خاطره مجهول در فیس بوک یا اسناد

نویسنده
جلال یعقوبی

» آیت‌الله خمینی و عدول از قرارداد اولیه با مردم

هفته گذشته انتشار اظهارات منسوب به نعیمه اشراقی در فیس‌بوک واکنش‌های گسترده‌ای به دنبال داشت. بخش بزرگی از این واکنش‌ها مربوط به شخص اشراقی بود و در نهایت منجر به خروج او از فیس‌بوک شد. از طرف دیگر، ماجرایی که گفته می‌شد نوه آیت‌الله خمینی آنرا نقل کرده است، منجر به دو گونه صف‌بندی در برابر پدربزرگ او هم شد. طبق آن اظهارات، آیت‌الله خمینی، رهبر پیشین حکومت اسلامی ایران، به لطیفه‌ای که درباره سرنوشت زنان پاسدار پس از مرگ شوهرانشان در جنگ بوده، خندیده است. بخشی از علاقه‌مندان آیت‌الله خمینی در حالی که با قطعیت می‌گفتند که این متن توسط نعیمه اشراقی منتشر شده است، درباره صحت خاطره ابراز تردید و روایت مزبور را نادرست فرض کردند. منتقدان رهبر پیشین ایران هم ضمن آنکه تکذیبیه اشراقی درباره متن منتشر شده را نمی‌پذیرفتند، از اینکه موردی از “بی‌تقوایی”مربوط به آیت‌الله خمینی را کشف کرده‌اند شگفت‌زده بودند.

این نوشته تنها برای یادآوری گوشه‌ای از سنت عملی رهبر فقید ایران نوشته شده است و بنا دارد که توجه هر دو گروه را، نه به یک خاطره مجهول در فیس‌بوک، بلکه به اسنادی علنی و مشخص از عملکرد آیت‌الله خمینی جلب کند. از هواداران آیت‌الله خمینی باید خواست که توضیح دهند اگر خاطره خنده او بر لطیفه‌ای غیراخلاقی جعلی است، با اسناد عیان و رسمی دوران سرکوب و کشتار که توسط “ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی” منتشر شده است چه باید کرد؟ و به مخالفان آیت‌الله نیز باید یادآوری کرد که با وجود ده‌ها صفحه سند مشخص، آیا اساسا به خاطره‌های فیس‌بوکی برای شگفتی از رفتار “بی‌تقوای” آیت‌الله خمینی نیازی هست؟

در جلد شانزدهم مجموعه سخنرانی‌های آیت‌الله خمینی با عنوان “صحیفه امام” در قسمت سخنرانی‌های بدون تاریخ از قول رهبر فقید ایران آمده است: “ما اینطور نیست که هر جا یک کلمه‏ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم دیدیم اینجور نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقی هستیم…. آقایان به ما می‌گویند: شما آن روز اینجوری گفتید. راست است، ما آن روز خیال می‏کردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا می‏خواهد، ببرند، آنطور اداره کنند. وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضی‌شان خودشان را به ما جا زدند ـ ما هم که غیب نمی‏دانیم. و بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف بود ـ ما از حرفی که در مصاحبه‏ها گفتیم، عدول کردیم و موقتا تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی می‏تواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمی‏گردند…هر چه می‏خواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که می‏زنند. و البته این هم یک حربه‏ای است برای اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی‏رویم.” (صحیفه امام، ج‏۱۶، ص: ۳۵۱)

وی در جای دیگر و در دیدار با دیدار با فقها و حقوق دانان شورای نگهبان قانون اساسی همین سخن را تکرار کرده است. او می‌گوید: “مامی‏خواهیم مطابق شرع اسلام مسائل را پیاده کنیم. پس اگر قبلاً اشتباه کرده باشیم باید صریحاً بگوییم اشتباه نموده‏ایم. و عدول در بین فقها از فتوایی به فتوای دیگر درست همین معنا را دارد…. پیش از انقلاب من خیال‏می‏کردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند، لذا بارها گفتم روحانیون‏می‏روند کارهای خودشان را انجام‏می‏دهند. بعد دیدم خیر، اکثر آنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زده‏ام درست نبوده است، آمدم صریحاً اعلام کردم من اشتباه کرده‏ام. این برای این است که ما می‏خواهیم اسلام را پیاده کنیم. پس در این رابطه ممکن است من دیروز حرفی را زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را” (صحیفه امام، ج‏۱۸، ص: ۲۴۲)

اعتراف صریح آیت‌الله خمینی به تغییر کامل وعده‌ای که پیش از انقلاب به مردم داده بود، شگف‌انگیز است. او توجه نمی‌کند که اساسا در “قرارداد”ی که با مردم بسته و بر اساس آن حکومت تشکیل داده، نمی‌تواند بصورت یکجانبه تغییر ایجاد کند. و نکته دیگر آنکه آشکارا می‌گوید “بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف بود” پس آنها را از حکومت کنار زده است!

آیت‌الله خمینی البته بر اساس قاعده “عدول در بین فقها” از بسیاری دیگر از وعده‌های خود نیز عدول کرد. برای نمونه او پیش از پیروزی انقلاب در گفتگو با یک خبرنگار خارجی و در پاسخ به این سئوال که

“دشمنان شما ادعا می‏کنند، که حقوق زنان در حکومت اسلامی از بین می‏رود” می‌گوید: “زنها در حکومت اسلامی آزادند؛ حقوق آنها مثل حقوق مردها. اسلام زن را از قید اسارت مردها بیرون آورد و آنها را همردیف مردها قرار داده است. تبلیغاتی که علیه ما می‏شود برای انحراف مردم است. اسلام همه حقوق و امور بشر را تضمین کرده است. الآن از فشار حکومت در ایران، آزادی نه برای مرد است و نه برای زن؛ در اسلام برای همه هست.”( صحیفه امام، ج‏۵، ص: ۷۱)

اما پس از پیروزی انقلاب طلب آزادی از سوی زنان را خواست تباهی‌ها خواند. از جمله پنجم آذر ۱۳۵۸ درباره تظاهرات زنان تهران در اعتراض به اجباری شدن حجاب گفت: “زنهایی که تظاهر کرده‏اند همان زنهایی بودند که از تتمۀ آن مسائل بودند. آنهایی بودند که شاه آنها را به عنوان «آزاد زنان» به میدان آورده بود و آنها را به تباهی کشیده بود. آنها هم چون از این وضعی که آن تباهیها آن آزادیهایی که آنها می‏خواستند، می‏خواستند که با جوانها آزاد باشند که هر کاری می‏خواهند بکنند و می‏خواستند با تباهی‌ها هماغوش باشند. می‏خواستند کارهای برخلاف عفت بکنند. و می‏دیدند که اسلام با کارهای خلاف عفت، با کارهایی که مملکت را به تباهی می‏کشد و ملت را به عقب می‏راند موافق نیست. آنها بودند که آمدند در خیابانها و با آن صورتهایی که مردم دیدند تظاهر کردند. و الاّ جلوی آزادی هرگز گرفته نشده است و نمی‏شود و مردم آزادند. الاّ آنجایی که بخواهند تباهی بکنند و بخواهند ملت را به عقب برانند.” (صحیفه امام، ج‏۱۱، ص: ۱۳۲)

در حالی که پیش از استقرار حکومت اسلامی در ایران، آیت‌الله خمینی تاکید می‌کرد که دموکراسی و آزادی در اسلام، بهتر و کاملتر از نوع غربی است؛ پس از پیروزی انقلاب آزادی غربی را به آزادی جنسی تقلیل داد و در سخنرانی‌های متعددی به “لطیفه پردازی” در اینباره پرداخت. از جمله در جایی گفت: “اینها از اسم اسلام همچو می‏ترسند که شیطان از بسم‏اللّه‏! می‏ترسند… و حق هم دارند بترسند؛ برای اینکه اسلام جلوی شهوات را می‏گیرد؛ اسلام نمی‏گذارد که لخت بروند توی این دریاها شنا کنند. پوستشان را می‏کند! با زنها لخت بروند آنجا، و بعد زنها لخت بیایند توی شهرها! مثل کارهایی که در زمان طاغوت می‏شد. همچو کاری اگر بشود، پوستشان را مردم می‏کنند. مسلمانند مردم. نمی‏گذارند زنها و مردها با هم داخل هم بشوند و توی دریا بریزند و به جان هم بیفتند. «تمدن» اینها این است! اینها از تمدن این را می‏خواهند. اینها از آزادی این را می‏خواهند! آزادی غربی می‏خواهند.” (صحیفه امام، ج‏۸، ص: ۳۴۰) و در جای دیگر: “فریاد می‏زنند که اختناق است، اختناق است، آزادی نیست! چه شده است که آزادی نیست؟ نمی‏گذارند این آخوندها، زنها و مردها را با هم توی دریا بروند بغلطند! این آخوندها نمی‏گذارند که این جوانهای ما آزاد باشند بروند در مشروبخانه‏ها و در قمارخانه‏ها و در فحشا فرو بروند، آزادی نیست! اینها نمی‏گذارند که رادیو و تلویزیون ما، زنهای لخت را نشان بدهد و آن وجه وقیح را، فضیح را، قبیح را” (صحیفه امام، ج‏۹، ص: ۴۶۴)

البته آیت‌الله خمینی که در حال استفاده از قاعده “عدول در بین فقها” بود، در حالی که آزادی را به معنی “غلتیدن زن و مرد لخت” تعبیر می‌کرد، از اینکه دربرابر گروه‌های مخالف از همان اول، رفتار انقلابی نداشت عذرخواهی می‌کرد! او گفته بود: “و اما اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد، و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبه‏های دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمی‏آمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر می‏خواهم، خطای خودمان را عذر می‏خواهم….اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمی‏دادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می‏کردیم. تمام جبهه‏ها را ممنوع اعلام می‏کردیم. یک حزب، و آن «حزب‏اللّه‏»، حزب مستضعفین.” (صحیفه امام، ج‏۹، ص: ۲۸۳) البته رهبر فقید جمهوری اسلامی ایران توضیح نمی‌داد که اگر آزادی مورد درخواست مخالفان “غلتیدن زن و مرد لخت” است، چرا آرزوی ممنوع کردن همه “احزاب” را در سر دارد؟

او در جای دیگر گفته بود: “ما می‏خواستیم و آقایان می‏خواستند که بعد از انقلاب هم خیلی با ملایمت رفتار کنند، آزاد کردند، مرزها را باز گذاشتند، آزاد کردند همه را، قلمها را آزاد کردند، گفتارها را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال اینکه اینها یک مردمی هستند که لااقل اگر مسلمان نیستند؛ آدم هستند…. حالا برای ملت ماهیت اینها، ماهیت این نویسنده‏ها، ماهیت این احزاب، ماهیت این الفاظ فریبنده بی معنا، برای ملت حالا روشن شد..اگر ما الآن دیگر انقلابی رفتار کنیم، نمی‏توانند بگویند که شما آزادی ندادید. ما آزادی دادیم، سوء استفاده شد و دیگر آزادی نخواهیم داد.” (صحیفه امام، ج‏۹، ص: ۲۹۸)

در آن ایام آیت‌الله خمینی بارها تکرار کرد که “ما آزادی دادیم و شما نگذاشتید این آزادی باقی بماند، حالا که این طور شد، ما انقلابی با شما رفتار می‏کنیم.” (صحیفه امام، ج‏۹، ص: ۳۰۱) اما طنز روزگار آن بود که او خود تنها چند ماه قبل از این سخنان و قبل از پیروزی انقلاب در پاسخ به شاه گفته بود: “این چه وضعی است که در ایران هست؟ این چه آزادی است که اعطا فرموده‏اند آزادی را؟! مگر آزادی اعطا شدنی است؟! خود این کلمه جرم است. کلمه اینکه «اعطا کردیم آزادی را» این جرم است. آزادی مال مردم هست، قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم. «اعطا کردیم» چه غلطی است؟ به تو چه که اعطا بکنی؟ تو چه کاره هستی اصلا؟ «اعطا کردیم آزادی را بر مردم»!” (صحیفه امام، ج‏۳، ص: ۴۰۷)

رهبر فقید انقلاب که همچنان در حال اعمال قاعده “عدول در بین فقها” بود، برای سرکوب گسترده مخالفان و حرکت به سوی “حزب فقط حزب‌الله” از مردم هم کمک خواست. گویا دستگاه‌های حکومتی توان کافی برای پیش‌برد برنامه را نداشتند. او گفت: “ امروز باید همۀ شما سازمان اطلاعات باشید، از اجزای سازمان اطلاعات باشید. همۀ ماها مکلفیم که اگر از این خرابکارها کسی را یافتیم ـ و باید هم دنبال این باشیم که بیابیم. اینها را ـ معرفی کنیم تا قوای انتظامی و نظامی بگیرند و تحویل دادگاهها بدهند و محاکمه بشوند. محاکمه‏ها هم باید محاکمات عادلانه باشد، بر طبق موازین شرعی باشد، ننشینید تا اینکه اینها خرابکاری را توسعه بدهند…. ما نباید بنشینیم و تماشاچی باشیم. ما باید فعالانه عمل بکنیم. اگر شهید دادیم فعالیتمان بیشتر بشود. آنهایی که شهید دادند فعالیتشان بیشتر بشود.” (صحیفه امام، ج‏۱۵، ص: ۲۷)

وقتی به آیت‌الله خمینی اعتراض شد که این توصیه او، با تصریح قرآن درباره تجسس نکردن در زندگی مردم تضاد دارد، پاسخ داد: “واجب است بر همه ما، بر همه شما که اگر توطئه‏ای دیدید و اگر رفت و آمد مشکوکی را دیدید، خودتان توجه کنید و اطلاع بدهید..یک بیچاره‏ای به من نوشته بود که شما که گفتید که همه اینها باید تجسس بکنند یا نظارت بکنند، خوب، در قرآن می‏فرماید که: وَ لا تَجَسَّسُوا. راست است، قرآن فرموده است، مطاع هم هست امر خدا، اما قرآن حفظ نفس آدم را هم فرموده است که هر کسی باید لا تَقْتُلُوا انْفُسَکُمْ…. وقتی که اسلام در خطر است، همه شما موظفید که با جاسوسی حفظ بکنید اسلام را.” (صحیفه امام، ج‏۱۵، ص: ۱۱۶)

پس از تعطیلی دانشگاه‌ها و طولانی شدن بازگشایی آن، اعتراض‌هایی از جامعه دانشگاهی صورت ‌گرفت که پاسخ آیت‌الله خمینی چنین بود: “شما که فریادتان بلند شده است که چرا دانشگاه تعطیل است، می‏خواهید یک همچو دانشگاهی باز بشود؟ اتاق جنگ باز بشود برای هدایت دمکرات و امثال این که ایران را به باد فنا بدهند؟ این دانشگاه را شما می‏خواهید؟ تأسفتان برای این دانشگاه است؟ آیا این دانشگاه اگر بسته باشد بهتر نیست که باز باشد؟… می‏فهمید چه می‏گویید؟ از روی فهم می‏گویید؟ اگر از روی فهم می‏گویید، باید تکلیفتان معیّن بشود. و اگر از روی نادانی می‏گویید، چطور شما این دانشگاهی را که در چندمین ماه پیش، در یک سال، چقدر پیش، مرکز همۀ فسادها قرارش داده بودند، و در چنگال کمونیستها و چریکها و سایر ارگانهای منافق بود حالا می‏خواهید باز بشود؟ می‏خواهید باز آنها بیایند؟ أسفِ شما بر این است که چرا منافقین نباشند در دانشگاه؟ تأسف شما بر این است که چرا اسلام باید باشد در دانشگاه؟ ” (صحیفه امام، ج‏۱۳، ص: ۴۱۶)

و درجای دیگر: “ما باید این مملکت را عوض کنیم؛ این افکار را عوض کنیم. دانشگاه ما باید عوض بشود، از این افکار عوض بشود. این مغزهایی که بچه‏های ما را سی سال، چهل سال، به تباهی کشیدند بگذار فرار کنند، یک مغزهای صحیح بیایند روی کار. حالا که می‏خواهند تصفیه کنند، و اشخاص خیرمند می‏خواهند تصفیه بکنند، شما نشسته‏اید غصه می‏خورید که چرا تصفیه می‏کنند! غصه می‏خورید که چرا اعدام می‏کنند. کی‌ها را اعدام کردند؟ برای کی غصه می‏خورید؟ ای اساتید دانشگاه! بعضی‏تان، برای کی غصه می‏خورید؟”(۰۸/۰۸/۱۳۵۸)

شیوه “انقلابی” آیت‌الله خمینی و تغییر جهت پرشتابش در جهت قاعده” عدول در بین فقها”، نهایتا به کشتار و سرکوب گسترده مخالفان منجر شد. او زمانی به فرایند آزادی گروهی از زندانیان سیاسی که با کمک آیت‌الله منتظری اتفاق افتاده بود، اعترض کرد که: “آزادی بی‏رویّۀ چند صد نفر منافق، به دستور هیأتی که با رقت قلب و حسن‏ظنشان واقع شد، آمار انفجارها و ترورها و دزدیها را بالا برده است. «ترحم بر پلنگ تیز دندان ـ ستمکاری بود بر گوسفندان». “(صحیفه امام، ج‏۲۰، ص: ۱۳۹)

نامه‌ای که در خاطرات آیت‌الله منتظری ذیل پیوست شماره ۱۵۲ منتشر شده است تصویری روشن از آخر کار “امام خمینی” است: “رحم بر محاربین ساده‌اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام‌اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می‌باشد.”

از آرزوهای نگارنده آن است که در فرصتی مناسب کارنامه “عدول” آیت‌الله خمینی از “عهد”ش را کاملتر ترسیم کند. اما عجالتا با همین اسناد می‌توان پرسید که آیا گفتار رسمی منتشر شده از رهبر فقید جمهوری اسلامی برای شگفت‌زده شدن از سیره عملی او کافی نیست؟ و در اینصورت دیگر چه نیازی است به روایتی غیرقابل استناد در فیس‌بوک؟