پای در نعلین آتش

فرهمند علیپور
فرهمند علیپور

سید احمد خاتمی نامی آشنا برای این روزهای بسیاری از ایرانیان است، حتی برای آنهایی که یکبارهم  در نماز جمعه شرکت نکرده  و یا موج رادیوی خود را هرگز بر روی سخنان او در نماز جمعه تنظیم نکرده اند.

 سخنرانی های آتشین او تریبون نماز جمعه را به مرکز فرماندهی حمله به معترضین انتخابات تبدیل کرده است، او در سکوی محوطه مرکزی دانشگاه تهران پای در نعلین آتشین می کند؛ هم قاضی می شود و هم داروغه، هم فقیه است و هم کارشناس روابط بین الملل، برای قضات نسخه می پیچد و به نظامیان می گوید که با چه تاکتیکی مردم را به خانه هایشان بازگردانند. برای رهبران جنبش سبز حکم شلاق تجویز می کند و برای هواداران آنها که به خیابان آمده اند تا بپرسند که سرنوشت آرایشان چه شده است، تشخیص به محاربه می دهد.

 برای یافتن سوابق خاتمی لزومی به ورق زدن کتاب نه چندان قطور جمهوری اسلامی نیست، زیرا که در سالهای انقلاب و پیش از آن هر چه بیشتر نام احمد خاتمی را جستجو کنیم کمتر به نشان و پلاکی می رسیم، او تنها چند سالی است که بازارش رونق گرفته، از زمانی که آیت الله خامنه ای تریبون های حکومتی نماز جمعه را از وجود برخی امامان جمعه ناراضی پالایش و ترکیبی همگون تر و حکومتی تر ایجاد کرد خاتمی را هم به جمع ائمه جمعه تهران اضافه کردند. در کارنامه او البته صحفه ای هم هست که مهدی کروبی در جریان افشاگری هایش برای او نگاشت. خاتمی آن زمان که آیت الله منتظری صاحب منصب و مورد تکریم شیوخ و علمای جمهوری اسلامی بود از جمله شاگردانی بود که همیشه سعی داشت در صف اول و نزدیکتر به استاد بنشیند اما از فردای آن روز که فقیه منتقد از چشم بنیانگذار نظام و همچنین مناصب نظام افتاد، احمد خاتمی هم به ناگهان تبدیل به یکی از سرسخت ترین مخالفین آیت الله شد.

 این خصلت البته تنها منحصر به احمد خاتمی نبود، بسیاری دیگر از هم لباسان او هم بودند که پله های ترقی را به این شکل طی کردند تا در چشم حاکمیت بنشینند و از قبای حکومت و خزانه ثروتمند و سخاوتمندانه اش سهمی ببرند.

دو روز پیش اما خاتمی در کرمانشاه سخنی قابل تامل بیان کرد؛ او گفت: “برخی سران فتنه آبروی 30 ساله نظام را بردند.” اما آیت الله خاتمی نگفت که تعریفش از “آبرو” چیست. آنهایی که در کهریزک چنان اعمال شنیعی را انجام دادند که به قول نماینده اصولگرای مجلس با اسرای جنگی هم چنین رفتار نمی شد و آیت الله خامنه ای هم آنرا “جنایت” خواند، آبروی نظام را برده اند یا آنکه جنایت را افشا کرد تا بدین طریق دراین بازداشتگاه مخوف بسته شود؟

آن زمان که جسد محسن روح الامینی با آن وضعیت اسفبار از بازداشتگاهی که زیر نظر نظامیان تحت امر رهبری اداره می شود، بیرون آمد آبروی نظام نرفت؟

آیا آن زمان که فرمانده انتظامی استان تهران راکه افتخارش تذکر به پانصد هزار زن تهرانی در طول یکسال برای رعایت بهتر حجاب شان بود، با 6 زن در وضعیت آنچنانی دستگیر کردند آبروی نظام نرفت؟ راستی آقای خاتمی شما می دانید که سردار زارعی اکنون کجاست؟ آیا عدالت در مورد او هم اجرا شد یا حدود و احکام شریعت تنها برای آن زنان قربانی نوشته شده است؟

آقای خاتمی! آن زمان که محمود احمدی نژاد در برابر آیت الله جوادی آملی از هاله نور سخن گفت و سپس با اعتماد به نفس در برابر دوربین ها باز هم  دروغ گفت و تکذیب کرد، آبروی نظام نرفت؟ در حالی که در سراسر دنیا فیلم آن جلسه منتشر شده بود و خود آیت الله جوادی آملی هم آنرا تایید کرد.

زمانی که رئیس جمهور محبوبتان گفت که دختر 13 ساله در زیر زمین خانه انرژی هسته ای تولید کرده است، آبروی نظام نرفت؟

آیا زمانی که سخنان پالیزدار اصولگرا منتشر شد و نشان داد آیات عظامی که در منبر مردم را به پایبندی به شریعت نبوی و سیره علوی دعوت می کنند در پس پرده چگونه بر سر تقسیم غنائم حکومتی به جان یکدیگر و در واقع گلوی مردم افتاده اند، آبروی نظام نرفت؟

زمانی که همفکر شما در وزارت اطلاعات، داریوش و پروانه فروهر را کاردآجین و سریال قتلهای زنجیره ای را کارگردانی کرد و قصیده شوم “هویت” را سر داد، آبروی نظام نرفته بود؟ شما و خیلی های دیگر در این کشور می دانید که بمب گذاری در حرم امام رضا را چه گروهی عهده دار بودند، آیا زمانی که دختران بی گناه را به تلویزیون کشاندند تا در اعترافات نمایشی سیاه بازی دوستان شما را رنگ واقعیت بزنند آبروی نظام نرفته بود؟

آیا قتل آیت الله لاهوتی، سناریویی که برای آیت الله شریعتمداری نوشته شد، حصر آیت الله منتظری و حبس خالقان انقلاب دوم و اعدام چند هزار جوان این کشور در ظرف کمتر از چند روز آبروی نظام را نبرد؟

آیا زمانی که به گفته شهردار اصولگرا در “ام القرای اسلام” سه میلیون نفر به خیابان آمدند و شما و بزرگتر از شما گفتید که این جمعیت به درخواست انگلیس و اسرائیل به خیابان آمدند، همین سخن شما آبروی نظام را نبرد؟ از خود نپرسیدید که این چه نظامی است که پس از سی سال دشمنانش در یک فراخوان سه میلیون تن را به خیابانهای پایتختش می کشانند؟

از اینگونه داستانهای غمبار رخ داده در سی سال جمهوری اسلامی، می توان برای هر سال از عمرش کتابی قطور نوشت.

 راستی آقای خاتمی! از کدام آبرو سخن می گویید؟