صدای ما را گوش کن

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

شهریور و تابستان تمام و جنبش سبز صد روزه می شود. صد روزی که صد سال داستان درخوددارد وروز به روز در وِیژه نامه ابتکاری بی بی سی منعکس شده است.

در این صد روز جنبش مدنی ایران متولد شده و رنگ جهانی به خود گرفته است. این واقعیت  در هفته ای که با روز قدس آغاز می گردد و با “بازی برگشت” در نیویورک به پایان می رسد، ابعاد و ژرفای خودرا نشان می دهد.

رئیس دولت کودتا که شعار بر اندازی آمریکا را می دهد و با یک اشاره به سر می دود تا در یکی از مجلل ترین هتل های دنیا در نیویورک بخسبد، حماسه جهانی ندا را به ریشخند می گیرد. غلامحسین اژه ای که نقش امنیتی خود را با مسند قضائی مثل آب خوردن عوض کرده است، وجود ترانه موسوی را از اساس نفی می کند.

آنها یکی از دو شعار اصلی روز قدس را نشنیده اند:

بلندگوهای دروغ پراکنی همچنان غریو می کشند. کودتاچیان نمی خواهند “صدای مردم” راگوش کنند. حتی وقتی مجید مجیدی، بغض درگلو صدای مردم را به گوش “آقا” رساند، “رهبر فرزانه انقلاب” لبخند ملیحی فرمودند و مجیدی را نازک دل نامیدند.

رئیس دولت کودتا هم صدای مردم را نشنیده است، رسیده و نرسیده به آمریکا، گناه “حوادث بعد از انتخابات” را به گردن بیگانگان می اندازد و در زمان نوشتن این مطلب در مجمع سازمان ملل پابه پامی کند که بالای “منبر” برود و به جهانیان درس انسانیت بدهد. در فاصله اندکی با میز خطابه، صدای تهران در نیویورک تکرار می گردد:

شهرهای بزرگ جهان صدا در صدای نیویورک انداخته اند. درتاریخ معاصر ایران این اتحاد جهانی بی سابقه است. تظاهرات معروف دانشجویان در آمریکا علیه شاه دربرابر این جنبش جهانی به نرمه موجی در دریای توفانی می ماند.

تهران که در روز قدس شهرهای مهم کشوررا همراه خوددیده، گوش به اخبار جهان خوابانده و پس لرزه های جنبش صدروزه را می نگرد که در روز قدس، نخستین شعار استراتژیک خودرا فریاد کرده است:

پیشتر محسن کدیور که در خیابانهای آمریکا با نوار سبز، بسته بر سینه نماز می خواند، کوشیده بوداین شعار را دیگر کند تامردم بگویند “هم غزه، هم لبنان”. فرخ نگهدار تلاش کرد شعاری منتسب به میر حسین موسوی را که حتی از مطلوب کدیور هم “ملایم” تر بود، جانشین آن شعار یکه  سازد.مردم اما، شعاری را دادند که  محور خواست عمومی مردم ایران در این دوره تاریخی  است. برادر حسین شریعتمداری که فرزندش  باحمله به محمدخاتمی  نشان داد منطق کودتاچیان جز “چماق” نیست؛ این شعار را ساخته اسرائیل دانست.محسن قرائتی آن را به معنای نفی قرآن گرفت. احمدتوکلی در نامه ای به موسوی وکروبی خواست این شعار را ردکنند وبه آغوش انقلاب برگردند. ارزیابی اوالبته درست بود. شعار به افقی دیگر نگاه می کرد واستراتژی آیت اله خمینی وجانشینش را از صحنه خارج می ساخت. پاسخ علیرضا بهشتی به توکلی، این بخش آن را تائید کردوازموضعگیری موسوی درآینده علیه این شعار خبرداد.

نامه موسوی به آیت اله منتظری هم منتشر شد، بامعنای چند گانه سیاسی ـ مذهبی. منتظری اکنون نه از جانب قدرت، بلکه به خواست مردم در جایگاه رهبری مذهبی قرار می گیرد. موسوی طرح خود برای آینده جنبش را به مشورت او می گذارد. پاسخ منتظری در تاریخ این روزها ثبت خواهد شد. جواب غیر مستقیمش به خامنه ای هم. “رهبر جمهوری اسلامی” اقرار فرد علیه خودش را نافذ می داند. منتظری این دیدگاه را ردمی کند. از نگاه منتظری اقرار فردعلیه خودش هم شرعا و قانونا باطل است.

هفته ای است که 9 مرجع تقلید شیعه، دوشنبه را عید فطر اعلام کرده اند و تنها چشمی که ماه را رویت کرده، آیت اله خامنه ایست. به حکم شرع دوشنبه باید عید باشد، اما قدرت یکشنبه را فطر می داند. نمازی که هاشمی رفسنجانی و حسن خمینی هم در آن حضور دارند. اخبارتکذیب نشده “شایعه پرس”می گوید که آنها به اصرار خامنه ای به نماز آمده اند. خاتمی و موسوی و کروبی نیستند.

هاشمی رفسنجانی سخنانی می گوید چند زاویه و مبهم از جمله: “بزرگان مشغول تدوین راه برون رفت از وضعیت فعلی هستند.” می گوید و راه رابر تفاسیر می گشاید. کسانی درایت سیاسی او راتحسین

 می کنند و راهگشا می دانند. صادق زیبا کلام نظر دیگری دارد: “هیچ آبی ازاین حرف ها گرم نمی شود.”

در صحنه سیاسی، سه جبهه که مرزهایشان ونیروهایشان مدام جابجا می شوند، قابل تشخیص است. کودتاچیان به دستگیری ادامه می دهند. خبر از شکنجه های هولناک احمد زیدآبادی می رسد. تلویزیون که تقصیر نمایش دادگاههای فرمایشی و میزگردهای نخ نمارا به گردن  او می اندازند، این هفته شوی دیگری هم دارد که حتی کسی تحویلش هم نمی گیرد. جنبش سبز در مقیاس میلیونی شعار خودرا داده است:

کودتا چیان همچنان می کوشند درداخل قدرت را با سر نیزه حفظ کنند. ایران رامی فروشند تا بمانند.  در سرزمینی که نفت در رگ هایش جاری است، از تجار چینی و دغلکاران ونزوئلائی بنزین می خرند.  رئیس دولتشان در نیویورک در پی ایجاد رابطه با آمریکاست. هنوز در صحنه سیاسی برتری شکننده ای دارند.

جریان میانی حول محور رفسنجانی متمرکز می شود. “بزرگان” موردنظر اوکیستند که “راه برون رفت” را “تدوین” می کنند؟ قرار است آنها چه کسانی را از “وضعیت فعلی” بیرون ببرند؟ این بزرگان که سیاست سنتی جمهوری اسلامی را دنبال می کنند و درخلوت راه برون رفت می یابند، صدای مردم را شنیده اند؟

 سه یار دبستانی که هنوز درراس جنبش سبز قرار دارند، بر اساس تقسیم کاری که معلوم نیست  درعمل بوجود آمده و یا ناشی از تصمیم معینی است، در سه سطح عمل می کنند.

خاتمی خطوط کلی را مدام باز می گوید. موسوی طرح تشکیلات را دنبال می گیرد. کروبی به تهییج روزانه جنبش مشغول است. برنامه رهبران نیمه مدرن جنبش سبز هم هنوز روشن نیست. صدای مردم در آن انعکاس دارد؟

بدنه جنبش، نگاهی به رهبری سه گانه، نگاهی به روند حوادث در گردش میلیونی خود، می جوید و می زاید. در صدسالگی درحدو حدود یک جنبش مشروطیت دوم اندیشه وادبیات دارد. مجله وروزنامه و سایت منتشر می کند.

در صدمین روز جنبش مشروطه دوم، مردمان سبز ایران چشم به جهان دوخته اند. درآغاز هفته چشم جهان به ایران بود. کودتاچیان بعد از آنهمه شکنجه و ارعاب کار را تمام شده می دیدند. حضورمردم که از هزاران نفر بی بی سی شروع می شد و به چندمیلیون منابع داخلی می رسید، نشان داد که جنبش نه تنها زنده و جوان که این بار بادست پرتر آمده است. باشعار استراتژیک. با نشاندن منافع ملی ایران در رتبه اول خواست ها.

صد روز گذشت. ملت  دوباره متولد شد. سبز شد. راه و شعار یافت. اکنون نگاه به جهان دارد. ایران فقط گربه نازنین خفته در قلب آسیا نیست. سراسر جهان، ایران است. درغروب اروپا، شامگاه تهران ونیمه روز آمریکا، دست ها ی سبز حلقه درحلقه است.

بلند گو را خاموش کن، صدای مارا گوش کن…

صدا ی ما از لندن، بروکسل، اخن، وین، پاریس، لندن، اشتوتکارت، استکلهم، از نیویورک، از هرجای جهان می آیدکه یک ایرانی هست.

ما را کشتند و از خون ندا و سهراب برخاستیم. ما را در سراسر جهان پراکنده کردند و یگانه شدیم.

صد روزه شدیم. صدساله می شویم. ایران ویران در سایه سار سبز ما آباد و آزاد می شود. آزاد. آزاد.

خزان امسال، بهار است…