ظهور تحول در هفده دقیقه

نویسنده

(در باب مصاحبه / اعتراف تلویزیونی ِ حجاریان- عطریان‌فر- شریعتی)

بخش اندکی از مصاحبه / اعتراف تلویزیونی را بیش‌تر ندیدم. در ابتدای آن سعید شریعتی دلیلی بر تحول سریع خود و دوستان‌اش ارائه کرد که انگیزه‌ای شد برای نوشتن این مطلب. شریعتی گفت:برای تحول نیاز به مطالعه در یک رشته‌ی خاص نیست و اصولا می‌توان “مدرسه نرفته مسئله آموز صد مدرس شد” و به اشتباهات خویش نیز پی برد. و آنگاه اشاره‌ای گذرا به تذکره الاولیای عطار کرد که بله می شود و یا لااقل ما کردیم و شد.

این اشاره‌ی شریعتی به احوالات عارفان، به یقین نقبی بود به بیان دگرگونی ِ خود و دوستان شرکت‌کننده‌اش در آن برنامه.

 

آیا می‌توان در مدتی کوتاه متحول شد؟

پاسخ هم آری است و هم نه.

آری می‌توان یک‌شبه ره ِ صد ساله پیمود. شرح حال برخی عارفان همچون فضیل عیاض دلیلی است بر این مدعا. اما این پاسخ “آری” نیازمند کند‌وکاوی بیش‌تر است. نخست آنکه این‌گونه دگرگونی‌های سریع در عرصه‌ی اشراق و عرفان رخ می‌دهد که اصولا “علم حال” است و نه “علم قال”. در این‌جا نیز این سرعت و دگرگونی تنها به چشم ناظر بیرونی است که با سرعت انجام می‌پذیرد. در مدرسه آموزگاری داشتیم که می‌گفت گمان مبرید آن شخص میگساری که یک‌شبه عارفی پاک‌باز می‌شود، پیش از آن نشانه‌هایی از این پاک‌بازی در او نبوده است. شاید او در میگساری با دوستان نیز به اصطلاح، ساقی ِ با مرامی بوده و در تقسیم شراب، همواره خود را کم‌تر از دیگر هم‌پیاله‌ها مورد توجه قرار می‌داده است و تا دیگران سرخوش نمی‌شدند، سرخوشی ِ خویش را خوش نمی‌داشته است. نتیجه که این تحول نیز چندان آنی نبوده است.

دوم: کار پاکان را نباید قیاس از خود گرفت. هستند کسانی که “چاه ناکنده به آب رسیده‌‌اند، اما نمی‌توان نتیجه گرفت که چاه نا کنده می‌توان به آب رسید.

هم‌چو چه کن خاک می‌کن گر کسی / زین تن خاکی که در آبی رسی

گر رسد جذبه‌ی خدا آب معین / چاه ناکنده بجوشد از زمین

کار می‌کن تو بگوش آن مباش / اندک اندک خاک چه را می‌تراش (1)

چاه ناکنده نمی‌توان به آب رسید و این “جذبه‌ی خدا” امری است که به ندرت و برای خاصان روی می‌دهد.

اصل خود جذب است، لیک ای خواجه‌تاش / کار کن، موقوف آن جذبه مباش (2)

سوم: اگر این جذبه رخ دادنی باشد، برای انسان‌های خاص، ندرتا و در امور معنوی اتفاق می‌افتد و نه در عرصه‌ی ‌ “علم سیاست مدرن” که به قول حافظ:

 رند عالم سوز را با مصلحت‌بینی چه کار / کار ملک است آن‌چه تدبیر و تامل بایدش

اگر این سه مصاحبه‌ / اعتراف کننده، سخن از جذبه‌ها و شواهد معنوی و تحولات روحانی خویش می‌گفتند حرفی نبود. حال که آنان سخن از تحولات سریع در عرصه‌ی اندیشه‌ی سیاسی خود می‌گویند باورکردنش دشوار، بل محال است. عرصه‌ی سیاست، جولان‌گاه تدبیر و تامل است و نه شهود و آن‌هم شهود آنی که در عالم روحانی نیزکم‌تر روی می‌دهد.

چهارم: هیچ عقل سلیمی از  گزاره‌ی پیامبر اسلام بی‌سواد(امی) بوده است” ـ که باور مسلمانان است- نتیجه نمی‌گیرد که نباید سواد آموخت و سواد آموزی امری نا‌پسند و بیهوده است. این مصاحبه ـ اعتراف در صدد آن بود که به مومنین خود بقبولاند که با دانش‌اندوزی راه به خطا می‌بریم و تنها با ساعت‌ها در انفرادی به سر بردن و دل از زنگار سواد و حرف زدودن است که می‌توان راه راست را یافت.

چگونه است که شخصی مانند آقای حجاریان که به شهادت مخالفین‌اش نیز یک تئوریسین قابل و توانا است در محیطی ایزوله و بدون دسترسی به کتاب و روزنانه و… می‌تواند به چنین تحولی دست یابد؟ اگر تحول ایشان به گفته‌ی شریعتی از جنس تحولات گروهی محدود از عارفان در تاریخ است که بدون کتاب خواندن و دانش‌اندوزی نیز مقدور و میسور است دیگر آن سخن از ماکس وبر و نقد او  گفتن چیست؟ پوزیتیویسم، سکولاریسم، مارکسیسم، لیبرالیسم و آنارشیسم چه محلی از اعراب دارد؟ آیا ترتیب‌دهندگان این مصاحبه ـ اعتراف بر این باورند که تحول عارفانه، بدون دسترسی به کتاب و در انفرادی، شهوداتی در باب نظریات ماکس وبر و شناخت “ایسم”های مذکور به دنبال داشته است؟ جل الخالق!

آیا جمال ِ قاضی و بازجو و زندان‌بان، آن‌چنان زیباست که کار ِ صد مدرس را انجام دهد؟ جل‌الخالق!

عاشقان را شد مدرس حسن دوست / دفتر و درس و سبق‌‌شان روی اوست (3)

آیا “عنایت” باز‌جویان آن‌چنان است که “صدگون اجتهاد”(4) را زیر و زبر می‌سازد؟اگر چنین است، این مدرسان و عنایت‌گران را در معابر و منابر و مساجد و صدا و سیمای خود مستقر سازید تا یک‌جا و در فاصله‌ی زمانی ِ کوتاه و با صرف کم‌ترین هزینه‌ی مادی و حیثیتی همه‌گان را به راه راست هدایت کنند و همه به قدرت دلیل این معجزه‌ی هزاره‌ی سوم پی ببرند.

صاحب این قلم در این نوشته حتا یک کلام از مارکس و ماکس وبر و جان لاک و میل و راولز و ژیژک و… شاهد مثال نیاورده است. هر چه بود مولانا بود و حافظ. مولانا و حافظ و… که در دانشگاه‌های غرب درس نخوانده اند و به اصطلاح”غرب زده” نیستند. راه ِ پیش ِ پای انقلابیون فرهنگی این نیست که فقط علوم انسانی را غرب زدایی کنند. بل‌که باید حافظ و مولانا و سعدی و رازی و… را نیز از دسترس مردم دور نگاه‌دارند و نعوذ بالله حتا گزیده‌ای از قرآن کریم را جدا از کلیت متن، منتشر سازند تا کارشان بسامان شود. آیا این شدنی است؟

موخره: در خبرها آمده بود که سعید حجاریان در محل بازداشت خود استخر خصوصی دارد و هر از گاهی تنی به آب می‌زند. گویا بار دیگر باید از زبان مولانا گفت:

آن یکی پرسید اشتر را که هی! / از کجا می‌آیی ای اقبال پی

گفت: “از حمام گرم کوی تو”  / گفت: خود پیداست از زانوی تو (5)

 

پی‌نوشت

  1. مثنوی معنوی. تصحیح نیکلسون. دفتر پنجم ابیات 2046 تا2048

  2. همان. دفتر ششم. بیت 1483

  3. همان. دفتر سوم. بیت 3849

  4. یک عنایت به ز صد گون اجتهاد / جهد را خوف است از صدگون فساد (همان. دفتر ششم بیت 3833)

  5. همان. دفتر پنجم. ابیات 2442 و2443