آن جا که جان سخن می گوید

نویسنده

» شبی با یاد هاله سحابی

روز جمعه در حانه ساده و صمیمی هاله سحابی چهلمین روز درگذشت وی در حالی برگزار شد که دیوار سبز و گل هائی که او خود به دیوار کاشته بود و فضای شاد خانه صدای او را می رساند و جمع زنان و مردان حاضر را بیش از همه متاثر نبودن وی می کرد.

بسیاری از فعالان جنبش زنان، تلاش کردند تا فاجعه مرگ دلخراش و بُهت آور این زن برجسته ایرانی ــ و شُک ناشی از آن ــ را با ترسیم و بازگفتِ زندگی زیبا و انسانی اش ترمیم نمایند بنابراین، به هر وسیله و در حد بضاعت خود، هر کدام (به تنهایی یا به صورت دسته جمعی) سعی کردند در زنده نگه داشتن یاد و خاطره این بانوی بزرگوار، سهمی داشته باشند. در این مراسم که با رونمایی متنی وزین از گفتارها، یادها و خاطره های دور و نزدیک در مورد هاله سحابی در قالب چاپ یک مجموعه همراه بود، نشان از تداوم حرکت و همت دسته جمعی زنانه در شرایط سیاسی ایران امروز است.

مدرسه فمینیستی در صفحه خود در فیس بوک گزارش داده خبررسانی سینه به سینۀ دوستان از محل و ساعت برگزاری “مراسمی در خانه هاله سحابی” ساده نبود: ساعت 6 بعدازظهر چهارشنبه 5 مرداد در آپارتمانی که وقتی هاله در قید حیات بود محل ساده و بی آلایشی برای زندگی مشترک و صمیمی با همسرش (دکتر شامخی) به همراه آسیه و آمنه (دختران دوقلویش) بود، حال و هوای این مراسم تا حدودی دوگانه می نمود: در عین حال که اندوه فراق و از دست دادن هاله ـ با دیدن چهره معصوم اش در قاب عکس ـ بر دلها سنگینی می کرد اما انتشار مجموعه ی وزین و ماندگاری از خاطره هایش که به همت دوستانش، در چنین شرایطی جمع آوری شده بود، و نیز خبر مسرت بخش آزادی پگاه آهنگرانی و مهناز محمدی از زندان، امید را چنان که هاله می خواست در دل ها زنده نگاه می داشت

 مراسم را که مینو مرتاضی لنگرودی اداره می کرد. خانواده هاله سحابی از جمله زری عطایی (مادر هاله)، آسیه و آمنه شامخی (دختران هاله)، یحیی شامخی (پسر هاله) و همسرش داغدیده اش دکتر شامخی، همچنین زهره سحابی (خواهر عزت الله سحابی) حضور داشتند. در عین حال، حضور جمعی از فعالان جنبش زنان و دیگر گروه های زنان، به خودی خود از شخصیت چند وجهی هاله سحابی حکایت می کرد. در این مراسم حضورزهره تنکابنی، پروین فهیمی (مادر سهراب اعرابی)، فریده ماشینی، نوشین احمدی خراسانی، نرگس محمدی، ژیلا بنی یعقوب، فرزانه روستا، شهلا فروزان فر، طاهره طالقانی، صادقه شیردل، گوهر شمیرانی، معصومه دهقان (که به تازگی با قرار وثیقه از زندان آزاد شده)، مریم رسولیان، خاتم اشکوری (همسر حسن یوسفی اشکوری)، قدسی میرمعز (به همراه همسرش دکتر محمد ملکی)، فرشته صابر (خواهر هدی صابر)،… و نیز جمعی از زنانی که همسران شان در بندند از جمله فاطمه آیینه وند همسر عبدالله مومنی (که در مراسم شنیدیم که همین امروز عبدالله مؤمنی به اتهامی جدید از زندان به دادگاه فراخوانده شده)، مریم شربت دار قدس (همسر فیض الله عرب سرخی)، الهه مجردی (همسر محسن میردامادی)، مهدیه محمدی (همسر احمد زیدآبادی) و… به فضای این مراسم، تنوع و رنگارنگی چشم نواز و امیدوارکننده بخشیده بود.

مینو مرتاضی به گزارش مدرسه فمینستی گفت جلوه های عاطفی و عقلانی هاله را می توان در مهر بی حدش به آزادی، آنگاه که در نهایت آزادی در پس پشت میله ها، آزادی را فریاد کرد… در عشق او به وطن، آنجا که مصرف کالای خارجی را تحریم می کرد… در عشق او به عدالت و امنیت، آنجا که پیشاپیش تظاهرکنندگان، یورش به جوانان میهن اش و یورش به مردم آزادیخواه در سراسر جهان را محکوم می کرد… در عشق او به صلح آنجا که در اوج گرفتاری و حبس و زجر شکنجه پدرش، به نلسون ماندلا نامه نوشت و او را به خاطر شجاعت اش در پافشاری بر صلح، ستود….آری هاله نگاه عاشقانه به جهان داشت… او عاشق عشق بود…

زهره تنکابنی گفت همیشه من در تعجب بودم که هاله این سرسختی اش را در مقابل ظلم و زور از کجا کسب کرده است. بعدها در داستان هایی که درباره “زرین عطایی” مادر هاله شنیدم، متوجه شدم که هاله این بخش ظلم ستیزش را از مادرش کسب کرده است… در حقیقت برداشت من این است که هم در زندگی مهندس سحابی و هم در زندگی هاله، زری خانم عطایی نقش بسزایی داشته است…

خاتم اشکوری همسر حسن یوسفی اشکوری وقتی نوبتش شد گفت هاله روح شاهدی است که در روی زمین و در میان ما باقی مانده است. چرا که انسان هایی که می میرند اکثراَ به زیر زمین می روند ولی هاله به خاطر آن که شاهد است و در طول زندگی اش انسانی با ایمان، باگذشت و واقعاَ بزرگ بود پس از مرگش نیز همچنان در میان ما باقی مانده است، و فقط جسم اش در میان ما نیست… هاله بسیار لطیف و زیبا بود.

فرزانه روستا پرسید چگونه آدمی مثل هاله در جامعه شکل می گیرد؟ همانطور که سوسن شریعتی در این مورد گفته است می خواهم بگویم که هاله چند ویژگی داشت که توانست هاله شود. او از یک طبقه اجتماعی بود که دغدغه نان نداشت و این نشان می دهد که وقتی اقشار جامعه تامین باشند و دغدغه نان نداشته باشند، یکی از فاکتورهایی که برای انسان موفق شدن را به دست می آورند. اما به غیر از نان، مسئله فرهنگ یک خانواده نیز بسیار مهم است برای ساختن کسی مثل هاله. هاله از خانواده ای برخاسته که یکی از میراث های فرهنگی بسیار قابل توجه جامعه ما هستند. ما بسیاری از خانواده های سیاسی و برجسته داریم اما در این خانواده ها زنان شان در گوشه خانه هستند و صحبتی از آنها نیست ولی خانواده سحابی میراثی فرهنگی و سیاسی است که زنان خانواده اش همیشه حضور فعال داشتند از زری خانم ـ مادر هاله ـ تا خود هاله سحابی.

فریده ماشینی گفت ما در جنبش مردمی نیاز داریم که مانند هاله بتوانیم به رغم تفاوت های مان مسائلی را که از سوی هر کسی مطرح می شود گوش بدهیم و یقین دارم که در آن، می توانیم نکته های آموزنده ای را بیابیم.

 به گفته وی یکی از مهم ترین نکاتی که در آن جلسه خانم ها می گفتند این بود که: هاله وقتی در این جلسات می آمد ما احساس آرامش می کردیم چون او انسان بسیار مطلع و پُر دانشی بود اما به رغم این همه دانش وسیع اش، هر کدام از ما وقتی حرف می زدیم او چنان با دقت و اشتیاق به حرف ما گوش می داد که ما فکر می کردیم مگر چه نکته مهمی گفته ایم که او چنین برخورد می کند؟

نرگس محمدی همدلانه سخن گفت وقتی گفت زندگی هرکسی پیامی دارد، من بیش از چهل روز که از ماجرای مرگ هاله می گذرد همیشه فکر کرده ام که پیام مرگ هاله چه بود؟ و بالاخره به این نتیجه رسیده ام که مرگ هاله تبلور شخصیت هاله بود. من الگوی شخصیت هاله را تسامح و مدارا به علاوه ی ظلم ستیزی می دانم. یعنی هاله شخصیت چندوجهی داشت که یک وجه آن شخصیت مداراگرایانه اش در زندگی شخصی و اجتماعی او بود، اما من این را یک ظلم به او می دانم که فقط بخش مدارا و تساهل هاله را مطرح کنیم.

 پروین فهیمی تاکید کرد هاله نه تنها یک مادر فوق العاده برای فرزندانش بود، بهترین دوست و یار ما در “جمع مادران صلح” هم بود. او را بیشتر بعد از کشته شدن سهراب شناختم، چون هاله کاملا با خلوص نیت به من محبت می کرد. او بارها و بارها می آمد دنبال من که من تنها نباشم، به او می گفتم هاله چرا خودت را به زحمت می اندازی، می گفت این ها که کار و زحمت نیست، این نه تنها وظیفه من است بلکه این کار را با شوق فراوان انجام می دهم…

 به گزارش مدرسه فمینیستی مهدیه محمدی [همسر زندانی احمد زیدآبادی در این مراسم گفت: در تمام این دو سال و می دانم قبل تر از آن نیز، هاله به ما خانواده های زندانی به طور مدام و بی خستگی، سر می زد و رسیدگی می کرد. من مرگ هاله را نمی توانم هنوز قبول کنم… اما یک هفته ای است که وقتی دور و برم را نگاه می کنم می بینیم که خیلی آدم ها می میرند اما خاموشانه و شاید مرگ آنها برای خانواده هایشان سخت تر باشد اما هاله چنان باشکوه از میان ما رفت که مرگش هم امید و نویدبخش برای راهی بود که به آن اعتقاد داشت.

ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نویسی که دادگاه وی را از کار محروم داشته و همسر بهمن اموئی که مقاومتش زبانزد زندانیان سیاسی و روزنامه نگارست گفت در دوره و زمانه ای که کسانی که چیزهای اندکی می دانند این چنین از موضع بالا برخورد می کنند، هاله که این همه دانش داشت و واقعا دانش قرآنی اش در حوزه زنان بسیار هم بالا بود، متواضعانه برخورد می کرد. هاله حاضر نبود مصاحبه کند ولی ما ساعت ها در مورد مسائلی که در قرآن تحقیق و پژوهش کرده بود در مورد مسائل و حقوق زنان، صحبت می کردیم و من هم همیشه می گفتم این مسائل بسیار مهم است که انتشار پیدا کند و در موردش در سطح افکار عمومی و نخبگان و پژوهشگران، بحث شود.

چنین بود تا نوبت به فرزندان هاله رسید آسیه شامخی گفت ما او را در خانه مامان نمی گفتیم، او را هاله صدا می کردیم. هاله بهترین دوست ام بود و هنوز این آخرها که رشته نقاشی می خواندم، هاله در رنگ گذاری ها و امتحان، خیلی کمک ام می کرد… من مرگ هاله را باور نکرده ام و فکر می کنم هاله از پیش ام نمی رود و همیشه با من است…

یحیی پسر هاله بر گفته خواهر افزود هاله، در زمینه های بسیار گوناگونی، یک هنرهایی داشت هم نقاشی می کرد، هم دست به نوشتن اش خوب بود، اهل جوک گفتن بود، شعر می سرود، کار پژوهشی می کرد و خیلی کارهای دیگر. ولی مسئله آن بود که هاله در هیچ کدام از این حوزه ها در واقع با معیارهای عمومی “متخصص” نبود، یعنی با معیارها و نُرم اجتماعی که باعث می شود آدم ها معروف بشوند نه نقاش خیلی بزرگی بود و نه نویسنده خیلی متبحری و نه شاعر خیلی بزرگی بود، اما او با همه این هنرهای مورد علاقه اش به آن اندازه ای مایه داشت که می توانست با آنها به چند نفر کمک کند و یا چند نفر را خوشحال کند و یا گره فکری چند نفر را بگشاید.

دکتر تقی شامخی، همسر هاله سحابی سخن گفتن از مرگ هاله را سخت و دردناک توصیف کرد: نمی توانم از خاطرات او در اینجا زیاد بگویم چون وقتی هم که یاد هاله بر من مستولی می شود سعی می کنم از آن فرار کنم چون برایم نبودن اش بسیار دردآور است. مادر من هم همین روزها فوت کردند و او کسی بود که من سعی می کردم اتفاقی که برای هاله افتاد را ازش مخفی کنم چون خواهر و برادرانم معتقد بودند که ممکن است به مادر آسیبی برسد، چرا که مادرم هاله را بسیار دوست داشت و هاله هفته ای یک بار پیش او می رفت و با او صحبت می کرد. ولی مادرم بالاخره خودش متوجه شد و آن موقع می گفت که من حالا دو تا شهید دارم چون یکی از برادرهای من سال 51 شهید شده بود و حالا هم هاله. بالاخره این وضعیت را مادرم نتوانست تحمل کند و او هم به رحمت خدا رفت. به هرحال این رابطه عروس و مادرشوهر رابطه زیبایی بود..

شهلا فروزان فر در سخنانش از هدا صابر هم گفت: “هدا صابر و تمام کسانی که ایستادگی کردند و نه گفتند به ظلم، شانه به شانه هاله قدم می گذارند، یعنی کسانی که امروز در اسارت هستند و ایستادگی کرده اند و ما از آنها ممنونیم و قدردان شان هستیم. اینجا می خواستم بگویم که من خیلی شانس و افتخار داشتم که با هاله آشنا شدم، یعنی با بزرگ ترین و صادق ترین و شجاع ترین فرد زندگی ام و از این بابت بسیار خوشحالم…”

به گزارش مدرسه فمینیستی بسیاری دیگر از زنان حاضر در جمع نیز خاطرات و گفته هایی از هاله سحابی بیان کردند. از جمله قدسی میرمعز، که به همراه همسرش دکتر محمد ملکی در خانه هاله سحابی آمده بود اظهار داشت که: “راجع به هاله آنقدر گفتنی هست که نمی توانم اینجا چیزی بگویم. از وقتی یادم می آید هاله شخصیت خاص خودش را داشت که از نظر من قابل بیان نیست و فقط باید احساس اش کرد.”

از دیگر سخنرانان در این جمع، دکتر محمد ملکی، سوسن شعبانی، لی لی فرهادپور و زینب عروس هاله سحابی و برخی از اعضای مادران صلح بودند.