موفقیت جوانان ایرانی در حوزه های مختلف، علی رقم محدودیت ها و نارسایی های موجود در ایران، پدیده ای انکار ناپذیر است. شکوفایی استعداد ها و به کار گیری آنها در راستای تولید اندیشه های نو و محصولات عینی باعث شده نخبه گان ایرانی علاوه بر خود باوری، بتوانند تولیدات خود را چه در حوزه های داخلی و چه در حوزه های خارجی با جدیت ارائه نموده و در بسیاری از موارد حتی به رقابت در قالب جهانی بپردازند. یکی از این جوانان با استعداد، کیان امانی عکاس جوانی است که اخیراً برنده آخرین دوره جایزه عکس کاوه گلستان شد…
گفت و گو با کیان امانی برنده آخرین دوره جایزه عکس کاوه گلستان
محافظه کاری ذاتی ما ایرانی ها
کیان امانی روزنامه نگار و عکاس متولد شهریور 1359 در تهران است. او فارغ التحصیل کارگردانی سینما و روزنامه نگاری است و در دوران تحصیل علاوه بر ساخت چند فیلم کوتاه و نیمه بلند، به فعالیت روزنامه نگاری و عکاسی خبری پرداخت. از سال 1379 تاکنون با روزنامه های انتخاب، شرق، اعتماد، حیات نو، جوان، همشهری، خبرگذاری CHN و خانه هنرمندان ایران همکاری نمود. او در دوران فعالیت حرفه ای خود در چند مسابقه عکاسی شرکت کرد و جوایز متعددی، از جمله مسابقه عکس کاوه گلستان را دریافت کرده است.
آقای امانی شما قبل از اینکه یک ژورنالیست یا فتوژورنالیست بشوید یک فیلمساز بوده اید، لطفا قدری در خصوص فعالیت هایتان در حوزه فیلمسازی توضیح دهید.
در حوزه فیلم سازی چند فیلم مستند ساخته و چند فیلم هم تدوین کرده ام. برای چند فیلم سینمایی و تلویزیونی هم عکاسی کرده ام. بعضی از کارهای مستندم هم از شبکه های مختلف پخش شد. مثل فیلمی که در مورد یک خانه در میدان شوش تهران ساخته بودم. این خانه محل تجمع تعدادی آدم های خاص با فرهنگ و مناسبات اجتماعی خاص خودشان است که هر جمعه در آنجا برای مسابقه جنگ خروس ها جمع می شوند. فیلم به بررسی فرهنگ، ادبیات و رسوم خاص آنها در روز مسابقه می پردازد. فیلم دیگری هم در خصوص روستای ابیانه ساخته ام. این دو فیلم از شبکه های مختلف خارجی پخش شد. برای یک فیلم سینمایی و مستند کارگردانان سینمای ایران و… عکاسی کرده ام.
در حوزه عکاسی چطور در چه قالبی فعالیت داشته اید؟
هم عکاسی خبری کرده ام و هم عکاسی مستند اجتماعی، اما تمرکزم بیشتر در خصوص عکاسی خبری بود چون عکاسی خبری به هر شکل شغل و منبع درآمد من محسوب می شود.
چرا به عکاسی فیلم اشاره نکردید؟
در کارنامه عکاسیم عکس های خبری و مستند اجتماعی را بیشتر مورد توجه قرار می دهم چون عکاسی فیلم و سریال برایم جذابیتی نداشته و ندارد. دلیلش هم این است که در عکاسی فیلم، عکاس باید همیشه در اختیار تیم فیلمسازی باشد و اجازه هیچ خلاقیت و دخالتی بر عکس ندارد، در این شرایط امکان بروز خلاقیت خیلی پایین است، از این بابت عکاسی فیلم هیچ گاه برای من جذاب نبوده است.
عکاسی را با چه عنوانی آغاز کردید؟
عکاسی حرفه ای را با عکاسی خبری آن هم در حوزه فرهنگ و هنر شروع کردم. و عکاسی مستند اجتماعی را هم در کنار آن پیش بردم.
چرا در حوزه فرهنگی؟
چون حوزه فرهنگی نسبت به حوزه های دیگر سالم تر و با روحیات من سازگار تر است به خصوص عکاسی در حوزه تئاتر. البته این حوزه هم مشکلات خودش را دارد.
مثلا چه مشکلاتی؟
اگر شما از یک تئاتر عکاسی کنید، کارگردان تئاتر در مقابل دادن اجازه عکاسی از تئاترش، انتظار دارد یک سی دی از عکس ها را هم به او بدهید، در غیر این صورت به احتمال قوی با عکاسی شما موافقت نمی کند. این کارگردان به این موضوع فکر نمی کند که عکس های شما باعث معرفی کار او به مخاطبان می شود و اگر شما وقت نگذارید و عکس خوب از اثر هنری او تهیه نکنید دیگر امکان مطرح شدن برای او خیلی کم است. در واقع وقتی از یک تئاتر عکاسی می کنید آن اثر را برای همیشه ثبت کرده اید.
بله درست است، در دنیا داشتن چنین انتظاری از عکاس خلاف عرف و اخلاق و یا شاید قوانین حرفه ای باشد، اما چه ایرادی دارد که یک سی دی هم از عکس ها به آن کارگردان بدهید؟
به ظاهر اشکالی ندارد اما انجام این کار در واقع شکستن چارچوب های حرفه ای و نظام کاری عرفی است، در عین حال توقعات را هم بیش از پیش می کند و این خوب نیست. با آمدن دوربین دیجیتال این حالت تشدید شده، با ظهور دوربین دیجیتال عکس ها سریعا قابل رویت است و شما می توانید در عرض چند دقیقه حاصل کار را روی سی دی ارائه کنید. این امکان شبهه ای را نیز برای آن کارگردان ایجاد می کند که چون به ظاهرهزینه کمتر شده و ارائه کار هم ساده تر، پس داشتن سی دی عکس ها حق اوست و در بسیاری موارد این گمان را هم دارد که لطف نموده و اجازه داده تا از کارش عکاسی کنیم و اصلا به این موضوع توجه ندارد که شما برای ثبت این عکس ها چه هزینه و چه انرژی را صرف کرده اید.
خوب این چیز ها که شما نام می برید در حوزه های دیگر هم هست، چرا به آن حوزه ها جذب نشدید؟
این به جهان بینی و علائق هر فرد بستگی دارد شاید هم تا به حال بستر مناسبش برایم فراهم نشده است.
شما به عنوان عکاسی که حوزه های مختلف عکاسی را تجربه نموده اید و در آن موفق بودید چه نوع الگوی کاری را رعایت کرده اید؟
برای من در عکاسی عموما الگویی خاص مثل دستور آشپزی وجود ندارد. گرفتن عکس خوب در این حوزه به جهان بینی و نوع نگاه عکاس بستگی دارد. البته در عکاسی خبری چون شما در اختیار مرجعی هستید که برای آن عکاسی می کنید می بایست در چارچوب های خاص آنجا کار کنید، ممکن است بسیاری از عکس های خوب شما تاییدیه لازم را برای انتشار دریافت نکند. البته فکر می کنم باهوش بودن و شناخت از موضوع کمک بسیار زیادی در عکاسی خبری به عکاس می کند، اما عکاسی مستند اجتماعی اینطور نیست، در آنجا صاحب اختیار شما هستید. من عموما در این حوزه به این شکل کار می کنم که ابتدا موضوعی را انتخاب و طرح اولیه آن را مشخص می کنم، بعد در مورد آن تحقیق، مطالعه، برنامه ریزی و سپس پروژه را آغاز می کنم، معمولا این گونه پروژه ها زمان زیادی را برای به سرانجام رسیدن می طلبد.
شما عکس های خوبی داشتید که در چند مسابقه شرکت دادید، جایزه هم برده اید، در مورد آنها توضیح بدهید.
در اولین دوره مسابقه عکس سمپوزیوم مجسمه سازی تهران شرکت کردم که در آنجا اول شدم. در اواخر سال 85 هم در رقابتی به نام شهر زشت و زیبا شرکت کردم که هم در بخش شهر زشت و هم در بخش شهر زیبا مقام اول را کسب کردم. در این مسابقه هم دو قطعه عکس از زشتی ها و زیبایی های شهر تهران ارائه کردم و چند مسابقه دیگر. اما ارزشمند ترین رقابتی که در آن حضور داشتم مسابقه عکس کاوه گلستان بود که سومین و آخرین دوره آن سال 1385 برگزار شد. در آن رقابت نیز مقام اول را کسب نمودم. مجموعه عکس ارائه شده در این مسابقه روایت تصویری بود با نام بهترین سال های زندگی ما.
به لحاظ ارزش حرفه ای، مسابقه عکس گلستان از اهمیت بالایی برخوردار است، مجموعه شما در این رقابت برنده شد، لطفا قدری در مورد ویژگی های این اثر صحبت کنید.
در این رقابت مجموعه عکسی را ارائه کردم که کل مجموعه در کمتر از چند دقیقه عکاسی شد.این مجموعه روایت ماجرای دو زوج جوان و برخورد پلیس با یکی از آنها بود. اسم انتخاب شده برای این مجموعه سال های زندگی ما نام فیلمی به کارگردانی ویلیام وایلر بود که در سال 1946 برنده جایزه اسکار شد. داوران مسابقه عکس کاوه گلستان دکتر قندی، بهمن قبادی، امید صالحی، کاترین داوید و عباس کوثری بودند، که مجموعه مرا به عنوان مجموعه برگزیده انتخاب کردند. البته مسابقه آنطور که باید ختم به خیر نشد.
منظورتان از ختم به خیر نشد چیست؟
آن سال به مسابقه عکس کاوه گلستان اجازه برگزاری نمایشگاه داده نشد و برگزار کنندگان ناچار عکس ها را در وب سایت مربوط به مسابقه قرار دادند. اما گویا یک هفته بعد از انتشار عکس ها دو نفر دختر و پسری که در فریم آخر بودند با گالری گلستان تماس گرفته و خواستند که عکس ها از روی سایت برداشته شود، و اگر نه آنها از راه قانونی اقدام خواهند کرد. مسئولین سایت نیز اجباراً عکس ها را برداشتند. البته حق با آن زوج جوان بود، چون طبق قانون، پارک ها در عین حالی که مکان عمومی به شمار می روند حریم شخصی افراد نیز محسوب می شوند ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم، اما خوشبختانه آن زوج از شکایت شان صرف نظر کردند. البته بعد ها دیدم که این عکس ها در مواردی در سایت های مختلف مورد سو استفاده قرار گرفت.
مجموعه شما از دید داوران بهترین مجموعه بود، فکر می کند که اثر شما چه ویژگی را دارا بود که شایسته اول شدن شناخته شد؟
این سوال را باید از خود داوران بپرسید در این باره من نمی توانم پاسخ صحیح بدهم اما اگر بخواهم نظر خودم را بگویم فکر می کنم دلیلش این است که عکس های من عموما پس زمینه حسی و عینی دارد، مثلا در مجموعه عکس بهترین سال های زندگی ما، روایت من اعتراضی است به شرایط امروز.
شما به عنوان یک عکاس خبری و مستند اجتماعی، عموما با چه محدودیت هایی مواجه هستید؟
در خصوص عکاسی خبری بزرگترین محدودیت سیاست رسانه ای است که برایش کار می کنید، آنها محدوده ای دارند، که عکاس راهی جز پذیرفتن آن را ندارد. محدودیت های بعدی هم در حوزه عکاسی خبری و هم مستند اجتماعی مشترک است، مثلا نظارت و به نوعی دخالت نهاد های مختلف در فرایند تهیه عکس. در بعضی از موارد به چیزهای عجیب تر نیز بر می خورید، مثلا در یک حادثه رانش زمین ماشینی به داخل جوی آب افتاده بود و من مشغول عکاسی از آن بودم در آنجا مامور آتش نشانی که برای کار دیگری آمده بود به عکاسی من اعتراض کرد. در صورتی که عکاسی از آن محل و از آن حادثه هیچ منع قانونی نداشت و مامور آتش نشانی هم حق ممانعت از کار من را نداشت، اما او این حق را برای خودش قائل بود که مانع کار یک عکاس خبرنگار بشود. من به درستی نمی دانم دلیل این اتفاقات چیست. اما این ها قوانین نانوشته ای است که شاید به محافظه کاری ذاتی ما ایرانی ها بر می گردد.
/strong>چه برنامه ای برای آینده حرفه ای خودتان دارید؟
بعد از این هم در هر شرایطی به کار خودم ادامه می دهم. اما نمی خواهم دیگر در مسابقات دولتی حضور پیدا کنم، چون در این رقابت ها عکس و عکاس قربانی سیاست های مسابقه می شوند. محدودیت های موجود در مسابقات دولتی باعث می شود که احترام و شان عکاس و اثرش از بین برود. در این رقابت ها مهم سیاست مسابقه است نه رقابت. می خواهم عکس های مستند اجتماعی ام را در قالب مجموعه به صورت کتاب منتشر کنم، در عکاسی مستند اجتماعی آثار شما به شکل جدی مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. همچنین فعالیت سینمایی ام را به شکل جدی تری ادامه خواهم داد.