هفته پیش برخی از چهره های سینمایی و تلویزیونی با “کودکان کار” عکس سلفی گرفتند و از همکاران خود دعوت کردند برای حمایت از این کودکان و جلب توجه مسوولان به این معضل اجتماعی، با آنان عکس بگیرند و در شبکههای اجتماعی منتشر کنند. این دعوت که توسط چهرههایی همچون بهاره رهنما، پوریا پورسرخ، علی ضیاء، الهه رضایی، سارا منجزی، اصغر نعیمی و علیرضا بابایی و در مراسمی با عنوان “کودک کار، اینجا همین نزدیکی…” صورت گرفت انتقادات فراوانی را به دنبال داشت. بسیاری از فعالان حقوق کودک به این حرکت تاختند و آن را تنها راهی برای مطرح شدن و ارائه تصویری دلسوز و خیر از این چهرهها دانستند نه کمکی برای این کودکان. آنها همچنین از ابزار شدن این کودکان برای در مرکز توجه قرار گرفتن چهرههای هنری انتقاد کردند. کاربران شبکههای اجتماعی هم در اظهارنظرهایی مشابه، انگیزه چنین رفتارهایی را بیشتر “خودنمایی” دانستند.
حرکتی که پذیرفتن “کار کودک” است
“امروزه می بینیم در همه جای دنیا هنرمندان و اصولا چهره های شاخص و مشهور برای انجام کارهای نیک و پسندیده از هم سبقت می گیرند. بنابراین حضور یک چهره فرهنگی و هنری می تواند تاثیر عمیقی روی فکر و عقیده مخاطبان گذاشته و حتی به بچه های کار روحیه تازه ای را ببخشد.” اینها بخشی از حرفهای پوریا پورسرخ، بازیگر سینما و تلویزیون “در مراسم کودک کار، اینجا همین نزدیکی…” است.
سارا منجزی، بازیگرسریالهای پایتخت و کلاه پهلوی هم درباره وظیفه اجتماعی هنرمندان و دیگر چهرهای فرهنگی گفته: “حمایت از کودکان کار وظیفهای است انسانی – اجتماعی که بر عهدهی یکایک افراد، سازمانها و نهادهاست. بیتردید بدون توجه کافی به حقوق کودکان و سرمایهگذاری و برنامهریزی در امر آموزش، بهداشت و ارتقای سطح زندگی آنان، امیدی برای دستیابی به دنیایی بهتر وجود ندارد. من امروز به حمایت از این کودکان اعلام آمادگی می کنم و از دوستان و همکاران خودم هم دعوت می کنم تا در این راه همراه شوند.”
این توضیحات اما نظر صاحبنظران و کارشناسان را جلب نکرده و اغلب میل به خودنمایی و جلب توجه را دلیل شروع این حرکت دانستهاند. نادر طالبی، فعال حقوق کودک در یادداشتی در این خصوص نوشته است: “در سلفی با کودکان کار، مرکز توجه همچنان سوپراستار مربوطه است. کادر، محدودههای مجاز را نشان میدهد تا دل بیننده آشوب نشود. همین قدر که تفاوت دیده شود کافی است. عکس هم نهایتا قرار است مدالی دیگر بر سینهی پر افتخارش بیافزاید. کودک کار مصرف میشود تا چیزی بر داشتههای این قهرمان بیافزاید. دوربین روی او زوم میکند و شرایط زندگی کودک کار، زمینهای برای بهتر درخشیدن اوست: در میان زشتیها زیباتر دیده میشوم.”
منتقدان حرکاتی از این دست، براین اعتقادند که این نوع مواجهه با کودکان کار به نوعی پذیرفتن پدیده کار کودک است نه انتقاد و اعتراض به آن. چنانچه طالبی هم در یادداشت خود نوشته است: “با توجه به افزایش رقم کودکان کار در آمارهای رسمی شاید کسی استدلال کند که توجه به کودکان کار میتواند به نادیده گرفتن آنها پایان دهد. اما اگر نادیده گرفتن، انکار و پنهان کردن استراتژی قدیمی بود، سنت جاری منحرف کردن توجه است.”
به باور این فعال حقوق کودکان کار، هیچ چیز بهتر از سازمانهای خیریه و عمل خیریه نمیتواند به این فرایند منحرفکردن کمک کند: “اگر نمیتوانی در مقابلش مقاومت کنی ضربهاش را به جای دیگر منحرف کن! منظورم این نیست که افراد درگیر لزوما آگاهانه به این کار مشغولند اما تشویق شدن این فعالیتها از بالا در اکثر موارد آگاهانه است. باید توجه را از علتها به معلولها منحرف کرد تا کسی نپرسد که اصلا چرا کودکان مجبورند کار کنند {…}؟ این چه مناسبات اجتماعی اقتصادی و سیاسی است که چنین پدیدهای را تداوم میبخشد؟”
سهیل سراییان خبرنگار حوزه اجتماعی هم در شماره روز دوشنبه هشت دیماه روزنامه اعتماد در همین ارتباط پرسیده است: “به تازگی کمپینی در ایران راهاندازی شده که هنرمندان با کودکان کار عکس سلفی میگیرند. کودکان کار را در کنار دیوار یا پارکی گذاشتهاند و هنرمندان با گوشیهای گرانقیمت خود از آنها عکس میگیرند. این چه معنی دارد؟ این عکس سلفی به چه کسی کمک میکند؟ آیا با انداختن این عکسها کودکان کار معرفی میشوند یا برخی برای خود تبلیغات بیشتری انجام میدهند؟ “
او در ادامه نوشته: “سلفی برای کمک به کودکان کار بیشتر از آنکه شرایط کودکان را برای مردم و طرفداران این هنرمندان شرح دهد، هنرمندان را مردمیتر نشان میدهد، این کودکان سعی کردهاند در این عکسها بهترین شرایط ظاهری و روحی خودشان را نشان دهند. چشم انسان به طور طبیعی به سمت چیزهای جذاب و مشهور جذب میشود تا ناشناختهها. به همین خاطر وقتی شما با یک عکس سلفی مواجه میشوید که در آن هنرمند معروفی حضور دارد، به سمت عکس او و چهرهاش جلب میشوید و بعد از این عکس میگذرید.”
آمارشان مشخص نیست؛ کسی از آنها حمایت نمیکند
آمار دقیق کودکان کار در ایران مشخص نیست. تنها آمار رسمی به سال ۸۵ بر میگردد که تعدادشان یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر اعلام شد. بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نیز در ایران سهمیلیون و ۲۶۵ هزار کودک بازمانده از تحصیل وجود دارد که تعداد قابل توجهی از آنها، به کار اشتغال دارند. برخی آمارها هم از وجود بیش از ۱۲هزار کودک کار و خیابان، تنها در تهران، حکایت دارد. در کنار این ارقام، ۹۱۵ هزار کودک به عنوان کودک خانهدار به ثبت رسیدهاند که از این تعداد ۹۸.۹ درصد دختر هستند.
بنا بر تعاریف بینالمللی هر انسان زیر ۱۸ سالی که به منظور کسب درآمد به فعالیت اقتصادی و یا مشاغل کاذب اشتغال داشته باشد، کودک کار نامیده میشود. کارکودک مانع تحصیل، آموزش و برخورداری آنان از امکانات اولیه رشد فردی و اجتماعی است. سازمان جهانی کار در تازه ترین گزارش خود با اشاره به وجود ۲۱۵ میلیون کودک در بازار کار کشورهای مختلف جهان اعلام کرده است: بیش از نیمی از کودکان کار مجبور به کار کردن در بدترین اشکال کار کودک مانند بیگاری در محیط های خطرناک، برده داری یا انواع دیگر کار اجباری، فعالیتهای غیر قانونی مانند قاچاق مواد مخدر و همچنین شرکت در درگیری های نظامی می شوند.
بیش از ۲۱ سال از زمانی که ایران به کنوانسیون جهانی حقوق کودک پیوسته میگذرد؛ کنوانسیونی که به تبیین حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودکان میپردازد. کشورهای عضو با امضای پیماننامه متعهد شدهاند مفاد آن را در راستای احقاق حقوق کودکان اجرا کنند. با این حال بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدند در ایران، قانون به اندازه کافی از کودکان حمایت نمیکند. افزایش شمار کودکان کار و خیابان و بازمانده از تحصیل و نبود آمار روشن و دقیق از آنها از همین بیتوجهی حکایت دارد.