۲۷ خرداد - چند روزی است که به طور نامرتب سر کار حاضر می شوم. خسته از شب گردیها و کوفتگی پیاده روی ها مداوم روزانه، ذصبح دیر از خواب بیدار می شوم، وقتی سرکار می رسم، عمدتا پیگیری اخبار و نوشتن و انتشار مطالب تازه روی وبلاگ و بعد از ظهر، پیش از شنیدن سوت پایان کار، با عجله خارج می شوم تا قبل از آغاز تظاهرات موقعیت های مناسب را شناسایی کنم وهمه اینها برای یک کارمند ساعتی یعنی دردسر. اما باکی نیست چرا که قرار است اعتراضی بی فریاد را برای اولین بار در تاریخ این مرز و بوم تجربه کنیم وهمه اینها به این تجربه بزرگ می ارزد.
اینروزها همه دنبال خبرند. چیزی که به واقع این روزها کمیاب است.
از سویی به رسانه های بی رمق داخلی اجازه انتشار مطالب را نمی دهند و چنانچه سردبیران بی پروایی کرده، ظمطلبی را برای انتشار به چاپخانه بفرستند، مقامات دادستانی خودسرانه آن بخش های موثر را حذف کرده و این را می شود از ستون ها و صفحات روزنامه ها فهمید که هر روزه روی دکه و مقابل چشمان متعجب مخاطبان، بخش های سفید سانسور شده اش در چاپخانه روز به روز بیشتر می شود و می رود تا از صفحات روزنامه فقط لوگویی مانده یا ستونی و سر ستونی.
در اتفاقی نادر، که البته نمونه هایی در تاریخ دارد عمال سانسور دولت کودتا، حوزه کاری خود را به آخرین مرحله نشر یعنی چاپخانه رسانده اند و همانجا با وقاحت هر چه تمام، تیر خلاص به مطالب جدی و ستون ها و تیترها زده آنها را از صفحه روزنامه پاک می کنند تا ننگی تازه بر صفحه حصر اطلاعات در تاریخ این سرزمین بیافزایند.
فقط شیخ اصلاحات، تریبونکی به نام روزنامه اعتماد ملی دارد که ان هم پروای چاپ بیانیه های خود شیخ را هم ندارد که این روزها گویی جبهه حکومت را رها کرده و حر وار به سوی مقابل آمده است.
اگرچه صفحه ها و ستونهای این روزنامه هم در تسخیر سفیدی سانسور است.
اینترنت، در بدترین حالت در تاریخ حیات خود در ایران جاری است. دسترسی به ای میل، مسنجر و وبلاگ ها هم محدود شده است.
صدای عدالت که چند صباحی با دیدگاههای جنبش سبز از روزنامه ای بی خاصیت به ارگان جنبش تبدیل شده بود اکنون بار دیگر به انزوای همیشگی خود بازگشته است و تنها رسانه جنبش سبز یعنی روزنامه “کلمه سبز ” هم که در واحد روبروی سایت کلمه در ساختمان نشر بقعه آماده می شد، منتشر نمی شود.
همه به دنبال خبر هستند. خبرهای تظاهرات دیروز و پیش بینی تحولات امروز و فردای اعتراضات. این میل سیری ناپذیر را به تنهایی و با خردک رسانه های مجازی نمی توان پاسخی مناسب داد.
در محل کار، همکاران پس از صرف ناهار در جای جای شرکت مسایل روز را مرور می کنند و آینده را تحلیل می کنند. به رغم ۵ روز اعتراض مداوم که با حضور بسیاری از آنها در خیابان رقم خورد، در کلام و سیمای هیچکدام امیدی به بهبود و تغییر وضعیت نیست و همه منتظرند تا در خطبه های جمعه رهبری، چشم انداز آینده اعتراضات روشن شود.
از اصفهان خبر رسیده است که در برخوردی خشونت بار با تجمع دانشجویی دانشگاه صنعتی این شهر، تعدادی از هموطنان کشته شده اند.
در خواست شورای هماهنگی جبهه اصلاحات از وزارت کشور برای صدور مجوز راهپیمایی که قرار بود از ساعت چهار بعد از ظهر از میدان انقلاب به سوی میدان آزادی برگزار شود، بی پاسخ ماند و به همین دلیل قرار مردمی حضور در میدان هفت تیر در ساعت پنج با مجوز ملی جای ان را گرفت.
ساعت ۴ بعد از ظهر به میدان ۷ تیر می رسم. اینجا و آنجای میدان همه ایستاده یا نشسته، منتظر آغاز راهپیمایی در ساعت ۵ بعد از ظهر هستند.
دست نویس هایی متعدد در دست تظاهرکنندگان است. این توصیه میرحسین است که هر فرد یک ستاد.
در این میان کپی هایی در مورد مسایل متعدد – همچون اصول قانون اساسی در مورد حق ملت و بیانیه های میرحسین - هم دست به دست میان تظاهرکنندگان دست به دست شده و همه منتظر آغاز تظاهرات هستند.
هزینه های این تکثیر بی پایان، یک جو مردانگی و شرف است.
هزینه هریک از برگه هایی که دستت می رسد زیر ان نوشته شده و باید تضمین دهی که ۱۰ برگ از آن را تکثیر کرده و میان تظاهرکنندگان توزیع کنی و به این ترتیب هزینه اقلام تبلیغات و اطلاع رسانی جنبش را مردم و به تساوی می پردازند.
راس ساعت ۵، تظاهرات به آرامی و بدون فریاد یا کلامی آغاز می شود. مردم دسته دسته از کوچه ها و خیابانها به خیل جمعیت می پیوندند. مقصد روشن است. میدان انقلاب، مقصد نهایی است. ماموری در خیابان نیست. جمعیت بخش زیادی از مسیر شرق به غرب کریم خان و بلوار کشاورز باضافه اغلب فضای بلوار را اشغال کرده اند و به آرامی حرکت می کنند.
ترافیک مسیر مقابل سنگین است و انتظامات سبز پوش تظاهرات، به رتق و فتق امور ترافیک هم می پردازند.
شعار نوشته هایی، نه بر روی پلاکاردها یا پارچه های سازمان تبلیغات اسلامی که بر روی کاغذ کوچک و بزرگ به صورت انبوه در دست راهپیمایان ساکت به چشم می خورد.
“سکوتم از رضایت نیست”، “بای ذنب قتلت”، “نیروی انتطامی بسیج را خلع سلاح کنید” و انواع عکس های میرحسین و کروبی تنها فریادهایی است که نه از زبان بلکه از دست ها و بازوان شراره می کشد.
“رای من کو” نوشته ای است که خاستگاه اعتراض را خاطر نشان می کند، نوشته یک کلمه ای “عدالت” ناظر به خواست مجازات کسانی است که به سوی مردم شلیک کردند و “ما ملتیم، خس و خاشاک نیستیم” اعتراض مداومی است به نماد کودتا علیه خواست مردم و لابلای این همه شعار نوشته، عکس هایی از کشته های روزهای قبل در دستان مردم.
هرکس به فراخور، چیزی که از روز قبل تهیه کرده بود، بالای سر نگه داشته بود، در غیر اینصورت دو انگشت خود را به نشانه پیروزی بالا برده بود و نمادهای سبز از جمله بیرقی بزرگ بر روی دست ۲۰ تن از معترضان خاموش موج می خورد.
هر جا عده ای شروع به سر دادن شعار کردند، دیگران با علامت انها را به سکوت دعوت می کردند، از جمله جماعتی اندک که فرصت را غنیمت شمرده در سرازیری شرق به غرب پل کریم خان، شعار “دولت کودتا، استعفا، استعفا” را برای چند ثانیه ای فریاد زدند و ان جمع کم شماری که هنگام ورود از بلوار کشاورز وارد خیابان کارگر شمالی شده بودند که فریاد “یا حسین میرحسین” شان بلند شد.
پیاده روی آرام توام با توقف و گذشتن راهپیمایان برای من دو ساعت طول کشید و هنگامیکه به میدان انقلاب رسیدم در تماس با دوست خبرنگاری در میدان هفت تیر، آگاه شدم که جوشش این رود خروشان اما ساکت هنوز از سرچشمه متوقف نشده است و این یعنی حضور حداقل نیم میلیون نفر در اعتراض سکوت.
تظاهرات سکوت در میدان انقلاب، با سخنان مهدی کروبی به پایان رسیده بود.
کروبی از مهندسی ناشیانه انتخابات سخن گفت و اینکه حال که رهبری قرار است جمعه در میان مردم حاضر شود، برای رساندن پیام تظاهرکنندگان و معترضان، لازم است همه روز جمعه در نماز جمعه شرکت کنند.
اگرچه با هورا و کف زدن جمعیت، برنامه شیخ تایید شد اما اندکی بعتر، ستاد میرحسین این برنامه را به علت فراخوان کشوری بسیج و سپاه برای شرکت در نماز جمعه، خطرناک اعلام کرد. شیخ هم فراخوان خود را لغو کرد.
در پایان تظاهرات در میدان انقلاب، صدها هزار تظاهر کننده در شهر راه افتادند و چون وسایل نقلیه در مسیرهای نزدیک به انقلاب تردد نداشتند، همه پای پیاده شروع به بازگشت کردند.
دسته های کوچک جدا شده از تظاهرات در مسیرهای واحد گروههای بزرگتری را تشکیل دادند و راهپیمایی های کوچک تر، بدین صورت پیام موج سبز را در شهر گستراند.
ساعت ۸ بعد از ظهر، تقریبا تمام شهر سبز بود. همه به یکدیگر علامت پیروزی می دادند. بوق ممتد خودروها نشان می داد بخش زیادی از جامعه به این جنبش پیوسته اند.
خبر بد آنکه مشخص شد حتی این خروش و اعتراض آرام را نیز تاب نیاورده و محمدحسین برزگر از جمله این خیل ساکت در حوالی میدان ونک بر اثر اصابت گلوله به سرش کشته شده است.
خیابان فاطمی، در مقابل وزارت کشور با بلوک های سیمانی بسته شده است و این یعنی محافظت از آرایی که دیگر برای مردم اعتبار خود را از دست داده است و شاید به همین دلیل بود که از میان جمع انبوهی که با ما از مقابل این ساختمان بزرگ گذر می کردند، کسی به وزارت کشور حتی نگاه هم نکرد.
اینجا و آنجا در مقابل وزارت کشور سربازان وظیفه در حال چرت زدن بودند، شاید آنها نیز فهمیده بودند که اعتبار این ساختمانی که ستاد انتخابات می خواندنش دقیقا از شب ۲۲ خرداد ۸۸ فرو ریخته است.
بیانیه جدید میرحسین، پنجشنبه را روز گرامیداشت یاد ۸ تن از شهدای راه جمهوریت اعلام کرد که روز دوشنبه از سوی یک نهاد دولتی به آنان شلیک شده بود. پنجشنبه روز عزای ملی است و امشب ندای الله اکبر بسیار پر شورتر و گسترده تر فریاد می شد.