در خبرها آمده بود که با آغاز سال تحصیلی جدید (90-89) قرار است پایگاه های بسیج مدارس تقویت شده و دانش آموزان در قالب برنامه های نو با ارزش ها بیشتر آشنا شوند؛ ارزشی های که به نظر می رسد پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته و رویداد های پس از آن مدعیان بیشتر و البته تازه ای پیدا کرده است.
واقعیت این است که تبلیغات سیاسی و مذهبی در رژیم جمهوری اسلامی سالهاست که تا پشت دیوار مدرسه ها هم پیش رفته و سبب شده تا والدین با ابراز ناراحتی ازاین تبلیغات در مدارس وشستشوی مغزی فرزندانشان، این پرسش را مطرح کنند که انجام کار تبلیغاتی، به ویژه تبلیغات سیاسی در مدارس، اساسا چه هدفی را جز سوءاستفاده دنبال می کند؟
در این بین هرچند که مدرسه ها می توانند برای آشنایی دانش آموزان با الفبای سیاست و درنهایت چگونگی مشارکت آنان در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی، به فضای بیرونی جامعه نزدیک شوند، اما کشیده شدن جدل های بیهوده و گمراه کننده بین گروه های سیاسی وتبلیغ ایدئولوژیک به هیچ وجه زیبنده محیط آموزشی نیست. واقعیت آن است که شست و شوی مغزی کودکان به ویژه در محیط های آموزشی، نتیجه ای جز واماندگی آنان از دیگر وظیفه های اصلی و ضروری، همچون درس خواندن را به همراه ندارد.
تازه این در شرایطی است که تبلیغات در مدارس تنها محدود به پیام های فرهنگی می شود و آموزش و پرورش بر اساس قانون، مجاز به تبلیغ در هیچ زمینه ای غیر از مسائل آموزشی و اجتماعی نیست.
در همین حال تنها در تهران که بیش از 4 هزار مدرسه دارد، تاکنون دستگاه هایی مانند سازمان تبلیغات اسلامی، بسیج و سپاه، در برهه های زمانی مختلف و به بهانه های واهی تبلیغ روی دیوارهای مدارس را دنبال کرده اند. جالب اینجاست که شورای عالی آموزش و پرورش هم بارها اعلام کرده مدارس اجازه هیچگونه تبلیغ سیاسی را ندارند و هرگونه تبلیغ سیاسی در مدرسه ها ممنوع است و با متخلفان برخورد قانونی می شود!
جامعه پذیری سیاسی دانش آموزان
در باره ارتباط متقابل نظام سیاسی از سویی و آموزش و پرورش از سوی دیگر، باید گفت هم نظام سیاسی از آموزش و پرورش تاثیر می پذیرد و هم آموزش و پرورش از ساختار سیاسی متاثر است.
درباره تاثیرگذاری آموزش و پرورش بر نظام سیاسی، دو محور عمده را برشمرده اند که بیان آن برای درک اهمیت تربیت سیاسی در بقای هر ساختار سیاسی لازم است. این محورها عبارتند از: سیاسی کردن جوانان، انتخاب و آموزش مذهبی- سیاسی نخبگان و استخدام سیاسی آنان.
از سوی دیگر عوامل دیگری نیز هستند که به طور ناخودآگاه و غیر مستقیم عمل می کنند و موجب جامعه پذیری سیاسی محصلان می شوند که آن هم از طریق رسانه های گروهی، برخورد با افراد گوناگون، آشنایی با احزاب، گروه ها و دسته بندی ها و شرکت در مجامع فرهنگی، ، مذهبی و سیاسی حاصل می شود.
این عوامل به طور مشخص، مدرسه ها و موسسه های آموزشی، احزاب و گروه های سیاسی، اتحادیه ها و نهادهای صنفی مانند انجمن های دانش آموزان یا دانشجویان و رسانه های گروهی را دربرمی گیرد.
در مجموع جامعه پذیری سیاسی به مشارکت سیاسی فرد در جامعه می انجامد و با وابسته کردن فرد به ساختاری که به آن تعلق دارد، او را برای قبول مسئولیت های گوناگون اجتماعی و مبارزه های سیاسی و انتخاباتی آماده می کند.
پیشینه شستشوی مغزی در ایران
سابقه تاریخی تبلیغات سیاسی در مدارس به نخستین ماه های پس از انقلاب 57 13باز می گردد. مدارس پس از انقلاب 57 مملو از پوسترها و شعارهای سیاسی بود که هریک عقیده و مرامی خاص را برای جذب جوانان، به ویژه دانش آموزان که آن روزها سر پرشوری داشتند، تبلیغ می کرد.
فضای پرالتهاب مدارس در آن سال ها، پذیرای تبلیغات سیاسی و انتخاباتی گروه ها و جریان های خاص سیاسی بود که این رویه گاه با فرصت طلبی افراطیون نیز همراه می شد و فضای مدرسه ها را به صحنه نبرد ایدئولوژیک و سیاسی گروه ها و جریان هایی تبدیل می کرد که با گرایش های گوناگون و متضاد سیاسی، حریم آموزش و پرورش را دستخوش ناامنی و ناآرامی می کردند.
این تغییر رویه بیشتر متاثر از شرایطی بود که در یک برهه زمانی مشخص به شکل فرهنگ غالب جامعه ایرانی درآمد. با نگاهی گذرا به تحولات و شرایط اجتماعی ایران در5 سال نخست پس از انقلاب درمی یابیم که مدارس، دانشگاه ها و دیگر مراکز آموزشی به پایگاهی برای فعالیت های سیاسی تبدیل شده بود و کار آموزش و یادگیری، تحت الشعاع کارهای سیاسی گروه های مختلف قرار داشت و فعالیت آموزشی به طور کامل تحت تاثیر فضای سیاسی کشور بود.
به عنوان نمونه، در جریان انتخابات نخستین دوره ریاست جمهوری ایران، دبیرستان های کشور به پایگاه اصلی تبلیغات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری تبدیل شده بود و هریک از کاندیداها می کوشیدند تا با جذب دانش آموزان علاقهمند به فعالیت های سیاسی، قدرت نفوذ خود را در بین لایه های اجتماعی به رخ رقبای انتخاباتی خود بکشند.
این رویه به طور مشخص از سال 1358 تا سال 1360 ادامه یافت و با اوج گیری جنگ عراق علیه ایران و شرایط حساس و خاص آن دوران از سال 1360، جای خود را به فضایی داد که تا سال ها بعد بیشتر پیام های مذهبی و ایدئولویک را برای جنگ طلبی به دانش آموزان انتقال می داد و به همین دلیل بود که مدارس از بزرگترین تامین کنندگان جنگجویان کوچک در جبهه ها شدند.
با نگاهی به سالهای دهه ۶۰خورشیدی در ایران و دوران جنگ 8 ساله نوجوانانی که ۱۴ سال و ۶ ماه داشتند (سن بلوغ در ایدئولوژی اسلامی) می توانستند حتی به رغم میل پدر و مادر خود به نیروهای بسیج بپیوندند و به جنگ بروند. قبل از فرستادن این نوجوانان به جبهههای جنگ به هر کدام از آنها یک کلید داده می شد که به گردنهای خود میآویختند، کلیدهایی که نمادی بودند از کلید در بهشت. در گزارشی که آن سال ها انتشار یافت، آمده بود که ایران پانصد هزار از این نوع کلیدهای تزئینی را از کشور تایوان وارد کرده است.
پس از آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ و اعلام صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق مبنی بر قبول آتش بس فرصت دیگری پیش آمد که به جنگ پایان داده شود. اما مهمترین هدف جمهوری اسلامی در ادامه جنگ پس از آزادسازی خرمشهر، ادامه سیاست گام به گام حذف تدریجی ارتش و جانشین کردن سپاه پاسداران بجای آن برای آزادی قدس بود که به تدریج پیگیری شد. از این روشیوه عملیات نظامی نیز در جبههها تغییر بنیادی کرد و عمدتاً بر “امواج انسانی” و اعزام جوانان و نوجوانان به جبههها تأکید میشد. به عنوان نمونه علی اکبر پرورش وزیر آموزش و پرورش وقت، در آن زمان با افتخار گفت که توانسته موفق شود حدود یک میلیون دانش آموز را به سوی جبهههای جنگ روانه کند. [ 1 ]
روزنامه اطلاعات چاپ تهران آن زمان در این مورد نوشت: پیش از این بچههای داوطلب را میدیدی چهارده، پانزده یا شانزده ساله. آنها می رفتند روی میدان های مین. چشمانشان هیچ چیز را نمیدید، گوشهایشان هیچ چیز را نمی شنید و چند لحظه بعد فقط گردوخاک بود که به هوا برمی خاست. ولی حالا بچهها قبل از اینکه به میدان های مین وارد شوند خود را در پتو میپیچند و بر روی زمین قِلت می خورند تا بعد از انفجار مین، بدن آنها از هم جدا نشود.
بی تردید تبلیغات ایدئولوژیک ومذهبی نقش بزرگی در برنامههای روزانه این بچهها داشته است. برنامههای تلویزیون، متن ترانهها و سرودها و کتاب های درسی در آن دهه نمونههایی از این تبلیغات بودند وهنوز هم هستند.
این فضا همزمان با سال های پایانی جنگ و پس از پایان آن رفته رفته فروکش کرد تا اینکه سرانجام با شکل گیری تحولات عمیق اجتماعی در اواسط دهه 70 خورشیدی و شرکت گسترده مردم در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در دوم خردادماه 1376، فضای مدارس و دانشگاه های کشور نیز بار دیگر با پذیرش تبلیغات انتخاباتی تا حدود بسیاری به شرایط فعالیت سیاسی و تبلیغات انتخاباتی سال های نخست بعد از انقلاب 57 نزدیک شد، تا آنجا که جوانان در دوم خرداد سال 76 با نثار گل های یاس و رز به مردم، آنان را به شرکت گسترده در انتخابات دعوت می کردند که ناخودآگاه جنب و جوشی را نیز بر جامعه حاکم کرده بود. مدارس و دانشگاه ها به جایگاه بحث و تبادل نظر جوانان درباره نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری بدل شده بود. شور و نشاط جوانان و مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان چنان فضایی را در مراکز آموزشی و دانشگاهی کشور ایجاد کرده بود که نیروی انتظامی در آن سال با انتشار آماری اعلام کرد که در دو ماه فعالیت های انتخاباتی ریاست جمهوری، دوم خرداد 76، منحنی بزهکاری جوانان به میزان چشمگیری با کاهش روبه رو شده است.البته شرایطی که در دهه 70، بخصوص پس از دوم خرداد 76 در روزهای فعالیت انتخاباتی صورت می گرفت به شکل نسبتا متعادلی بود و مباحث انتخاباتی بدون ایجاد جو متشنج در کنار فعالیت های آموزشی شکل گرفت. این در حالی است که نسل کنونی و دانش آموزانی که در مدرسه های کشور مشغول تحصیل هستند، تفاوت های بسیاری با نسل های قبلی دارند. به این صورت که از تعلق های اعتقادی و عاطفی نسل های قبل تا حدودی بی بهره اند و آنچه برای پیشینیان زندگی بود، برای اینان تاریخی محسوب می شود که قابل تعمیم به شرایط کنونی کشور نیست.
از سوی دیگر متولدان سالهای میانی دهه 60 به بعد، مدرسه را صرفا به عنوان جایی برای درس خواندن یا در خوشبینانه ترین حالت، جایی برای پرورش استعدادهای علمی خود می شناسند و برای شرکت در فرآیند تصمیم گیری انتخاباتی یا سیاسی، اولویت خاصی قائل نیستند.
مردمی که روزگاری تحت تاثیر آموزه های انقلابی به شدت سیاسی شده بودند، 19 سال پس از انقلاب در دوم خرداد 76، بار دیگر بدون آگاهی سیاسی لازم با شوری که ناشی از سال ها خفقان و وحشت و درماندگی بود برای نه گفتن به میدان آمدند. در دوران جنگ نیز همین نگرش غالب بود، اما شرایط پس از جنگ تا پیش از دوم خرداد 76، مردم و جوانان را از سیاست دور کرد و به سمت بی تفاوتی سیاسی سوق داد؛ اتفاقی ناخوشایند که با پایان عمر اصلاحات و روی کارآمدن دولت پوپولیست محمود احمدی نژاد باردیگر فضای جامعه را به سوی رکود و سکون سوق داد. اما این پایان کار نبود و در جریان برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر این نوجوانان و جوانان بودند که شب های تهران را با رنگ سبز در آمیختند و پس از انتخابات نیز آسفالت کوچه های شهر را سرخ و ژاله گون کردند. سهراب و اشکان شاهدان این سطورند.
به کجا تکیه کنیم
کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل مهمترین سند ترویج دفاع از حقوق کودک است که اصل دوم این کنوانسیون به پرهیز کشورها در تبعیض نژادی، زبانی، مذهبی و سیاسی تاکید دارد.
اصل چهارم کنوانسیون حقوق کودک استفاده از منابع موجود هر کشور را برای ارتقای حقوق کودک الزامی می داند. ماده 12 این اصل نیز به آزادی بیان کودک و ماده 13 آن به محترم شمردن آزادی کودک در دستیابی به اطلاعات، ماده 37 پرهیز از خشونت و حقیر شمردن کودک و ماده 38 و 39 هم به وظایف دولت ها در رابطه با حقوق کودک تامید دارد.
حال کودکی که مغز او با خشم و کینه توزی مسموم شده، بیشتر به یک بمب شبیه است که برای مدت ها قابلیت آن را دارد که به منبعی برای بی ثباتی نیز تبدیل شود.
نباید از نظر دور داشت که رعایت حقوق کودک بیش از هر چیزی نیاز به جامعه پذیری و هویت یابی حقوق بشر دارد که برای تبیین و شناخت آن باید در راستای افزایش آگاهی های عمومی کوشید.
پانوشت:
[1] : نخستین فرصت خاتمه جنگ حدود 6 ماه پس از شروع بود، مسئله آتش بس و صحبتهای اولیه آن از سوی هیأتهای میانجی صلح مطرح شد و در همین رابطه، کشورهای نفتی منطقه خلیج فارس آمادگی خود را برای پرداختن ۶۰ میلیارد دلار غرامت جنگی به ایران اعلام کردند. دو هیأت میانجی صلح یعنی هیأتی ازسران کنفرانس کشورهای اسلامی و هیأتی از جنبش کشورهای غیرمتعهد به دفعات به ایران و عراق سفر کردند و طرح پیشنهادی خود را برای آتش بس با مقامات دو کشور در میان گذاشتند. ولی سران جمهوری اسلامی، طرح پیشنهادی آتش بس از سوی هیأتهای میانجی صلح را قبول نکردند.