یک جوان 34 ساله به نام ستار بهشتی که وبلاگ می نوشت دستگیر شده و زیر شکنجه کشته شده. کسی که او را شکنجه کرده به گفته خود قوه قضائیه و نیروی انتظامی و از همه مهم تر مادرش خانم گوهر عشقی معترف است که این جوان را زیر شکنجه کشته است. طبق قانون اساسی هم که شکنجه ممنوع است. حالا قانون اساسی اجرا نمی شود، یک مسئله دیگر است. خانم گوهر عشقی با خانم کاترین اشتون که یک مقام رسمی است و رسما از ایران دیدار کرده ملاقات کرده و به او همان چیزهایی را گفته که مسئولان قضایی کشور به او گفته اند. خانم گوهر عشقی نه اطلاعاتی درباره موشک های دوربرد دارد، نه چیزی درباره برنامه هسته ای می داند و نه می خواهد رای مردم را پس بگیرد و نه حتی می خواهد انتقام پسرش را بگیرد، او فقط می خواهد دادگاه قاتل پسرش عادلانه برگزار شود. یک جایی هم وجود دارد که اسمش خانه ملت است و عده ای که فکر می کنند نماینده مردم هستند، در آن نشسته اند و از صبح تا شب، البته هشتاد روز در سال، کارشان این است که از دولتی که دزد و فاسد بوده دفاع کنند و به دولتی که تا امروز دلایلی بر دزد و فاسد بودنش نداریم حمله کنند. این دولت حتی اگر بعدا هم قصد دزدی و فساد داشته باشد، تا همین نیم ساعت قبل فرصت نداشته که این کارهای بد را بکند. نماینده کنت دراکولا در تهران یعنی احمد خاتمی گفته است « مسئولیت دیدار اشتون و فعالان زن از صفر تا صد با دولت است.» آقای ظریف هم در این مورد یک مطلب نوشته و در فیس بوک خودش گذاشته و گفته است که « فعلا بخاطر منافع کشور سکوت می کنم.» خواهشمندم فقط پنج دقیقه به این موضوع توجه کنید. یک فرض این است که وزارت خارجه و مسئولان دولتی در جریان این ملاقات بودند و چون گفتن مسائل مربوط به این دیدار به زیان منافع ملی است، از خودشان دفاع نمی کنند. یعنی یک ملاقات با اجازه انجام شده و هیچ اشکالی ندارد. این وسط مجلس چکاره حسن است که گیر سه پیچ داده که می خواهد تا بیخ داستان را رسانه ای کند؟ اصلا این موضوع اگر رسانه ای شود به نفع کیست؟ به نفع کشور است؟ به نفع مجلس است؟ به نفع مذاکرات است؟ به نفع ظریف است؟ اصلا گیریم حقیقتی وجود دارد که ما نمی دانیم و نمی خواهیم بدانیم، به این چهار تا کورو کچل جبهه پایداری چه ربطی دارد که گیر دادند به وزارت خارجه؟ فرض دوم هم این است که خانم اشتون که بعد از کلی درخواست و اصرار و خواهش جمهوری اسلامی و تهدید سپاه که گزینه نظامی را از روی میز بردارید، به ایران آمده و گزینه نظامی را گذاشته توی صندوقچه. وقتی هم که آمده ایران دلش خواسته با چهار نفر مثل نرگس محمدی و خانم گوهر عشقی ملاقات کند. خلاف کرده؟ اصلا به دولت چه ربطی دارد؟ مگر مخالف قوانین ایران رفتار کرده؟ فرض سوم هم این است که اصلا نه خانم اشتون و نه وزارت خارجه در جریان نبوده، این چند نفر درخواست ملاقات کردند و در ملاقات گفته اند که ستار بهشتی زیر شکنجه کشته شده. چه چیز جدید و عجیبی گفته شده که این همه رگهای آقای رسائی و کوچک زاده ورقلنبیده و حال شان خراب شده؟ مجلس که اعتراضی به خانم اشتون ندارد، یعنی کل مجلس و دولت و حکومت و ائمه جمعه و رهبر و غیره، تمام اعتراض شان این بود و هست که به جای اینکه با ارتش آمریکا طرف باشند و به ایران حمله نظامی بشود، با خانم اشتون طرف باشند که حرف بزند. او هم همین طوری حرف می زند. ما می توانیم به دنیای غرب بگوئیم که به ما حمله نظامی نکن، بیا با هم صلح کنیم، بعد هم مجلس دستور بدهد وقتی صلح کردیم، اروپایی ها همان جوری رفتار کنند که ما دوست داریم؟ یعنی الآن همه جهانیان اعم از آمریکا و اروپا و کشورهای منطقه می خواهند به ایران حمله نظامی نشود، دولت هم بخاطر حفظ منافع ملی کشور رفتارش را درست کرده. خانم نرگس محمدی و گوهر عشقی هم که مصیبت کشیدند، بخاطر حفظ منافع ملی سکوت کرده اند، اشتون هم که یک کلمه حرف نمی زند، فقط این وسط یک مشت سگ هار دیوانه در مجلس دارند شلوغ می کنند که حتما آمریکا به ایران حمله کند. من مطمئنم شب ها خواب شان نمی برد. اصلا تن شان می خارد برای اینکه طرف بزند جرشان بدهد و از خوشحالی داد بزنند که بزن، مملکت مان را جر بده، بدرررران. یعنی واقعا مازوخیسم سیاسی است انگار.
ده درصد روزنامه نگار
یک دیوانه داریم مثل فرج سلحشور که خودش سینماگر است و معتقد است که سینمای ایران فاحشه خانه صهیونیستی است و طرح اش این است که این سینما خانه لازم ندارد و باید که سینمای ایران را بکلی نابود کرد. یک روزنامه نگار داریم مثل شریعتمداری که خودش اسمش روزنامه نگار است و خواسته اصلی اش اینکه همه روزنامه های کشور غیر از روزنامه خودش تعطیل شود. یک قوه قضائیه داریم که نصف وکلای کشور را زندانی کرده و مسئله اصلی اش این است که دادگاه عادلانه برگزار نشود، یک مجلس داریم که مهم ترین کارش اجرا نشدن قوانین کشور و از بین بردن دولت است. یک تعداد معلم اخلاق داریم مثل مداح و امام جمعه که هفته ای یک بار محض رضای خدا هرچه فحش به دهان شان می آید می دهند. این وسط یک نامه نوشته شده از سوی 1280 نفر به اسم روزنامه نگار به مسئولان قضائی کشور که انجمن صنفی روزنامه نگاران نباید باز بشود و ما خواستار نداشتن انجمن صنفی هستیم. البته شمس الواعظین گفته که از فهرست 1280 تایی که به اسم روزنامه نگار نامه را امضا کردند، نود درصدشان روزنامه نگار نیستند. یعنی ایران اولین جایی است در جهان که یک مشت دیوانه خودشان را روزنامه نگار معرفی می کنند و مهم ترین خواسته شان این است که منافع مان را رعایت نکنید. این جور روزنامه نگارانی داریم، یا دارند، فعلش را خودتان پیدا کنید.
مدیریت غلط در بخش ایران
یعنی این مدیریت غلط پدر ما را درآورده. هی می گویند دزدی و فساد و هزار فامیل و باند و این حرف ها. بخدا ضرر مدیریت بد هزار برابر دزدی و فساد است. البته آنها هم بد و غلط است، ولی این یکی اصل مشکل است. فکر کنید اگر مثل قطر و عربستان سعودی و هزار کشور دیگر آسیایی و عربی مدیریتی داشتیم که رفاه ایجاد می کرد و کارش را بلد بود، این وسط ده درصد ثروت مردم را هم می دزدید، ضررش بیشتر بود یا اینکه یک نادان میلیاردها ثروت کشور را به باد بدهد؟ تا همین دو سال قبل فکر می کردم احمدی نژاد موجودی بی عرضه است که 600 میلیارد ثروت کشور را در هشت سال بخاطر بی عرضگی نابود کرده ولی دزد نیست، حالا می فهمم هم بی عرضه بود و هم دزد. البته انگار مشکل ما بین المللی است. یعنی اصولا مهم نیست تلویزیون توی تهران باشد یا توی لس آنجلس، در هر حال کارش را درست انجام نمی دهد، مهم نیست که طرف حزب اللهی است یا آریایی، در هر حال دروغ می گوید و فحاشی می کند، یک مشکل جدی به نظرم وجود دارد. فکرکنید مدیر بخش ایران در سیا هم بخاطر مدیریت غلط و ایجاد فضای خصمانه از آنجا برکنار شده. شانس که نداریم که.
کریمه از اوکراین مستقل شد
خبرش رسید که جمهوری خودمختار کریمه از اوکراین مستقل شده و 94 درصد مردم این منطقه استقلال خودشان را از اوکراین در یک رفراندوم که برای رای دادن از لای سربازان روسی و بغل دست ناوهای روسی رد می شدند، اعلام کردند. خبر قبلی این بود که اصولا کریمه جمهوری خودمختار بود و خودش مجلس و رئیس جمهور مستقل داشت. و خبر بعدی هم احتمالا این است که کریمه بخشی است از روسیه. البته آدمهای قدرتمند وقتی مدتی برسر قدرت باشند، به نظرم کم کم عقل شان دچار مشکل جدی می شود. یعنی فکر کنید آقای پوتین باید چه عقلی داشته باشد که تمام اقتدارش را در جهان و پروژه جهان دو قطبی را که موجب قدرت یافتن روسیه و ثروتمند شدنش شد بگذارد کنار و منطقه ای را که نه ارزش نظامی دارد، نه فایده اقتصادی دارد، به دست بیاورد. البته عده ای خواهند گفت که مردم کریمه خودشان تصمیم گرفتند. بله، کاملا صحیح است. آقای حسنی مبارک با 99 درصد، آقای کیم جونگ اون با 100 درصد رای انتخاب شدند، این هم کاملا روشن است. اصلا خود آقای پوتین که شانزده سال قدرت را چارچنگولی گرفته مصداق بارز همین آزادی انتخاب است. مسئله اینجاست که یک عده توی مغزشان رفته که فقط آمریکایی ها با تانک دموکراسی را می برند با جاهای دیگر. و البته که آقای پوتین توضیح داده که نظامیان مستقر در کریمه روس نبودند، لباس نظامی روسی را شما از هر مغازه ای در مسکو می توانید بخرید. کاری که ندارد. مردم دنیا هم که راحت همه چیز را باور می کنند. بقول ابطحی والا به مولا.
زردی من از تو، سرخی تو از من، بووووووم
البته گرامیداشت سنت های ایرانی خیلی خوب است، اصولا خیلی مهم است. نمادین هم هست. یعنی مثلا زمان داریوش و کورش یک بته آتش می زدند اندازه یک خانه دو طبقه که باید از طریق پرش با نیزه از روی آن پرید، اصلا پرش با نیزه توسط ایرانیان کشف شد، الآن یک بته آتش می زنند توی بشقاب توی تراس از روی آن می پرند. در عوض سروصدا و انفجار می کنیم توووووپ. هر بار هم هزاران نفر زخمی می شوند و ملت چند ساعت اعصاب شان جلز ولز می کند. یک وقت می بینی که زمان امام خمینی بود که می خواست تعطیل عید را بکند سه روز و پنح روز و مردم مقاومت می کردند. یا در زمانی که مسئولان کشور اگر بهشان حرف نمی زدی تمام تخت جمشید را شخم می زدند و توی آن کیوی می کاشتند برای قهوه ای کردن کل فرهنگ ایران کهن. در آن زمان طبیعی بود که مردم سروصدا می کردند که سنت های خودشان را حفظ کنند. حالا که خود دولت مدعی است که اصلا کورش و داریوش اولین حزب اللهی های تاریخ بودند و هر روز پوزیسیون و اپوزیسیون دارند خواسته های خاله و عمه شان را از زبان کورش و خشایارشا و داریوش می گویند، حالا که دیگر چارشنبه سوری احتیاج به سروصدا ندارد. نکنید آقا جان. نکنید. روی اعصاب ملت راهپیمایی نکنید.
لیاخوف لیاخوف تشکر تشکر
آقا! من یک تشکر حسابی به مجلس و ائمه جمعه بدهکارم و از همین جا با صدای بلند اعلام می کنم که ما طنزنویسان که بعد از احمدی نژاد فکر می کردیم دیگر هیچ سوژه یا حرفی برای نوشتن نخواهیم داشت، حالا می بینیم استعدادهایی در مجلس شکوفا می شود و اظهاراتی در روزهای جمعه می شکفد که هرچند جایگزین احمدی نژاد نمی شود، ولی حداقل این است که با همان ها هم می توانیم زندگی مان را بگذرانیم. باور کنید من امروز حداقل ده تا سوژه ام به باد رفت و نتوانستم آنها را بنویسم. تشکر می کنم از روح الله حسینیان بخاطر اینکه گفته است ایران اوکراین نمی شود و به وزارت خارجه دستور داده کلا بی خیال اوکراینی کردن کشور بشود و ما نفهمیدیم که اوکراین چه ربطی به وزارت خارجه دارد. تشکر می کنم از محمد تقی رهبر از اصفهان که گفته سقط جنین متعلق به دوران جاهلیت است و احتمالا یا نمی داند سقط جنین چیست و آن را با زنده به گور کردن دختران عوضی می گیرد یا نمی داند دوران جاهلیت چه زمانی بوده و آن را با دوره ژوراسیک اشتباه می گیرد. تشکر می کنم از جواد لاریجانی از لاریجان بخاطر اینکه گفته در ایران هیچ بهائی زندانی نیست و احتمالا منظورش این بوده که هر چه بود یا کشتیم یا فراری دادیم . تشکر می کنم از صدا و سیما که عکس مادر ستار بهشتی را از ملاقات با اشتون حذف کرد و ما را به یاد بریا و دوره استالین انداخت و همچنین تشکر بسیار عمومی از ائمه جمعه اصفهان، شیراز، مشهد، قم و نمایندگان مجلس که واحدشان از این پس نفر نیست. بلکه مشت است. یک مشت نماینده مجلس، چون دیگر فرق نمی کند کدام یکی شان حرف می زند.