ویلیام هیگ وزیر خارجه بریتانیا اعلام کرد که روابط دیپلماتیک ایران و بریتانیا دوباره برقرار میشود. سفارت بریتانیا در تهران و سفارت ایران در لندن بازگشایی میشود ولی روابط در مرحله اول در سطح سفیر نخواهد بود.
مجلس ایران در نوامبر ۲۰۱۱ در میان فریادهای مرگ بر انگلیس نمایندگان رای به محدود شدن روابط با لندن داد. پس از آن صدها معترض به سفارت بریتانیا و اقامتگاه مسکونی این سفارت حمله کردند. دومینیک چیلکات سفیر بریتانیا و خانوادهاش به سرعت خارج شدند. و این لندن بود که تصمیم گرفت سفارت خود را ببندد.
این مسیر چیز جدیدی نیست و از زمان انقلاب ایران، رابطه این کشور با بریتانیا همیشه بالا و پایین داشته است. بریتانیا بلافاصله پس از سقوط شاه، کلیه روابط خود را با ایران قطع کرد و در سال ۱۹۸۸ بود که سفارت خود را در تهران بازگشایی کرد. تنها یکسال بعد، رهبر ایران، آیتالله خمینی، فتوایی برای قتل سلمان رشدی صادر کرد. روابط دیپلماتیک با لندن دوباره تیره شد و در سال ۱۹۹۰ در سطح کاردار ادامه یافت.
جامعه بینالمللی، آمریکا، اتحادیه اروپا و بریتانیا انتخاب روحانی به ریاستجمهوری را مغتنم شمردند تا بتوانند مذاکرات هستهای با این کشور را پیش ببرند و از درگیری جلوگیری کنند. در همین حال حوادث سوریه و خاورمیانه دورنمای ژئوپولیتیک را تغییر اساسی داد و مسیر جدیدی ظاهر شد.
درگیریهای سوریه که در ابتدا یک اعتراض داخلی علیه رژیم بشار اسد بود، خیلی زود تبدیل به یک جنگ داخلی تمام عیار شد و جهادیها با عقاید و اهداف گوناگون به نبرد پیوستند. بشار اسد و رژیمش بخشی از محور شیعه بودند که توسط رهبران ایران هدایت میشوند و بازوی قدرتمند نظامی همچون حزبالله لبنان را در اختیار دارند. مخالفان مورد حمایت غرب بودند اما هنوز کمکهای نظامی مستقیم صورت نمیگرفت. وقتی القاعده به نبرد علیه اسد پیوست، هرگونه امید برای حمایت مستقیم غرب از مخالفان از بین رفت.
سپس در سوریه یک نیروی شبهنظامی سنی دیگر که از القاعده بسیار بیرحمتر و تندروتر است ظهور کرد. این گروه با هدف تشکیل یک خلیفهگری در خاورمیانه، دولت اسلامی عراق و شام (داعش) نام گرفت. قدم اول این بود که شمال سوریه را اشغال کنند و یک کشور اسلامی با قوانین سخت شریعت تشکیل دهند.
با این حال اسد که از حمایت روسیه، ایران و حزبالله برخوردار بود اجازه این رویداد را نداد. بنابراین داعش مجبور به فرار از بخشهایی از سوریه شده و به سمت عراق حرکت کرد.
تصرف بخشهای بزرگی از عراق توسط داعش، یک تهدید واقعی برای غرب است. پیامد آن این است که منابع نفت در معرض خطر قرار میگیرند. با اینکه غرب در سوریه مخالف اسد و ایران شیعه است، اما در عراق به سمت ایران آمده تا شاید بتواند با واسطه این کشور نیروهای داعش را شکست دهد. این چیزی است که پشت بهبود روابط دیپلماتیک بریتانیا با ایران و بیانیه واشنگتن قرار دارد که گفته، آمریکا “ماده همکاری با ایران” در بحران عراق است.
در یک چشم به هم زدن، ایرانِ حامی ترور جهانی، حامی کشتار اسد در سوریه و تکثیرکننده سلاح هستهای به منظور تشدید جنگ خود علیه غرب و اسرائیل، تغییر رویه داده و ناگهان به متحد آمریکا و بهترین دوست جدید غرب تبدیل شده است.
هم اوباما و هم ویلیام هیگ دخالت نظامی مستقیم در عراق را متنفی دانستهاند. آنها چشم به ایران دارند تا با اقدامات لازم، افراطگرایان سنی را سرکوب کند. ایران نیز پیشایش فرمانده سپاه قدس خود را برای دفاع از بغداد به این کشور فرستاده است.
نیروی قدس در سوریه هم فعال است و با موفقیت تمام توانسته رژیم اسد را در قدرت نگه دارد. اینجاست که سیاستمداران آمریکا و بریتانیا باید به این تناقض رسیدگی کنند: آنها در سوریه مخالف رژیم تحت حمایت ایران هستند و در عراق حامی نیروهای شیعه تحت حمایت ایران.
مسلما عدم دخالت نظامی مستقیم در مبارزه با داعش بهایی دارد. به مذاکرات هستهای که میخواهد از تبدیل شدن ایران به قدرت هستهای جلوگیری کند نگاه کنید. ایران ناگهان برگ برنده را پیدا کرده است. پاداش درگیری با نیروهای داعش در عراق چیست و غرب در آینده چه بهایی برای آن باید بپردازد؟ زمان مشخص خواهد کرد.
منبع: میدایست ژورنال - 21 ژوئن