان برای مداوا نزد او می آید، در مقابل نگاه های مغموم بیماران و خانواده هایشان دست به اقدامی انسانی اما مطرود می زند و شرافت پزشکی اش محرکی می شود که در مقابل تمایل انتقام جویانه اش بایستد و وی را که از عفونت زخمی شدید در ناحیه ساق پا رنج می برد، مداوا کند.
در مواجهه ای دیگر او هنگامی که قصد آشتی دادن فرزند خردسالش با دوستش را دارد مورد خشونت مرد قوی هیکلی قرار می گیرد که پدر آن کودک است.
مرد آنتوان را در مقابل دیدگان دوفرزندش و کریسچین کتک می زند و او در حالی که می تواند جبرا ن کند و توانایی بدنی اش را دارد؛ با اتکا به اصول تربیتی و اخلاقی کوتاه می آید و محکوم به ترسو بودن از سوی بچه ها می شود.
نشان دادن زشتی های محیط زندگی با نگاهی زمخت و سخت توسط یک زن، (سوزان بی یر) اگرچه بعید نمی نماید اما حرکتی شگفت انگیز است که توانایی های منحصر به فرد این کارگردان را نشان می دهد.
پرداختن به فضایی که شخصیت های اصلی آن دو مرد بزرگسال و دو پسر نوجوان هستند در نوع خود عجیب است.
درست شبیه فیلم های “بیگلو” که با ظرافتی زنانه به ترسیم فضاهایی مردانه می پردازد و به انصاف به درستی از عهده آن بر می آید. فیلم ( قفسه درد) نمونه بارز آن است.
ترسیم زوایای گوناگون شیوه زیستن مردمان در دو قاره اروپا و افریقا چاشنی اصلی قضاوت های بصری فیلم و پرداختن به صحنه های نمادین از دیگر نقاط قوت آن است.
مردمی که تنها دل خوشی کودکان آنها بازی کردن با چوب است. چوب هایی که یقینا بعد از گذشت مدتی به اسلحه هایی برای کشتن یکدیگر تبدیل می شود.
خشونت بن مایه اصلی فیلم است. خشونتی که در تمامی روابط از یک حرکت نامتعارف رفتاری آغاز می شود و آنگاه با نیافتن مسیر قانونی ابعاد رو به گسترشی می گیرد.
هل دادن الیاس توسط هم مدرسه ای اش و مشاهده این صحنه توسط کریسچین یک حرکت نامتعارف درمجموعه روابط نهاد مدرسه است. اما ادامه این حرکت ؛ کار رابه جایی می رساند که کریسچین تصمیم می گیرد خشم خود را که نمی تواند از راه قانونی پاسخی برای آن بیابد، به وسیله سلاح سرد چاقو و تهدید هم مدرسه ایشان در سرویس های بهداشتی مدرسه به سرانجام برساند.
والدین الیاس مورد آزار قرار گرفتن فرزندشان توسط هم مدرسه ایشان را بارها به مدیران مدرسه گوشزد کرده بودند اما از راه اعتراض قانونی راه به جایی نمی برند و بچه هایی که مورد ظلم واقع شده اند خود دست به کار می شوند و یقینا زمانی که باد کاشته می شود چیزی جز طوفان درو نخواهد شد.
هنگامی که آنتوان با مرد هیکل مندی که تنها بر سر دعوای دو کودک خردسالشان سیلی به گوش آنتوان می زند مواجه می شود و از او می خواهد برای قانع شدن فرزندانش از او عذر خواهی بکند اما مرد این کار را انجام نمی دهد؛ به همین منوال سیر تلافی از مسیر قانونی اش خارج می شود. کریسچین تصمیم می گیرد با بمبی دست ساز ماشین مرد ضارب را منفجر کند. اتفاقی که منجر به زخمی شدن دوستش الیاس می شود.
پلیس هنگام مورد ظلم قرار گرفتن آدم های اخلاق گرای فیلم هرگز وجود ندارد و سرو کله اش بعد از وقوع حادثه و تنها برای بازجویی پیدا می شود و در ظلم غیر قابل وصفی که به زنان و کودکان پناه جوی کمپ ها می شود هرگز حضور ندارد. آنها حتا هیچ وسیله دفاعی در برابرتجاوز و جنایت صورت پذیرفته ندارند. قانون کمپ قانون جنگل است.
کنش و واکنش شخصیت های فیلم آن را به درامی جذاب تبدیل کرده است که با موسیقی متفاوت بومی – افریقایی، مخاطب را بیشتر با خود همراه می دارد.
در دنیایی بهتر برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی در سال 2011 شد.
شناسنامه ی فیلم:
نام فیلم: در دنیایی بهتر in a better world
عنوان اصلی فیلم:haevnen
کارگردان:Susanne Bier سوزانا بیر
نویسنده: Writer:Anders Thomas Jensen (screenplay
بازیگران: Mikael Persbrandt، Trine Dyrholm و Ulrich Thomsen
اکران: 26 آگوست 2010
محصول کشور دانمارک
زمان فیلم: 113 دقیقه