کابوس ۹۲ نام سال دیگری از سال های فلاکت است که بهارش بر “تهدیدهای خارجی، بیسابقهترین رکورد تورم، فقر، گرانی و رکود در کشور، حاکمیت فاسدترین دولت تاریخ در ایران” چشم می گشاید؛ به روایت اصلاح طلبی رانده از قدرت؛ و انتظار “آشوب” و”فتنه” را می کشد از سوی “دشمنان داخلی وخارجی”، به فرمایش سرداری از سرداران صاحب قدرت.
جمعی که نخبگان جنبش سبز معرفی شده اند،نامشان درپرده و خودشان در زندانند،
می نویسند: “حکومت کودتا اکنون اعتبار خود را به تمامی از دست داده، تنها متکی به ابزار سرکوب و ارعاب است.”
اقتصاد دانان رشد اقتصادی ایران را “صفر” رقم می زنند، بانک جهانی سقوط اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۳ را شدید تر پیش بینی می کند و خبرمی رسد که دستمزد کارگران یک میلیون تومان با خط فقر فاصله دارد.
محمد رضا خاتمی اصلاح طلب رانده از قدرت چاره را در” انتخابات نسبتا آزاد” می داند که راه را برای آمدن سه باره برادرش هموار کند. محمود احمدی نژاد اصولگرای هنوز در قدرت که پرچم ایران رابدست یک بازجوی سابق می دهد و خواهان
”اصلاحات تند” می شود، می گوید: “در ایران ادای دموکراسی در نمیآید و نباید در بیاید.”
سرداران چسبیده به قدرت هم که مطمئنند” موریانه ها پایه میزی را که گزینه آخر روی آنست خورده اند،” برخورد با “دشمنان داخلی” درآستانه انتخابات را رسمی و رسانه ای می کنند واز یکسان کردن حیفا و تل آویو با خاک سخن می گویند.
و این تازه تمرین است برای مسابقه ای که در آن آمریکا “ضربه فنی” خواهد شد. محمد رضا نقدی که درعراق بدنیا آمد و در جمهوری اسلامی سردار شکنجه شد، صحنه فینال را گزارش می دهد: “امروز ملت ایران در کُشتی با آمریکا توانسته آمریکا را روی پل ببرد و با کمی مقاومت می تواند آنرا ضربه فنی کرده و شکست دهد.فرمانده این میدان حماسی، مقام معظم ولایت است که با این سن و سال چقدر کار می کند و در تمامی عرصه ها رصد، راهنمایی، پیگیری و مطالبه می نماید”.
خانم ها! آقایان !
یک هفته پس از زلزله بوشهر،تن سیستان و بلوچستان می لرزد و هنوز یک ماه از سال نگذشته پیکر ایران گرفتار تن لرزه مدام اقتصاد است. می شود از حالا سالی را که نکوست از بهارش دید؛ به ویژه از وضع اقتصاد که” امام راحل” آن را کارخر دانستند و اکنون “نظام” برساخته ایشان، در گل و لایش ایران را به خفقان انداخته است.
مرکز آمار ایران در تازهترین گزارش خود با اعلام نرخ بیکاری ۱۲/۲ درصدی در سال ۹۱ اعلام میکند که در این سال نزدیک به ۳ میلیون از جمعیت ۱۰ ساله و بیشتر بیکار بودهاند.
در سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، میزان اشتغالزایی خالص سالانه، تنها ۱۴ هزار و ۲۰۰ بوده که بسیار ناچیز و در حد صفر است.
مسوولان دولت-ـ ازجمله ابوالفضل صومعلو، معاون وزیر راه و شهرسازی-ـ دلیل بالارفتن قیمت مسکن در سال ۱۳۹۱ را افزایش قیمت ارز و سکه، تحریم اقتصادی و حذف یارانهها اعلام میکنند.
خبرگزاری ایسنا در گزارشی مینویسد که قیمت هر متر خانه مسکونی در شهر تهران، در پاییز ۱۳۹۱ نسبت به سال قبل، به طور متوسط یک و نیم برابر شده است.
مسوول کانون انجمنهای صنفی کارگران اصفهان از یک میلیون تومان فاصله دستمزد کارگران با خط فقرخبر می دهد: “در حالی که بر اساس آمارهای رسمی، خط فقر یا هزینه تأمین حداقل نیازهای یک خانواده چهار نفری نزدیک به یک و نیم میلیون تومان برآورد شده است، شورای تعیین مزد کمتر از یک سوم این مبلغ را به عنوان دستمزد کارگران در سال ۹۲ درنظر گرفته است.”
معلوم نیست کارگران که “ امام راحل” بر دست و بازویشان بوسه نثار می کردو محمود احمدی نژاد وعده داده بود پول نفت را بر سر سفره هایشان بیاورد، چگونه باید این فاصله نجومی تا فقر را پرکنند؛ اما “ مردان نظام” از ناشناخته و شناخته برای ثروت کلان ناشی از فروش نفت از پیش کیسه ها را دوخته اند.
بابک زنجانی که دردعوای گرگها توسط محموداحمدی نژاد رونمائی شد، به تنهایی میلیاردها دلار ازاین پول را در اختیار دارد. این رقم افسانه ای ظاهرا برای دور زدن تحریمهای بینالمللی، انتقال پول فروش نفت به حسابهای بانکی «افراد» ریخته شده و اکنون در خطر بلوکه شدن است.
سایت بازتاب که آهنگ افشاگری هایش با میزان دور کردن هاشمی رفسنجانی از قدرت تنظیم شده است، می نویسد:” به جز بابک زنجانی هم اکنون تعدادی دیگر از افراد نیز به همین شکل درحال دریافت اموال و پول نفت ایران برای دور زدن تحریمها هستند.”
بخش مهمی از این سرمایه ملی که به حساب افراد واریز شده دربانک های ترکیه است که دولت ترکیه این هفته دست رویش می گذارد و به بانکهای این کشور دستور می دهد از مشتریان ایرانی خود بخواهند تا حسابهای خود را ببندند در غیر این صورت وجوه این حسابها بلوکه میشود.
به نوشته روزنامه شفق ـ– چاپ ترکیه-ـ این دستورالعمل از روز چهارشنبه ۱۷ آوریل ـ- ۲۸ فروردین ـ- برای همراهی با تحریمهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا علیه ایران اجرایی شده است.
رقم ناچیز دیگری هم از جیب “دولت” سردرمی آورد که بصورت کارت بانک های ۴۰۰ هزار تومانی و با امضای «معاونت اجرایی رییس جمهور» یعنی رحیم مشائی به خبرنگاران داده میشود. کارت بانکهایی که جمع آنها به ۸ میلیارد تومان سر میزند و بانک ملی زحمت پرداختش را کشیده است به این شعار انتخاباتی احمدینژاد و رحیم مشائی مزیناند: سلام بر توای بهار انسانها -/ سلام بر توای خرمی دورانها
و این تازه، قطرهای از دریایی است که صادق لاریجانی منبعش را “سوءاستفاده از امکانات دولتی و بودجه عمومی” و نخستین محل هزینهاش را مراسم ۱۰۰ هزار نفری دولت در استادیوم آزادی عنوان میکند.
دراین “میتینگ انتخاباتی” که امروز-ـ پنجشنبه-ـ برگزار میشود و “تجلیل از خادمان نوروزی” نام دارد، ۱۰۰ هزار نفر در جایگاهها و ۵۰ هزار نفر بر چمن حاضر خواهند شد؛ و نه تهدید فرمانده نیروی انتظامی و نه هشدار رئیس قوه قضائیه و نه سیل بیامان حملات رسانهای سبب توقف آن نمیشود.میتینگ انتخاباتی، فضای انتخابات را که همکاران روز دردو گزارش همه تابع باشند و گرنه عاقبت خوشی ندارد و بی اعتمادی خامنه ای به هاشمی جمع بندی کرده اند، دیگر خواهد کرد.
در روزهای آخر فروردین که گروه ۸ نگرانی خود از وضعیت حقوق بشر در ایران را اعلام می کند وشورای همکاری خلیج فارس خواستار بازرسی آژانس از نیروگاه اتمی بوشهر می شود، رئیس جمهور درحال جذب سه کشور فقر زده آفریقائی است.
رضا تقی زاده-تحلیل گر سیاسی- می نویسد: “دیدار جاری محمود احمدی نژاد، از سه کشور بنین، نیجر و غنا در غرب آفریقا، تلاشی است محدود در جهت نمایش ادامه حرکت دیپلماسی جمهوری اسلامی در آفریقا، اگرچه انتظار نمی رود که این سفر بتواند طی ماههای پایانی دولت کنونی اثری وضعی و مثبت بر رکود محسوس در مناسبات ایران با کشورهای قاره سیاه باقی بگذارد.گذشته از زمان بحث انگیز انجام این سفر و مصادف شدن آن با بالاگرفتن فعالیتهای انتخاباتی، تکرار حاشیه های سفر خارجی گذشته آقای احمدی نژاد و غیبت محسوس نمایندگان رهبر جمهوری اسلامی در مراسم بدرقه رییس دولت، سفر جاری را خبر ساز کرده است در حالی که نتیجه سفر کمترین تغییری در رکود مناسبات خارجی جمهوری اسلامی با کشورهای آفریقایی باقی نخواهد گذاشت.”
پایوران و وزیران ومامورین دولت هم، به تغییر رکود مناسبات داخلی سرگرمند.
محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، اعلام می کند: “هنرمندان موسیقی منتقد حکومت جمهوری اسلامی اجازه برگزاری کنسرت در داخل کشور را نخواهند داشت.”
آفتاب دزدی را که حاصل سیاست و اقتصاد “نظام مقدس” است، لباس زنانه بر تن می کنند و درخیابان های مریوان می چرخانند.
کسی در فیس بوک می نویسد: “پس از ثبت مراسم عمامه گذاری در یونسکو، مراسم پوشاندن لباس زنانه بر تن مردها و تحقیر انسان را نیز به یونسکو ببریم و به اسم ایران ثبت کنیم.”
تلخ ترین بهاران سال های فلاکت بر میهنی خیمه زده است که اوباش حاکمش حتی در حال ربودن بهارند تا زینت نام بازجوئی کنند که می آید تا سیستم روسی را درایران هم بر کرسی بنشاند.پرچم ایران را کسی که مردم را “خس وخاشاک” خواند،دردستان یکی ازتبار خود می گذارد.
محمد رضا خاتمی می گوید: “کشور در معرض سقوط است.”
“نخبگان جنبش سبز” لحظه کنونی را چنین جمعبندی می کنند: “جامعه ایران از رهگذر جنبش سبز، وارد فاز و مرحله جنبشی خویش شده و تا زمان درک مطالبات خود که اعاده و تامین حق حاکمیت ملت است، از این مرحله بیرون نمیتواند رفت. حاکمیت غاصب جمهوری اسلامی با سرکوب احزاب و گروههای سیاسی مستقل و اصلاح طلب و تلاش نهاد انتخابات، حائلهای میان خود و جامعه مدنی را منهدم کرده و در مواجهه رو در رو و ناگزیر با مردم قرار گرفته است. چنین رو در روییای به ناگزیر جامعه را به سوی یک وضع جنبشی و غیرقابل حل سوق میدهد که حاصل آن به ورطه افتادن حاکمیت در یک بحران مشروعیت مزمن و کاهنده است.از دیگر سو، افلیج بودن دستگاههای مدیریتی کودتا، آن را نسبت به هر گونه راه حلی زمینگیر و هراس از مسلوب الاختیار شدن و از کف نهادن قدرت، آنها را به هرگونه سازش و جست و جوی راه حل بدگمان کرده است.
آنها نه راه پس دارند و نه راه پیش. مسدود ساختن همه راههای بروز اعتراضهای مردم، آنها را امیدوار کرده که اگر نمیتوانند گرهی از بحرانهای موجود بگشایند، باری مسیرهای جنبش سبز را نیز بسته و فرصت اعتراضهای مردمی را نیز از آنان گرفتهاند. اما کودتا نمیداند که صبر یک جنبش دامنهدار و رسوخ کرده تا اعماق جامعه مدنی زیاد است و زود باشد که برابر چشمان واهمه زده استبداد به گونهای پیش بینی ناپذیر متجلی شود.
هاشمی رفسنجانی که باز هم از “بیت” دست خالی برگشته است، دیگر پاک نا امید می نماید: “رابطه ما مثل دو برادر بوده اما مسائلی که در این سال ها پیش آمده موجب شده که ایشان دیگر به من اعتماد نداشته باشند، اگرچه من برادرانه راه برون رفت کشور را گفتهام.در این وضعیت نمیتوان کاری کرد. حضور من هم به صلاح نیست.شرایط امروز تغییر کرده است.مهندسی رزمی سپاه امکاناتی از جنگ داشت که در سازندگی کشور می توانست موثر باشد و ما در آن زمان پروژه هایی مثل راه سازی به آنان دادیم؛ هم برای کشور مفید بود و هم برای سپاه، اما حالا سپاه نبض اقتصاد، و سیاست خارجه و داخله را در دست گرفته و به کمتر از کل کشور راضی نیست.اصلاح این وضعیت بدون هماهنگی آقای خامنهای امکان پذیر نیست.”
محمد قسیم عثمانی، عضو هیأت رئیسه کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، از تریبون مجلس شعری را می خواند:
یاد دارم در غروبی سرد سرد / میگذشت از کوچه ما دورهگرد/ داد میزد کهنه قالی میخرم / دست دوم جنس عالی میخرم؟ / کاسه و ظرف سفالی میخرم/ گر نداری کوزه خالی میخرم/ اشک در چشمان بابا حلقه زد/ عاقبت آهی کشید بغضش شکست/ اول ماه است نان در سفره نیست/ ای خدا شکرت ولی این زندگیست/ خواهرم بیروسری بیرون دوید/ گفت آقا سفره خالی میخری؟
روح اله حسینیان یارغا “شهید سعید امامی” که حالا سینه برای احمدی نژاد چاک می دهد با “لات بازی” راه بر سخن او می بندد.
و شعری در فضای مجازی، راهی از بهار عفن اوباش حاکم به بهاران ایران می گشاید:
کشیدند در کوی دلدادگان
میان دل و کام، دیوارها
چه فرهادها مرده در کوهها
چه حلاجها رفته بر دارها
ولی رادمردان و وارستگان
نبازند هرگز به مردارها
مهین مهر ورزان که آزادهاند
بریزند از دام جان تارها
به خون خود آغشته و رفتهاند
چه گلهای رنگین به جوبارها