ماجرای “نیلوفر اردلان” فوتسالیست و کاپیتان تیم ملی فوتسال زنان ایران و مصادره پاسپورت ایشان توسط شوهرش که خود از زمره ورزش دوستان است نه تنها فعالان حقوق زنان را به شدت به خشم آورد بلکه برخی از مردان و زنانی را که تاکنون فکر می کردند مسئله خروج از کشور زنان بی اهمیت است و یا به آنها ربطی ندارد، به واکنش واداشت. در این میان نیز برخی به دلیل “منافع ملی” اظهار نظر کردند، و نظرشان بر این است که حکومت باید منافع ملی را به منافع فردی ترجیح می داد و همچون ماجرای سربازی پسران به طور اسثتناء برای خانم اردلان اجازه خروج صادر می کرد. موضوع ممنوع الخروج کردن زنان توسط همسران شان اولین بار نیست که اتفاق می افتد. تاکنون شلاق بی عدالتی از این راه بر گُردۀ زنان بسیاری فرود آمده است و پاسپورت شان به عنوان برگ برنده و ابزار “وجه المعامله” در آمده است. نیلوفر اردلان در مصاحبه با چلچراغ می گوید: “سر بازی های گوانگ جو آقای توتونچی به من گفت ثابت کن زندگی را دوست داری و مهرت را ببخش. من هم مهرم را بخشیدم حالا سر بازی های آسیایی مالزی ایشان از من بهای دیگری خواست. ایشان به من گفت بقیه بهای یک زن را ببخش تا من پاسپورت را به تو بدهم.”(1) قابل توجه کسانی که دائم چماق مهریه و نفقه را بر سر زنان می کوبند و آنجا که به قانون ناعادلانه ارث می رسند مهریه زن را توجیهی برای دو برابر بودن ارث برادر نسبت به ارث خواهر می دانند.
برنده این بازی “مردانه” با زندگی زنان اما در نهایت نیلوفرهای این مرز و بوم هستند که با چنگ و دندان و با اتکا به هویت زنانه شان در برابر مردسالاری قد علم کرده اند. در عرصه دانش، ورزش و هنر حضور دارند محدودیت ها را دور می زنند حتا اگر به بهای گذشتن از حقوق نیم بند و بی ارزشی چون مهریه باشد! مهریه نیلوفر، شهرت جهانی اوست چه نیازی به چند سکه دارد؟ مهریه و نفقه ارزانی شما، آزادی مان را به ما باز گردانید! تیم فوتسال زنان ایران بدون حضور نیلوفر اردلادن در بازی های جام ملت های آسیا شرکت کرد و با کسب مقام قهرمانی نخستین دوره رقابتهای قهرمانی آسیا در مالزی بار دیگر نشان داد که تحقیر زنان دیگر محلی از اعراب ندارد. اعضای تیم زنان ایران با سرمربیگری فروزان سلیمانی، در این دروه از مسابقات: فاطمه اعتدادی، نسیمه غلامی، فرشته کریمی، فرزانه توسلی، سارا شیربیگی، نغمه مرادی، اعظم آخوندی، طاهره مهدی پور، سحر پاپی، زهره میثمی، سپیده زرین راد، سهیلا ملمولی، مهسا نظری، فهیمه زارعی بودند. هنگام بازگشت افتخارآفرین زنان ملی پوش فوتسال ایران، نیلوفر اردلان که در فرودگاه بین المللی تهران به استقبال هم تیمی هایش رفته بود از مسوولان ذیربط خواست از مجاری قانونی نسبت به حل مشکل خروج از کشور وی اقدام کنند.(2)
از طرفی مهدی توتونچی مجری شبکه ورزش و همسر خانم اردلان که عذر خواهی بزرگی به نیلوفر و مردم ایران بدهکار است به نظر می رسد که از کرده خود نه تنها پشیمان نیست بلکه در گفتگو با روزنامه هفت صبح عنوان می کند “قسمت همسر من این بود که در مسابقات قهرمانی آسیا غایب باشد و تیم بدون او قهرمان شود. من در جایگاهی نیستم که بخواهم مخالف منافع ملی باشم اما روی زندگی شخصی ام و حفظ آرامش آن اصرار زیادی دارم.”(3) آقای مهدی توتونچی هنوز هم فکر می کند کار درستی کرده است. وی هنوز نپذیرفته با استفاده از حقی که به ناحق قانون در اختیار او گذاشته از خروج همسرش جلوگیری کرده است. چطور ممکن است کسی فکر کند با زورگویی می تواند آرامش خود و خانواده اش را حفظ کند؟ در تحلیل محتوای گفته های اقای توتونچی ضمن این که می بینیم از خودشان رفع مسئولیت کرده و عدم حضور خانم اردلان را به قسمت و تقدیر واگذار می کنند چنانکه گویی ایشان نبوده اند که پاسپورت نیلوفر را مصادره کرده! وی با خانم اردلان برخوردی شیئی گونه دارند و با مردسالاری تمام قد، زندگی مشترک را از آن خود دانسته و از آن به عنوان “زندگی شخصی ام” یاد می کنند. ایشان از خود نمی پرسند سهم زن در این زندگی شخصی کجاست؟ حتا حفظ آرامش را هم یکطرفه می بیند! البته خوب شد که خانم اردلان کار شایسته ای کردند و به گونه ای صدای زنان ایران شدند، و چنین ستمی را در عرصه عمومی مطرح کردند. گو این که اگر ایشان هم نمی گفت خورشید پشت ابر نمی ماند. آقای توتونچی و سایر مردانی که خودشان را رئیس خانواده می دانند باید بدانند که امر خشونت در خانواده هرگز امری خصوصی و شخصی نیست بلکه امری عمومی است.
برخی برای حل معضل، مسئله خروج زنان بدون اجازه همسر را با مسئله سربازی بازیکنان مرد و رضایت ستاد مشترک نیروهای مسلح و تربیت بدنی مقایسه می کنند. به نظر می رسد که چنین مقایسه ای درست و منطقی نیست. چرا که برای موضوع سربازی با یک سازمان مشخص سرکار دارید و کافی است با یک بخشنامه، ماده یا تبصره مشکل بازکنان سرباز حل شود. که البته حل هم شده است. اما مدعی در این جا دولت است و قضیه در مورد خانم ها متفاوت است. شما با قانونی سروکار دارید که از ابتدا و از بنیان غلط است. در قانون اساسی مرد به عنوان رئیس خانواده مطرح شده و به جای ستاد مشترک نیروهای مسلح با مردان مسلحی سروکار دارید که اسلحه آن ها قانون است! قانونی که به مرد خانواده اجازه می دهد جلو خروج از کشور همسر خود را بگیرد. قانونی که به مرد اجازه می دهد چندین زن دیگر را صیغه کند و ارتباط های متعدد داشته باشد بدون این که خود را پاسخ گو بداند. قانونی که به مرد “حق طلاق” می دهد و… هر مردی بالقوه خودش یک ستاد مسلح است. به فرض که در پاره ای موارد هم استثناء قایل شدند اما تکلیف سایر زنان ایرانی چه می شود؟
برخی نوشتند که نیلوفر اردلان می خواست برای ایران افتخار آفرینی کند و همسرش اجازه خروج از کشور را به او نداد. حال فرض کنید که زنی برای دیدار یکی از اعضای خانواده اش بخواهد به خارج از کشور برود و یا اصلاً بخواهد سیر و سیاحت کند، آیا نباید حق داشته باشد همانگونه که مردان جامعه آزادند که بدون اجازه همسر خود پاسپورت بگیرند و از کشور خارج شوند آن ها هم بتوانند از این حق طبیعی-بشری، بهره مند باشند؟ بر اساس بند سه ماده ۱۸ قانون گذرنامه، صدور گذرنامه زن متأهل منوط به اجازه و موافقت کتبی شوهر است. در موارد اضطراری دادستان هم میتواند اجازه صدور گذرنامه را صادر کند. مانند زمانی که 5 سال از مفقود اثر بودن شوهر بگذرد ولی این ها دردی از هزاران درد زن ایرانی را دوا نمی کند.
امروزه زمانه عوض شده است و نمایندگان مجلس و سران حکومت باید بدانند که قوانین فعلی در پاره ای موارد نه تنها پاسخگوی نیازهای جامعه ایران نیست بلکه در مواردی حتا ضد جامعه و مانع پیشرفت است. وقت آن رسیده که دست از لج و لجبازی علیه زنان بردارند و به فکر تغییرات اساسی و رفع تبعیض از نیمه دیگر جامعه شان باشند. شما توجه کنید که امروزه حتا برای برخی از بنیادگرایان چقدر بیانات مدرس در دومین دوره ی مجلس دوم شورای ملی در رابطه با حق رأی زنان که گفته بود: “امروز ما هر چه تأمل می کنیم می بینیم خداوند قابلیت در اینها قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند و…” مضحک است. تا جایی که برخی از همان بنیادگرایان با تمسک به عناوین مختلف سعی در توجیه آن پریشان گویی ها دارند. می بینیم امروزه زنان به مشارکت اجتماعی و شرکت در انتخابات حتا تشویق و دعوت می شوند. پس چه چیزی عوض شده که از آن پریشان گویی ها به دعوت از زنان برای مشارکت، رسیده ایم؟ آیا نظر خداوند پس از صد سال نسبت به حقوق زنان تغییر کرده است؟ یا آقایان دیگر نتوانستند به شیوه سابق بر نیمی از پیکره جامعه که زنان باشند حکمرانی کنند؟
مطرح شدن این گونه مسایل ضمن این که کاستی های قوانین را در عرصه عمل به نمایش عموم می گذارد، بحث و گفتگوی انتقادی نسبت به قوانین تبعیض آمیز را هم به فضای عمومی می کشاند، که این امر، در نهایت به تربیت مردان و زنانی کمک می کند که به دلیل آموزه های نادرست، تصورشان بر این است که مردان از نظر عقلی بر زنان برتری دارند و مردان باید زنان را از طریق اعمال زور و قانون، کنترل کنند.
کمپینهای متعددی در هفتههای اخیر در واکنش به جلوگیری از خروج از کشور نیلوفر اردلان زن ورزشکار ایرانی در شبکه های اجتماعی شکل گرفته است. افزون بر این کمپین ها، نامه های سرگشاده و بیانیه هایی نیز نوشته و در فضای عمومی منتشر شده است. بار دیگر فعالان و کنشگران زن، به همراه برخی حقوقدانان و فعالان برابری خواه، استفاده از “شروط ضمن عقد” را در شرایط کنونی برای تعدیل این تبعیض قانونی، پیشنهاد دادند. اما می دانیم که شروط ضمن عقد تنها نقش مُسکن را دارد، و در خیلی مواقع هم بی اثر است. تنها راه، درمان ریشه ای درد است که جز با تغییر قوانین تبعیض آمیز امکان پذیر نخواهد بود.
منبع: مدرسه فمینیستی