از این انتخابات برای دموکراسی استفاده کنیم

نویسنده
دانا شهسواری

» تقی رحمانی در مصاحبه با روز:

taghirahmaninb.jpg

 

انتخابات دورسوم شوراها بحث‌ها وتحلیل‌های بسیاری را برانگیخت. کم نبودند کسانی که از ابتدا گمان شان براین بودکه “پیروز”قطعی انتخابات هستند، اما شکست پاسخ آنان بود. تقی رحمانی در گفت وگو با روز دلایل این شکست را برمی‌شمارد وآینده را اززاویه‌ای دیگرمی‌نگرد. رحمانی مصاحبه را با شکافتن دو بحث “سازگاری خلاق مردم ایران” و “سازگاری منفعل” آغاز می کند و چنین پیش می رود:

“سازگاری خلاق” یعنی اینکه مردم ایران گاهی خود برای اثبات مساله ای به میدان می آیند و کاری را به سرانجام می رسانند. “سازگاری منفعل” هم یعنی اینکه مردم ایران در جدال بین قدرتمندان برای شکستن و تکثر قدرت و امکان سازی در مقابل قدرمند حاکم به نفع قدرتمند طرف مقابل رای می دهند. در تاریخ طبری و تاریخ مسعودی آمده که وقتی سلطان‌غزنوی، حسنک وزیررا بردار کرد، مردم برای پایان دادن به ظلم آنها از سلاجقه استقبال کردند وغزنویان به این ترتیب حذف شدند. یعنی مردم ایران به لحاظ ساختاری متوجه بودند که خودشان نمی توانند با حاکمیت قدرتمندی که ظلم می کند درگیرشوند، از این رو به قبیله دیگری اظهار تمایل کردند تا بیاید و سلطان مسعود را حذف کند. من اسم این را اصطلاحا سازگاری منفعل ایرانی می گذارم.

 

و ارتباط این سازگاری منفعل ایرانی با انتخابات اخیر چیست؟

این انتخابات هم با همان خصوصیت سازگاری منفعل ایرانی قابل تحلیل است. مردم ایران اگر قدرت شکستن قدرتمند حاکم را نداشته باشند به قدرتمند دیگری میدان می دهند تا بتواند قدرت مسلط را مهارکند. در انتخابات 1384 یک جریان با بخشی از آرای مردم به پیروزی رسید. در این مدت هم شعار هایی داد که بسیاری ازآنها غیرعملی بود. در بسیاری موارد هم عکس شعارهای اواتفاق افتاد. مهرورزی، ارزانی ارزاق عمومی، عدالت اجتماعی و… شعارهایی بود که محقق نشدند؛ تاجایی که عماد افروغ از نمایندگان مجلس که وابسته به جناح حاکم هم هست اعلام کرداین انتخابات شکست شعارهای متوهن و نتیجه خودشیفتگی بود. در این چهارچوب، مردم در انتخابات شوراها به اصلاح طلبان رای ندادند، بلکه به یک گرایش قدرتمند در حاکمیت که می تواند در مقابل دیگرگرایش قدرتمند حاکمیت کاری انجام دهد، رای دادند. در واقع هدف این بود که بتوانند دراین فضا، شکافی برای تنفس خود ایجادکنند و درعین حال مخالفت خودرا نیز ابراز کنند. به نظرمن، این سازگاری منفعل ایرانی است.

 

 

تفاوت این سازگاری با سازگاری خلاق چیست؟

در سازگاری منفعل، ارتباط مردم با روشنفکران و نیروهای پیش تاز تا حد زیادی قطع می شود. از سویی در سازگاری منفعل مردم به این نتیجه می رسند که مثلا اگر به اصلاح طلبان رای دهند، آنها نمی توانند کاری انجام دهند. چرا؟چون منفذ ها و مجراها کاملا بسته است. به همین دلیل به نظر من این انتخابات نمی تواند قدم بزرگی درراه دموکراسی باشد، بلکه تنها یک رای منفی به جناح حاکم است. دلیل آن هم شکست اکثر شعارها و برنامه های جناح حاکم است. درظاهرتحلیل کلی انتخابات این است. اما دراصل می توانم بگویم پاسخ دقیق این است که انتخابات شوراها نمایانگر روح سازگاری منفعل ایرانی است.

 

 

شما گفتید انتخابات را راهی به سوی دموکراسی نمی دانید. منظور شما به همه انتخابات ها است و یااین انتخابات؟

اگرما برای رسیدن به دموکراسی استراتژی داشته باشیم، انتخابات، رسانه ها و هراقدام دیگری می تواند درراستای همان دموکراسی باشد. اما ما تاکنون استراتژی پیش برنده برای دموکراسی نداشته ایم. از این رو وقتی در چنین فضاهایی مردم به یک جناح پاسخ منفی می دهند اگر چه فضایی موقت ایجاد می شود، امانمی توان آن راحرکتی رو به جلو دانست. در واقع در انتخابات اخیر، افراد رای آوردند نه لیست ها و برنامه ها، واین نوعی بازگشت به عقب است. در این انتخابات مردم فقط به یک گرایش خاص گفتند:نه. از این جهت برای خودشان یک حیاط خلوت ایجاد کردند. ولی این حیات خلوت الزاما به دموکراسی ختم نمی شود.

 

 

کسی را می توان پیروز این انتخابات دانست؟

نه، نباید به کسی احساس غرور دست دهد. کسی در این انتخابات پیروز نشد. مردم در این انتخابات به یک قرائت، نه گفتند. ازاین جهت شوراها در شهرستانها دچار آشفتگی خواهد شد، چون مستقل ها برنامه ها را به سمت تمایل های شخصی می برند. لذا برای پیدا کردن پیروز باید به تحلیل مثبت و منفی این رخداد پرداخت. جنبه مثبت این است که مردم به گرایش افراطی نه گفتند. منفی اش این است که به لحاظ اجتماعی و سیاسی ما به سمت تشتت رفتیم ونام‌ها جای لیست‌ها را گرفت. از این رو هیچکس پیروزنشد، اما حتما یک جناح باید خود را شکست خورده بداند.

 

 

شما تحلیل هوشمندانه و براساس مکانیزم پیشرفته ای را مد نظر دارید؟

نه، این نوع رای دادن و موضع گیری کردن ها غریزی است. مردم اینگونه تحلیل می کنند که مثلا قالیباف در تهران خیلی از کارها را می تواند پیش ببرد که هیچ کس دیگر نمی تواند، و ضمنا جایگاه خوبی هم در سیستم سیاسی دارد. اگر اصلاح طلبان در این شرایط وارد شورای شهر می شدند نه تنها نمی توانستند کاری از پیش ببرند بلکه تحت فشارهای شدیدی هم قرار می گرفتند. از سوی دیگر باید قبول کنیم ترکیبی که اکنون بالا آمده از ترکیب اصلاح طلبان بسیار غیر سیاسی تر است. ترکیب غیر سیاسی هم یعنی اینکه شورای شهرباید بتواند کاری انجام دهد.

 

 

یعنی رای نه ازحب علی، بلکه ازبغض معاویه.

بله، به نوعی همین است. اما این لیست افراد قدرتمندی دارد. برخی از اینها به قراردادهای بدون مناقصه انتقاد دارند. همچنین در خصوص هزینه 300 میلیاردی بدون سند در زمان شهردار قبلی اعتراض کرده اند. گرایش به بخش خصوصی در میان اعضای این لیست هم کم نیست. از این رو این ترکیب می تواند در مقابل جناح تندرو ایستادگی کند.

 

 

شما علت شکست حامیان دولت را در چه می دانید؟

شکست آنها کاملا عینی است. شعارهای آنان نیز مزید بر این علت شد. پول نفت رادر کدام سفره قرار دادند؟ قیمت ارزاق عمومی در یک سال و نیم گذشته به شدت افزایش یافته است. البته گرانی خود فی نفسه مساله اصلی نبود، مساله اصلی این است که دولت یکسره این مساله را انکار می کند و همه را جو سازی رسانه ها می داند. دولت شکست سختی خورده، در حالی که تاکنون هر دولتی که در ایران روی کار آمده تا چند دوره درتمام انتخابات ها پیروز شده است. اما این مساله در مورد دولت نهم اتفاق نیفتاد. فواره این دولت زود سقوط کرد. اختلافات اصولگرایان هم با آمدن این دولت به شدت افزایش یافت. این مساله به وضوح در انتخابات اخیر قابل مشاهده بود.

 

 

موضع اصلاح طلبان را در این انتخابات چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظر من گروههای سیاسی باید شورا ها را نهادی کارشناسی بدانند ونیروهای سیاسی را وارد آن کنند. به عبارت دیگر احزاب بایدازاین مجر‌ا، کسب مسوولیت سیاسی کنند‌. در این دوره، اتحاد اصلاح طلبان قابل تامل بود، با این وجود آنها اعتراض درخوری نسبت به رد صلاحیت ها و یا تقلبی که خودعنوان می کردند، نداشتند. از دیگر سو، لیست اصلاح طلبان هم دراین انتخابات لیست نام ها و افراد ناشناخته بود. از این رو نام ها رای آوردند. اما در حالی که حرف از تقلب می زنند، بیانیه های آنان به نوعی قبول کردن همین نتیجه است. این دو با هم تناقض دارد.

 

 

آرای نسبی اصلاح طلبان را می توان نتیجه آزمون دوباره مردم از اصلاح طلبان دانست؟

عدم رای به اصلاح طلبان دو جنبه داشت. مردم اعتمادشان به اصلاح طلبان از دست رفته بود. آقای خاتمی در بزنگاه ها از خود چهره قدرتمندی نشان نداد؛ از این رو با وجودی که در این انتخابات تمام قد در حمایت از اصلاح طلبان ایستاد نتیجه رضایتبخش نبود. تائیدآقای هاشمی هم از این لیست نسبی بود، چون به نظر من به این طرف بی اعتماد است. او بیشتر دوست دارد به عنوان بالاسرجناح ها عمل کند.

 

 

اما تحولات دو سال اخیر و حتی همین انتخابات، بدون اینکه هاشمی بخواهد، جایگاه او را تغییر داده است.

بله، ولی این جایگاه هنوز کاملا تغییر نیافته. به هر حال او در درون سیستم فرد قدرتمندی است.

 

 

می شود گفت اصلاح طلبان در انتخابات بعدی شانس بیشتری خواهند داشت؟

بستگی به شرایط دارد. اصلاح طلبان در شهرستانها موفقیت خیلی شگرفی نداشتند. این هنوز ملاک نیست. اصلا انتخابات به نظر من ملاک نیست. ما صد سال است که انتخابات داشته ایم. انتخابات مربوط به این چند سال اخیر نیست که بخواهیم روی تاثیرآن شرط بندی کنیم. تاثیر گذاری انتخابات در ایران فقط در چند دوره بود؛ از جمله در زمان ملی شدن نفت.

 

 

آخرین انتخابات تاثیر گذارکی بود؟

دوم خرداد 76. به نظر من اگراستراتژی واعتماد باشد تا امید وبرنامه ایجاد کند، می توان انتخاباتی به سمت دموکراسی و تاثیرگذاررا رقم زد.

 

 

این برنامه چیست؟

هنوز روشن و معلوم نیست.

 

 

چه کسی باید آن راتعیین کند؟

باید طی یک پروژه ایجاد شود. باید همه چیز زمینه سازی و تحلیل شود.

 

 

چه کسی مسوول این پروژه است؟

اول روشنفکران که زمینه سازی می کنند، بعد چهره ها و فعلان سیاسی که دنباله آن را می گیرند. در ذیل آن است که ایده و امیدی ایجاد می شود. خواسته های مردم هم در این برنامه و پروژه مشخص می شود. در ادامه نیروهای پیش برنده آن باید تعیین شوند. افراد سیاسی ترجمان این ایده ها و خواسته ها خواهند شد.

 

 

ما اکنون در کدام مرحله این مسیر قرار داریم؟

در مرحله اول آن وهنوزدرحال فضا سازی هستیم.

 

 

یعنی در مرحله اول مانده ایم؟

بله، بعد از اصلاحات ما پیشرفتی نداشتیم. اما یک تفاوتی داریم و اینکه هنوزمستبدین کاملا حافظه تاریخی را قطع نکرده اند. البته تلاشهایی می شود که این حافظه تاریخی مسدود شود. اگر این قطع صورت بگیرد و همه آنچه که در دوره اصلاحات بود غیر قابل نقد شود، آنوقت ما دوباره وارد دوره خلاء می شویم. کاری که انحصار طلبان با برخورد در دانشگاه، سانسور و…. انجام می دهند در این راستاست و ما باید کمی تلاش کنیم تا جلوی آن را بگیریم.

 

 

قطع حافظه تاریخی از دید شما چه نتیجه ای دارد؟

خطر ناک است. اگر قطع حافظه تاریخی صورت بگیرد انباشت دوباره تجربه بسیار سخت است. ما دوره اصلاحات را پشت سر گذاشتیم. حالا باید تجربه های آن انباشت شود. در این میان برخی هستند که نقد درست نمی کنند و حاکمان نیز اساسا دوست دارند این حافظه را پاک کنند. البته اصولگرایان برغم همه قدرتی که دارند توان قطع این حافظه تاریخی را ندارند.

 

 

اصلاح طلبان در ارتباط با قطع حافظه تاریخی چه موضعی دارند؟

مشکل آنها این است که در شرایطی قرار ندارند که بتوانند از حافظه تاریخی و گذشته خود جمع بندی درست و بیطرفانه ای ارائه دهند.

 

 

شما ملی مذهبی هارا داخل همین دایره اصلاح طلبی تعریف می کنید؟

بله، آنها هم بخشی از این دایره هستند، البته در صورتی که این دایره فراگیر باشد. نیروهای تحول خواه و طرفدار “تغییر در چهارچوب” همگی در این دایره قرار می گیرند. ولی در این انتخابات این نیرو ها نقش چندانی نداشتند.

 

 

باید داشته باشند؟

بله، باید نقش پررنگ داشته باشند، چون فضا بسته است. اما در هر حال مشکل این است که استراتژی واحدی برای اتحاد نیروهای تحول خواه هم وجود ندارد.

 

 

ظاهرا در هر حال باید از عملکرد اصلاح طلبان و تحول خواهان انتقاد کرد.

بینید وقتی اصلاحات نتیجه نمی دهد معنی اش این است که استراتژی آن نتیجه نداده است. خلق استراتژی جدید هم نیازبه زمان دارد. فضای بسته فعلی هم مانع از این کار می شود. به طور کلی می توان گفت شکست آزادی خواهی دو مقصر دارد: یکی مقصران تاریخی ـ مخالفان آزادی ـ که تاریخ هم آنها را محاکمه می کند. اما یک مقصر دیگر هم دارد که محکوم نمی شود اما مورد سئوال قرار می گیرد. اصلاح طلبان و استراتژیست های اصلاح طلب ازاین دسته اند. حال ما اکنون در حالیکه ذیل یک استراتژی پیش برنده قرار نداریم، مدام تاکتیک های پیش برنده را اعمال می کنیم که نتیجه نمی دهد.

 

 

قبلا استراتژی داشتیم؟

بله، از دوم خرداد 76 تا زمان انتخابات مجلس ششم این استراتژی را داشتیم و پیروز هم شدیم. پس ازآن این استراتژی برای از میان برداشتن موانع، پاسخ لازم را نداد و شکست خوردیم و ناامیدی و بی اعتمادی دوباره آغاز شد و استراتژی افول کرد.

 

 

یعنی همان جنگ رستم با سهراب و اسفندیار؟

بله، در فضایی که استراتژی در حال افول است جنگ رستم با سهراب و اسفندیار رخ می دهد که به نفع کیکاووس و افراسیاب تمام می شود. چون این جنگ، جنگی غیر اصولی و نتیجه اختلاف بین آزادیخواهان در نحوه تحقق دموکراسی و عدالت است. این اختلاف، به نفع مستبدین تمام می شود. وقتی جنگ رستم و سهراب رخ می دهد، چون جنگ است ـ در عین اینکه هر دو باید اصلاح طلب و آزادیخواه باشند ـ زمان هر کدام را به سویی می غلتاند. رستم محافظه کار می شود و سهراب به سمت ناب خواهی ورادیکالیسم می رود و به سیم آخر می زند. درحالی که خودشان نمی خواهند.

 

 

و این، تاریخ ایران ماست.

بله، این جنگ را در تمام تاریخ ایران می توانیم ببینیم. حتی در همین انتخابات. وقتی همه می گویند مثلا 4 اصلاح طلب وارد ترکیب شورای تهران شدند من چندان قبول ندارم. چون این 4 تن از گرایشی هستند که بلافاصله پس از دوم خرداد از سوی نیروهای اصلاح طلب به باد انتقاد گرفته شدند. اما در بخش عمومی من این انتخابات را بدون شک نماد روح منفعل ایرانی می دانم که در تاریخ هم نشانه دارد. انتخاب مردم هم انتخابی در میان کشمکش و جدال بین قدرتمندان بود. دلیل عدم روی آوری به اصلاح طلبان هم این بود که مردم یاگمان کردند که اصلاح طلبان توان انجام کاری را ندارند و یا اینکه آنان را صاحب نفوذ نمی دانستند. درواقع مردم نوعی بازی تاخیری را در این انتخابات نمایش گذاشتند. پس از بازی تاخیری نیروهای آزادیخواه باید آمادگی خود را نشان داده و از فضا بهره برداری کنند. باید به سمت تفاهم رفت. این انتخابات، انتخاباتی مغرور کننده نبود اما می توان از آن به نفع نیروهای پیش برنده دموکراسی استفاده کرد.