از اینجا

نویسنده
فرج سرکوهی

بازتاب مکتبی میرا یا بازآفرینی خلاقانه ماندگار؟

در سی سال گذشته انبوهی فرآورده های یک جانبه، تک صدائی، تبلیغاتی، ایدئولوژیک، مکتبی، کلیشه ای، سفارشی و از نظر هنری و ادبی کم ارزش و نیز معدودی اثر ماندگار و درخشان با دورن مایه جنگ ایران و عراق در ایران تولید و خلق شدند.

 

 

انبوه فرآورده های بی ارزش، که تولید سفارشی آنان هنوز ادامه دارد، حتی پیش از مرگ نسلی که جنگ را تجربه کرده است، از حافظه فرهنگی جامعه حدف شده و از یاد می روند و روایت جنگی بزرگ در ادبیات و هنر ایران به معدودی آثار باارزش ماندگار محدود مانده است.

تاریخ، یا تاریخ های متفاوت این جنگ نیز از منظرهای گوناگون نوشته خواهد شد اما برای روایت های خلاقانه و ماندگار این رخداد بزرگ در آثار هنری و ادبی، روایت هایی که با درونی کردن و بازآفرینی خلاقانه جنگ به روایت های ماندگار بدل و در حافظه جمعی، فرهنگی و تاریخی جامعه ثبت شوند، جز چند اثر انگشت شمار در سینما و یکی دو اثر در ژانرهای دیگر، هنوز باید به انتظار نشست.

سه یادداشتی که در باره روایت هنری و ادبی جنگ می خوانید با اشاره ای کوتاه به مباحث نظری در باره نسبت جنگ با ادبیات و هنر خلاقه و با بررسی اجمالی آثار مهمی که مستقیم یا غیرمستقیم به جنگ ایران و عراق یا پیامدهای آن پرداخته اند، به ابعادی از این پرسش نیز می پردازد که چرا شمار آثار باارزش و ماندگار در باره جنگی بدین گستردگی و بزرگی بسیار اندک است و چرا باارزش ترین و ماندگارترین آثار در باره جنگ عراق و ایران، که اغلب در ژانرهای نقاشی، داستان و سینما خلق شدند، نه آثاری حماسی و قهرمانی که آثاری تراژیک اند که فاجعه های جمعی و فردی را تصویر می کنند.

جنگ هشت ساله عراق و ایران «جهانی» نبود اما از طولانی ترین و گسترده ترین جنگ های قرن بیستم بود.

این جنگ نه نبردی بین دو ارتش که جنگی تمام عیار و «توده ای» بود و تمامی لایه های هر دو ملت ایران و عراق را درگیر و بر سرنوشت تمامی لایه های هر دو ملت تاثیری ماندگار بر جای نهاد.

ایران که در همه جنگ های پس از صفویه شکست خورده و بخش هایی از سرزمین های خود را از دست داده بود برای اولین بار در تاریخ معاصر خود در جنگی درگیر شد و تمامیت ارضی خود را حفظ کرد.

به دوران جنگ و پس از آن هزاران اثر گوناگون در ژانرهای متفاوت، از خاطرات مکتوب تا داستان و شعر فیلم و موسیقی و نقاشی و گرافیک، بر بستر جنگ ایران و عراق پدیدآمده و ده ها کتاب در باره «بازتاب» یا «تاثیر» جنگ بر ادبیات و هنر در ایران تالیف شده اند.

 

چند نمونه موفق

تولید انبوه تولید انبوه فرآورده های تبلیغاتی و تک سویه در قالب آثار هنری و ادبی، در همه جنگ ها هنجاری تکراری است.

جنگ و پیامدهای آن بر همه ژانرهای ادبی و هنری «تاثیر» گذاشته و مستقیم یا غیرمستقیم در ادبیات و هنر «بازتاب» می یابد اما روایت و تصویری که آثار با ارزش و ماندگار هنری و ادبی از رخدادی بزرگ چون جنگ به دست می دهند، نه «بازتاب» یا «تاثیر» رخداد بر اثر که «روایت بازآفرینی شده» خالق اثر از رخداد است و تنها این گونه آثار، به نسبت ارزش های کیفی اثر در فرم، ساختار، بینش هنری و ادبی، محتوا، اندیشه و تخییل، در حافظه جمعی، فرهنگی و تاریخی جامعه ثبت و ماندگار شده و جنگ را معنا می کنند.

حافظه جمعی جهان جنگ داخلی اسپانیا را با آثاری چون تابلوی «گرونیگا»ی پیکاسو و رمان «ناقوس مرگ که را می زنند؟» ارنست همینگوی به یاد می آورد.

گرونیکا دهکده کوچکی در اسپانیا بود که نیروی هوائی آلمان نازی و ارتش اسپانیا آن را بمباران کردند.

بمباران گرونیکا در سنجش با رخدادهای بزرگ جنگ داخلی اسپانیا حادثه ای کوچک بود اما گاوهای کوبیستی پیکاسو که در تابلوی او نعره های رئالیستی می کشند، وحشت و درد و رنج رئالیستی که در چشم های کوبیستی گاوهای پیکاسو برای ابد به تاریخ و آدمی می نگرند، نه فقط روایت بازآفرینی شده بمباران دهکده ای کوچک و نه فقط تاریخ حقیقی جنگ داخلی اسپانیا، که رنج و وحشت همه بمباران های تاریخ بشری را نیز به مخاطبان منتقل می کنند.

هیروشیما با بمب اتمی و شهرهای بزرگ آلمان با ده ها بمباران سیستماتیک ویران شدند اما خلاقیت پیکاسو بمباران دهکده ای کوچک را به روایت، تصویر، نماد و سمبل همه بمباران های گذشته و حال بشری برکشید و به واقعه ای جزئی و تاریخی در سرزمینی معین معنائی کلی، بشری و باری نمادین داد.

رمان «ناقوس مرگ که را می زنند؟» همینگوی نیز جنبش آزادیخواهی اسپانیا و نبردی شکست خورده اما حماسی را از منظر خالق اثر در خاطره جمعی جهانیان ثبت و ابدی کرد.

هجوم ارتش ناپلئون به اسپانیا نیز نه با روایت سیاستمداران و مورخان که از منظر «فرانسیسکو گویا» ثبت شده است و آثار او از جمله تابلو معروف «تیرباران در کوه پرینسیپه پیو» رخدادی جزئی را در سوم ماه می به نماد همه قهرمانانی بدل کرد که اراده و آرمان خود را چون قامتی برافراشته در برابر جوخه اعدام برمی افرازند.

رمان «جنگ و صلح» منظر تولستوی را از حمله ناپلئون به روسیه چون تاریخ این رخداد ثبت کرد. آندره مالرو در رمان «موقعیت بشری» جنگ داخلی چین و برخی نویسندگان بزرگ آلمانی زبان از جمله گونترگراس ویرانی پس از جنگ را درآثار خود بازآفرینی و در خاطره جمعی آدمیان ثبت کردند.

تابلوی ماندگار گویا که جای خود را در آثار هنری دیگر (مانند فیلم ارواح گویا، از میلوش فورمن) پیدا کرد.همذات پنداری خلاق یا تولید مکتبی

نویسنده و هنرمند خلاق با منظر و بینش هنری و ادبی خود به جهان، و به جنگ، می نگرد، بر تجربه شخصی یا وقوفی که با آگاهی بر داده های بسیار به دست آمده است، با بعد یا ابعادی از جنگ، از حماسه و قهرمانی تا شکست و تراژدی، «همذات پنداری» و با واسطه همذات پنداری رخداد عینی تاریخی را «درونی» کرده و حاصل ترکیب پیچیده همذات پنداری، منظر، رخداد عینی واقعی، بینش هنری و خلاقیت خود را به قالب ساختار اثر برمی کشد.

اثری که بر این بستر خلق می شود رخدادی جزئی، تاریخی و عینی را از واقعیت تاریخی جدا کرده و به جهان هنر و ادبیات برمی کشد و در حافظه تاریخی و فرهنگی جامعه ثبت می کند.

جنگ و پیامدهای آن دستمایه های بسیاری را برای خلق اثر هنری و ادبی به دست می دهند. جنگ انسان ها را در موقعیت های بحرانی درگیر و زمینه ای موثر فراهم می آورد تا آدمیان لایه های نهفته و آشکار روان شناختی فردی خود و ابعاد نهفته و پنهان خود را کشف کرده و خود و موقعیت را دیگرگون کنند.

اما حتی درون مایه و موقعیتی غنی برای هنر و ادبیات چون جنگ به هنگامی به اثر هنری و ادبی ماندگار برکشیده می شود که فرهنگ جامعه درگیر در جنگ توانائی خلق آثار بزرگ را داشته و خلاقیت، تخییل، اندیشه و توانایی تکنیکی هنرمندان و نویسندگان آن فرهنگ چنان باشد که رخدادی جزئی و تاریخی را در سرزمینی مشخص به موقعیتی عمومی برای فرهنگ جهانی بر کشند.

اگر جنگ هشت ساله ایران و عراق، جز در چند مورد انگشت شمار، هنوز نتوانسته است به دستمایه خلق آثاری همپای آثار درخشان برخی فرهنگ ها در زمینه جنگ بدل شود، بخشی از دلایل را می توان در حد و سطح و عمق فرهنگ ایرانی، و ادبیات و هنر این فرهنگ، و در حد و سطح ذهنی و توانایی ها و ناتوانایی های نویسندگان و هنرمندان این فرهنگ جست و جو کرد.

خلق اثر ماندگار ادبی و هنری بر بستر رخدادی تاریخی بی «همذات پنداری» خالقان آثار با ابعادی از رخداد ممکن نیست.

حکومت استبدادی استالینی به دوران حمله ارتش آلمان نازی به شوروی سابق به سرعت از ایدئولوژی رسمی حکومت دور شد و جنگ را «جنگ کبیر میهنی» لقب داد.

در تبلیغات و سیاست های استالین دفاع از میهن به هواداران حکومت و حزب حاکم کمونیست محدود نبود و میهنی کردن جنگ عرصه را برای همذات پنداری نویسندگان غیرحکومتی با جنگ باز کرد.

اما جمهوری اسلامی با ترزیق بار اسلامی بر جنگ، با تحمیل کلیشه های مکتبی، با حذف و سانسور فرهنگ غیرحکومتی، با اعمال معیارهای سخت گیرانه سیاسی و مکتبی در سانسور آثار هنری و ادبی در باره جنگ راه را بر همذات پنداری نویسندگان و هنرمندان غیرحکومتی با جنگ بست هرچند برخی از این گروه آثاری ماندگار و با ارزش بر درون مایه پیامدهای فاجعه بار جنگ خلق کردند که در بخش های دیگر این متن بررسی می شوند..

 

روایت مجاز حکومتی

روایت رسمی و مجاز جمهوری اسلامی از جنگ در ادبیات و هنر، روایتی که به تیغ حذف و سانسور به تنها روایت مجاز بدل شده است، جنگ را دفاع «مقدس» و جنگ «رزمندگان مسلمان» توصیف می کند.

در این روایت رزمندگان ایثارگر، تک ساحتی و تک بعدی، که به عشق شهادت و با نمادهای مذهبی در اثر هنری و ادبی حضور می یابند، انسان هائی هستند فاقد تنش های درونی و چالش های روان شناختی اما درخشش معنوی این تیپ های کلیشه ای چنان است که قهرمانان منفی را به ناگهان، و گاه به کمک امداهای غیبی، به راه راست رستگاری هدایت می کند.

برکشیدن پیام و روایتی سطحی، نامعقول، باورناکردنی و غیر واقعی از این دست به اثر هنری و ادبی کاری ناشدنی است.تحمیل این روایت نویسندگان و هنرمندان خلاق غیرحکومتی را از همذات پنداری با جنگ و از خلق اثر در باره جنگ بازداشت.

توانایی های ذهنی و تکنیکی اغلب هنرمندان و نویسندگانی که به دلیل باورهای سیاسی و مذهبی خود با بار مکتبی تحمیل شده بر جنگ و روایت مجاز همذات پنداری داشتند نیز با گسترده رخدادی بزرگ چون جنگ همسنگ نبود.

ضعف دانش و بینش هنری و ادبی، ضعف تکنیک و زبان و اجراء از سویی و تحمیل بار مکتبی و ایدئولوژیک و ترزیق پیام سیاسی به اثر هنری و ادبی، که در سال های پس از جنگ به حد تولید اثر سفارشی نزول کرده است، از دیگر سو، آثار این گروه را به فرآورده های تبلیغاتی کم ارزش تقلیل داد.

خلاق ترین چهره های این گروه، کسانی چون محسن مخملباف و ابراهیم حاتمی کیا،، در آثار درخشان و ماندگاری چون «عروسی خوبان» و «آژانس شیشه ای»، از حماسه یک سویه، سفارشی و کلیشه ای و مکتبی مجاز برگذشتند و چون نویسندگان و هنرمندان خلاق غیرحکومتی، ابعاد تراژیک و فاجعه بار جنگ را در آثار خود خلاقانه بازآفرینی و ثبت کردند.

منبع: رادیو فردا