بوش در تدارک ضدحمله مستقیم

نویسنده

silvy_kafman.jpg

سیلوی کافمن

فلینت لورت [Flynt Leverett]، کارشناس “بنیاد امریکای نوین” در امور خاورمیانه که سالها در سازمان سیا و وزارت امور خارجه امریکا مشغول به کار بوده، در مصاحبه ای با لوموند به بحث پیرامون ابعاد مختلف بحران هسته ای ایران می پردازد.

bush400.jpg

وی که در گذشته در شورای امنیت ملی کاخ سفید مسؤولیت امور خاورمیانه را برعهده داشت، در ماه مارس 2003 به دلیل عدم توافق سیاسی از این سمت کناره گیری کرد. او پس از آن به مؤسسه مطالعاتی بروکینگز وارد شد و امروز نیز به عنوان یکی از اساتید مؤسسه فنآوری ماساچوست مشغول به کار است.

شما معتقدید که دولت بوش فرصت های بسیاری را در مذاکره با ایران از دست داده، به ویژه در بهار 2003. آیا می توان گفت که مسایل امروز پیچیده تر از گذشته شده اند؟

پیشنهاد ایران که در سال 2003 توسط سوییس منتقل شد بسیار قابل توجه بود: مقامات ایرانی می گفتند برای مذاکره پیرامون هرگونه مشکلی، از جمله برنامه هسته ای، آمادگی کامل دارند. اما ما حتی به خود زحمت ندادیم که پاسخ آنها را بدهیم.

به من گفتند دیک چنی، معاون رییس جمهور، شدیداً با هرگونه مذاکره ای با ایران مخالف است. من یک ماه پس از خروجم از دولت، کالین پاول را دیدم [وزیر امور خارجه وقت]. پاول به من گفت در کاخ سفید موفق نشده درخصوص این پیشنهاد هیچ پیشرفتی بکند.

سپس رییس کابینه او اعلام کرد که وزیر امور خارجه و معاون رییس جمهور یک معامله انجام داده اند: اگر چه کالین پاول نمی توانست پیشنهاد ایرانی ها را پیش ببرد، ولی به هرحال در مورد کره شمالی قدرت مانور بالایی داشت. با نگاهی به گذشته به خوبی می توان پیشرفت پرونده کره شمالی را مشاهده کرد.

اکنون که چهار سال از آن تاریخ می گذرد، به خوبی می توان دید که روزنه دیپلماتیک با ایران تنگ تر شده است. توانایی های تهران در زمینه چرخه سوخت اتمی پیشرفت چشمگیری کرده و ساختار فعلی دولت تهران با قطب های مختلف خود و بودن محمود احمدی نژاد در رأس دولت، فضای آنچنان همواری را خلق نکرده است.

امروز فکر نمی کنم بتوان با ایرانی ها به توافق رسید، مگر اینکه وجود یک مرکز غنی سازی اورانیوم را بپذیریم و “ضمانت های امنیتی” نیز از جانب ایالات متحده فراهم شود؛ به طوری که هیچ گاه به اعمال زور و خشونت و ایجاد تغییرات مرزی یا حکومتی دست نزند.

اساس مخالفت دولت بوش در گفتمان با ایران چیست؟

رییس جمهور بوش معتقد است که جمهوری اسلامی یک حکومت بنیادگرا و نامشروع است. او با هرگونه مسالمتی با این حکومت به شدت مخالف است. معاون رییس جمهور همیشه از ایران به عنوان یک تهدید یاد کرده؛ تهدیدی بس خطرناک تر از کره شمالی. این تهدید ها به مسایل مختلفی مربوط می شوند: نفت، اسراییل، تعادل قدرت ها و نقش ایالات متحده در منطقه.

دولت بوش در مبارزه خود علیه تروریسم معتقد است که این مقوله بیشتر از جانب دولت ها تقویت می شود تا از جانب افراد. به همین دلیل از دید دیک چنی، ایران یک قدرت شرور است.

ولی امروز به نظر می رسد که معاون رییس جمهور نفوذ بسیار کمتری دارد… آیا کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه نیز چنین عقیده ای نسبت به ایران دارد؟

فکر نمی کنم. می بینید که او نمی تواند راه حلی برای بحران هسته ای ایران یافت کند، ولی در عوض به دنبال این است که رییس جمهور تصمیم خطرناکی اتخاذ نکند.

نکته جالب این است که اظهارات رییس جمهور بوش [ماه ژانویه] درخصوص عراق نبود، بلکه به ایران مربوط می شد: او با متهم کردن تهران به “پشتیبانی تجهیزاتی” در حملات علیه نیروهای امریکایی قصد دارد افکار عمومی را برای یک ضدحمله مستقیم آماده کند، بدون اینکه نیازی به تصمیم گیری های کنگره یا سازمان ملل باشد. او ایران را به صورت یک کشور “شرور” که سربازان ما را می کشد معرفی می کند.

شما رفتارها و رویکردهای روسیه را چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظر می رسد روس ها نیز در تلاشند تا حداکثر استفاده را از زمان بکنند. همان طور که می دانید آنها تحویل سوخت هسته ای برای نیروگاه بوشهر را به تعویق انداخته اند. روسیه و چین اکنون فهمیده اند که چیز زیادی از ایران به دست نخواهند آورد و کاسه صبرشان لبریز شده، ولی در عین حال مایلند برای این بحران یک راه حل دیپلماتیک و مسالمت آمیز یافت شود.

منبع: لوموند، 2 آوریل

مترجم: علی جواهری