گزارش

نویسنده
بهاره خسروی

در حاشیه ی بیست و ششمین جشنواره بین الملل فیلم کوتاه تهران

میعادگاه عشاق تنگدست

 

بیست و ششمین دوره جشنواره فیلم کوتاه تهران از بیستم آبان ماه در حالی آغاز به کار کرد که برخی از فیلم سازان حاضر به فرستادن آثارشان به جشنواره نشدند و به نوعی آن را تحریم کردند. با اینوجود 270 عنوان فیلم از شهر و استان های سراسر کشور در بخش های مستند، تجربی، داستانی، پویانمایی، چراغ راه، چشم انداز سرزمین زیبای ما و آیین مهر در بخش سینمای ملی و 92 عنوان فیلم از 40 کشور در بخش های مستند، تجربی، داستانی، پویانمایی، ملل مسلمان، آسیا جلوه گاه شرق و در جست و جوی حقیقت در بخش سینمای بین الملل طی پنج روز در سالن های سینما فلسطین با هم به رقابت پرداختند. علاوه بر بخش مسابقه، جشنواره شامل یک بخش جنبی نیزبود که انیمیشن امروز جهان، سینمای کوتاه آمریکای لاتین،مروری بر فیلم های کوتاه یونان، مروری بر فیلم های کوتاه مدرسه لودز و آندری وایدا، مروری بر آثار یک فیلم ساز: محمدرضا عرب، مروری بر فیلم های کوتاه یک فیلم بردار: مهدی جعفری و بزرگ داشت شادروان داد بخش های مختلف آن را تشکیل می دادند. ضمن این که هم زمانی نمایش آثار جشنواره در چند شهرستان کشور نیز برگزار شد. از نکات قابل توجه این دوره یکی استقبال پرشور علاقه مندان و مشتاقان سینما از نمایش آثار و جلسات گفت وگو و نقد و بررسی آثار بود (البته این استقبال در شهرستان ها به پرشوری تهران نبود) و نکته دوم بازدید سرزده جواد شمقدری معاونت سینمایی وزارت فرهنگ وارشاد، در دومین روز جشنواره بود که او را با انبوه فیلم سازان و خبرنگاران و خیل عظیم درخواست ها و پرسش هایشان مواجه کرد.

 

فیلم کوتاه در ایران بیشتر حاصل یک تلاش مستمر و پشتکار فردی است. اگرچه در ساختنش گروهی مشارکت دارند، اما اگر آن “فرد” پرطاقت و صبور به عنوان کارگردان – و اغلب کارگردان/تهیه کننده – نباشد، اصلاا فیلمی ساخته نمی شود. سپس بعد از این که با تمام رنج ها و مرارت ها فیلمی ساخته می شود، امکان نمایش و عرضه اش بر مخاطبین وجود ندارد، و فیلم ساز  تنها جای امکان بروز و نمایش اثرش را جشنواره های ریز ودرشتی می بیند که در مقاطع مختلف برگزار می شوند و امکان عرض اندام و محک خوردن را به فیلم و فیلم ساز می دهند. تلویزیون مدت هاست تکلیفش را این اثار یک سره کرده و حاضر نیست حتی یک ساعت از باکس پخش اش را به نمایش آثار قابل تامل این حیطه اختصاص دهد.

در دوره بیست و ششم چند نمونه خوب و ارزشمند یافت می شد اما با این خیل فیلم و فیلم ساز این تعداد کافی به نظر نمی رسد. در ادامه نگاهی اجمالی داریم به برخی آثار مستند حاضر در بیست و ششمین دوره جشنواره. در هفته آینده نیز به بررسی آثار تجربی وداستانی این جشنواره خواهیم پرداخت.

 

آثار مستند

پیرمردی فرتوت که تنها صدای ناله اش در حین راه رفتن، لباس پوشیدن، کار کردن و ختی خوابیدن به گوش می رسد با قامتی خمیده و نحیف، انسان را چنان به پایان سیر طبیعی زندگی اش پرتاب میکند که تا مدت ها مسحور و ممغموم بر جی خود باقی می ماند. “کاوه بهرامی مقدم” این پیرمرد رنجور و خمیده قامت را که در بیغوله ای در قبرستان به تنهایی زندگی می کند، موضوع مستند خود تحت عنوان “مسیر بودن” قرار داده است. تصاویر زیبا و تاثیرگذار او از طبیعت و پیرمرد، به خصوص در صحنه حمام کردن، که بدن تکیده اش به شکل عریان در مقابل مخاطب قرار می گیرد، تماشاگر را به خوبی جذب فیلم می کند. بزرگ ترین امتیاز “مسیر بودن” تصویربرداری و خود سوژه فیلم است.

“نادر شیخ الاسلامی” با مستند “خِله” یک اثر قوم شناسانه درباره اقوام تالش در شمال ایران ساخته است. شیخ الاسلامی در مدت 12 دقیقه شمایی کلی از فرهنگ، رسو، ادبیات و موسیقی مردمان اینمنطقه ارایه می کند. تصاویر چشم نواز کوهستان های فرورفته در مه و آسمان وهم زده آن مناطق، بعضی قاب های فیلم را شبیه تابلوهای رومانتی سیسم می کن. “خِله” در زبان تالشی به معنای “فراخواندن” است.

 

“روسری های رنگی” ساخته “اسماعیل دستگردی” مستندی درباره سختی و مصایب حجاب زنان مسلمان در ترکیه دوران حاکمیت لاییسم افراطی است. فیلم ساز با قرار دادن یک شخصیت به عنوان محور و پیش برنده وقایع، مشکلات زنان مسلمان در ارکان رسمی و دولتی ترکیه را به تصویر می کشد. قهرمان مستند زنی است که به خاطر حجاب اش از دانشگاه اخراج می شود و به زندان می افتد. باز بر سر اعتقاداتش مبارزه و مقاومت می کند. اما آن چه با دیدن این مستند در ذهن مخاطب متبادر می شود این است که آیا طرح مقابله ا حجاب و ممنوعیت آن در نهادهای رسمی – دولتی مثل دانشگاه یا مجلس نمایندگان، همان مقابله با آزادی فردی اقلیت های غیرمسلمان در کشور خودمان نیست؟ اجبار به برداشتن حجاب از سر یک زن مسلمان همانندی با اجبار  برای گذاشتن روسری و رعایت حجاب اسلامی برای یک فرد غیرمسلمان در ایران ندارد؟

 

“مهدی قربان پور” در مستند “تنهای قصه های خوب” به سراغ یکی از قدیمی ترین نویسندگان ادبیات کودک در ایران رفته است. خالق مجموعه کتاب های محبوب، خاطره انیز و پرتیراژ “قصه های خوب برای بچه های خوب”. مهدی آذریزدی. وضع رقت انگیز خانه و زندگی اش مخاطب را متاثر می کند. او در دوران کهن سالی اش به تنهایی در خانه ای که بی شباهت به بیغوله نبود، زندگی می کرد و به قول خودش کاری جز کتاب خواندن نداشت. در این فیلم، آذریزدی از دوران کودکی و محرومیت هایش صحبت می کند و از این که به خاطر فقر شدید مالی قادر به مدرسه رفتن نبود و باید به اجبار کار می کرد. کار کردن در یک کتاب فروشی باعث شد تا جذب کتاب خواندن و در نهایت نویسندگی شود. “تنهای قصه های خوب” فاقد آن ظرافت های لازم برای تاثیرگذاری بیشتر و عمیق تر بر ذهن و جا مخاطب است. البته باید اذعان کرد که قاب بندیهای ساده قربان پور با زندگی ساده آذریزدی به خوبی هم خوانی دارد و تا حدودی موفق عمل می کند.

“بعد از کنکور” مستندی مصاحبه محور درباره شرایط زندگی – و تا حدودی تحصیلی – دانشجویان رشته هنر در یکی از شهرستان های استان یزد است. داستان تضادهای فکری، فرهنگی و عقدیتی دانشجویان شهرهای دیگر ایران با اهالی همان شهرستان. مردمی که در تفکرات ارتجاعی و کهنه مذهبی شان ایست کرده اند و هیچ گونه قدم به جلو گذاشتنی را بر نمی تابند. در یکی از صحنه های فیلم پسر دانشجویی – با همان قیافه آشنا و تیپیکال شده برادران بسیجی – با لکنت زبان و از پشت عینکش روبه دوربین می گوید اگر در کلاس درس با دختری بنشیند که کمی از موهایش بیرون است تمام حواسش پرت آن می شود و به هزار چیز دیگر فکر می کند و قادر به درس خواندن نیست! “بعد از کنکور” دست روی سوژه خوبی گذاشته و قرار است [البته به گونه ای محافظه کارانه] این نوع تفکرات ارتجاعی و متحجرانه را تقبیح کند. متاسفانه فیلم ساز از زیبایی شناسی تصویر و عناصر سینمایی بهره چندانی نمی برد. نکته قابل تامل و اتکای فیلم خود موضوع آن است که فی نفسه مهم به نظر می رسد.

“مرغ سحر” مستند “مهدی باقری” درباره تصنیف مرغ سحر ملک الشعرای بهار است. فیلم از مصاحبه با چند شخصیت ادبی از جمله محمدعلی سپانلو و تعدادی مردم عادی به اضافه تصاویری از اجراهای مختلف این تصنیف و تضادهای سنتی و مدرن شهر و تصاویر آرشیوی از دوران مشروطه ایران تشکیل شده است. “مرغ سحر” علاوه بر محوریت قرار دادن چگونگی و چرایی آفرینش این اثر در دوران تاریخی /اجتماعی خاص به مسایل مربوط به مشروطه و مشروطه خواهی و سپس مقابله با آن نیز می پردازد. اگرچه فیلم ساز از همان فرم ها و شیوه های قدیمی و مرسوم در بازخوانی و کندوکاو چنین موضوعاتی استفاده کرده، اما با کمی اغماض می توان گفت “مرغ سحر” مستند بدی از کار درنیامده و قادر است مخاطبش را تا به انتها پای خود نگه دارد.

“محمدرضا فرزاد” در مستند “گم و گور” به سراغ آدم های گم نام انقلاب 1357 رفته است. آدم هایی که نمی دانیم کیستند و اکنون کجا می زیند. “محمدرضا فرزاد” در ساختار بصری کارش از تصاویر آرشیوی و عکس های تظاهرات مردم در دوران انقلاب استفاده کرده است. نریشن و صداهای جانبی از قبیل گزارشات خبری رادیویی و… این تصاویررا همراهی می کنند. تدوین خوب صدا و تصویر فیلم بزرگ ترین امتیاز “گم و گور” محسوبمیشود. “گم و گور” را باید بیش از هر چیز مستندی درباره هویت انسان های گم شده در تاریخ دانست. “ما در راهیم”، “وایو” و “صاحبقرانیه” از دیگر آثار قابل اعتنای بخش سینمای مستند جشنواره بودند.