انسانها را با آرزوهایشان میتوان شناخت. سحابی سودای ایران سربلند را داشت. در این سودا میزیست. بعد از انقلاب این سرباز ایران و اسلام، غم ایران را بیشتر داشت. در این مورد تا آنجا پیش رفت که در سال 1387 هجری در مراسم دریافت قلم طلایی در تهران گفت: “خدا اسلام را حفظ میکند و ما باید ایران را نجات دهیم”. البته این سخن انتقاد درست روشنفکران مسلمان را برانگیخت.
اما دنیای سحابی دنیای انتزاع یا بحثهای کلان نبود، او کارشناسی با دید راهبردی بود که از سال 1364 هجری شمسی کارشناسی ملی را بر محور توسعه پایدار طراحی کرد.
اما امروز سخن من چیز دیگری است که وی این آرزوها را حتی در گفتگوی خصوصی با آقای بهزاد نبوی که بعد بخشی از آن گفتگو، عمومی شد هم مطرح کرد. سحابی گفت من چهار خواسته داشتم که در انجام آن کامیاب نبودم.
1- عدم تصویب اصل ولایت فقیه و مخالفت مدنی با آن و اعلام نظر در مراسم هفت طالقانی در ترمینال خزانه در سال 1358 هجری شمسی که اعتراضم در هیاهوها گم شد.سحابی میگفت حتی مخالفت خودم را با نظریه ولایتفقیه را در حضور رهبر انقلاب این گونه بیان کردم که “دو مدیر یک سیستم را ناکارآمد میکنند”. اما رهبر انقلاب سکوت کرد و به من چیزی نگفت.
اصل ولایت فقیه تصویب شد، آنچه نباید شد.
2- سحابی میگفت من تلاش کردم جنگ کردستان آغاز نشود. به هر دو طرف نقد داشتم. اما معتقد بودم که حکومت باید مدیریت کند و مانع از درگیری شود. ولی در عید 1359 با لشکرکشی از تهران به طرف کامیاران و بعد سنندج همه تلاشهای ما بر باد رفت.
این کار میتوانست انجام نشود.
3- سحابی ستاد بسیج اقتصادی را طوری میخواست که در دوره جنگ به جای دادن رفاه و بالابردن فرهنگ مصرف، بااقدامات کوپنی کشور به سوی خودکفایی و ریاضت نسبی و نیز تا حدودی تغییر در الگوی مصرف برود. وی معتقد بود سیاستمداران در دوره جنگ چنین نکردند، بلکه با توجه به درآمد نفت تا آنجا که توانستند رسمیت دادن به مصرف را تشویق کردند و حتی در تعریف وظیفه دولت به جای کار و تولید، انحراف ایجاد کردند.
وظیفه دولت دادن یارانه و دیگر امکانات تعریف شد.
4- چهارمین آرزوی سحابی پیروزی اصلاحات بود. میگفت که پیروزی اصلاحات به معنی رسیدن به دموکراسی با هزینه کمتر است. وی زمینه این حرکت را حذف خودی و غیرخودی در عرصه ملی و رابطه دولت ـ ملت میدانست. در انتخابات مجلس ششم و رد صلاحیت گسترده ملی ـ مذهبیها که چند جوان ملی ـ مذهبی در تهران باقی ماندند و بعد از راه یافتن چند ملی ـ مذهبی از جمله علیرضا رجایی به مجلس که هماکنون به خاطر همان آرا در زندان است، سحابی گفت ما به شکست عادت داریم اما این بار پیروز شدیم. اما چند روز بعد با صبوری در جمع شورای فعالان گفت: “نه مثل اینکه شکست تمامی ندارد”.
چرا که شورای نگهبان با ترفند ابطال صندوقها مانع از ورود چند ملی ـ مذهبی به مجلس ششم شد.
یک سال از رحلت وی میگذرد. در مراسمی جانگذار که هاله (خواهر ما) نیز به همراهش رفت. و بعد هدی صابر (برادر ما) نیز غیرتآور و حماسه شد.
اینک هنوز چهار آرزوی سحابی در پیش روی ماست که برای نجات ایران و دموکراسی باید محقق شود. سحابی میتواند نمادی دلگرمکننده برای کوشندگان این راه باشد؛ راهی که یاری همه ایرانیان را میطلبد و از احزاب و افراد فراتر میرود، اما در نهایت با دولت پاسخگو و نهادهای مدنی مستقل و احزاب قدرتمند و مطبوعات آزاد و قوه قضاییه مستقل به سرانجام میرسد.