اولین گام اساسی برای تاسیس و تشکیل “شورای ملی صلح” درشرایطی روز پنجشنبه برداشته شد که سیاست ”تهدید و تحبیب” کشورهای غربی، به ویژه آمریکا، با دو رویکرد با ظاهر متضاد، اما با هدفی واحد - کنار گذارده شدن برنامه غنی سازی انرژی هسته ای ایران- این روزها هرچه بیشتر در فضای افکار عمومی جلوه گر است.
از یک سو، روزی نیست که صدای طبل جنگ از داخل و خارج شنیده نشود و بحث حمله نظامی گسترده یا محدود اسرائیل یا آمریکا به گوش نرسد یا برنامه های واکنشی یا پیشگیرانه فرماندهان نظامی ایران مطرح و اعلام نگردد و از سوی دیگر، مذاکره کنندگان حرفه ای یا مقام های دیپلماتیک دو طرف بذر امیدی در دل صلح خواهان نپاشند که بالاخره بن بست مذاکرات شکسته شده و امکان رسیدن به یک توافق بنیانی در چارچوب “تلفیقی از بسته های پیشنهادی” فراهم آمده است. فضایی دوگانه که هرچند چراغ امید را در دل ملت روشن نگاه می دارد، اما چندان موجب باز شدن قفل بسته ی امور سیاسی- اقتصادی ایران و گردش طبیعی کار و تجارت نمی گردد؛ و هرچند که فضای بیم را دامن می زند، اما امور روزمره ی کار و زندگی ایرانیان را چندان مختل نمی کند.
در این فضای شک و تردید است که پس از هشت ماه تلاش “کمیته موقت صلح”، بالغ بر 70 کنشگر اجتماعی و فعال سیاسی و مطبوعاتی، اعم از نویسنده و شاعر و هنرپیشه و کارگردان به همراه نمایندگان تشکل های کارگری، فرهنگی، دانشجویی و دانشگاهی در کنار نمایندگان حقوقدانان و وکلا و احزاب و گروه های سیاسی تلاشی عملی را آغاز کردند و بیش از 50 تن از آنان در تاریخ سیزدهم تیرماه 87 دور هم گرد آمدند تا گسترده ترین نهاد جامعه مدنی ایران را در غالب فراگیرترین جبهه ی صلح خواهی ملت رسما پایه ریزی کنند.
جبهه ای همه جانبه اما هم جهت که پایه های خود را بر روی دوش حرکت های پیشین شخصیت های حقیقی و حقوقی طرفدار صلح، دمکراسی، توسعه و حقوق بشر- درقالب ها و هویت های فردی یا جمعی- می گذارد تا از نقطه ای رفیع تر و شرایطی مستحکم تر، پیگیر و پاسدار منافع ملی و مصالح بین المللی ایران باشد. نه تنها تبدیل به سد سدیدی در برابر جنگ طلبان و فریاد بلندی ضد تحریم گران گردد، بلکه نارضایتی ملت ایران را از شرایط تحمیلی “نه جنگ و نه صلح” بیان دارد؛ نه تنها فریاد رسای ناخشنودی ایرانیان از وقوع جنگ و خونریزی باشد، بلکه پژواک بلند ناخرسندی آنان از بروز درگیری و خشونت داخلی باشد.
نگاهی که در پیام سعید حجاریان به عنوان فردی که سال هاست آثار خشونت و نفرت را بر جسم و جان خویش دارد، تبلور یافته است: “ از آنجائیکه در وضعیت کنونی حاکم بر کشور ایران هر اقدامی در جهت جلوگیری از تعمیق نفرت و بروز خشونت و درگیری داخلی، و وقوع جنگ و برخورد نظامی نیکو، و هر عملی در مسیر حل منازعه و مناقشه و گذر از وضعیت “صلح مسلح” به “صلح پایدار” و برقراری آرامش و امنیت مفید به حال جامعه است، به عنوان فردی که را بر جسم و جان خویش دارم، از این حرکت پسندیده استقبال می کنم”.
یا بیانی که به گونه ای دیگر در سخنان هاشم آقاجری جانباز و قربانی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران جلوه گر شده است: “ملتها هیچ وقت با هم نمیجنگند. جنگها بین دو طرفی است که نمیدانند برای چه میجنگند. جنگها را کسانی اداره میکنند که پشتسر ملتها قرار می گیرند… اگر ملتها فریب نخورند و پیاده نظام جنگ نشوند، صاحبان قدرت و سرمایه هیچگاه قادر نخواهند بود جنگافروزی کنند… شرایط امروز ما آثارش کمتر از جنگ نیست. جنگ گرسنگی، فقر، فحشا، دزدی و ناامنی ایجاد میکند، مگر امروز طبقات فرودست جامعه درگیر با گرسنگی نیستند، مگر شاهد فقر و فحشا و… در جامعه نیستیم؟”
این ها نمونه هایی از دیدگاه ها و مواضعی است که طی سال های گذشته به کرات در سخنرانی ها و مقالات یا بیانیه هایی گوناگونی که امضای صدها فعال سیاسی و کنشگرجامعه مدنی را در پای خود داشته - اکنون جمعی از آنها در جایگاه هیات موسس، و حتما فردا جمعی وسیعتر و گسترده تر به عنوان اعضای “شورای ملی صلح” شناخته خواهند شد- تبیین شده است. همانگونه که پیش تر نیز مادران صلح” در دو بیانیه ی “ضد جنگ” خود، دلمشغولی ها و نگرانی های خویش را از بروز جنگ و وقوع خونریزی بیان داشتند. و یا در آخرین مورد، هفته ی پیش جمعی از پژوهشگران و استادان دانشگاه به صراحت اعلام کردند: “دانشگاهیان با آگاهی بر آثار و پیامدهای شوم جنگ فرساینده ی تحمیل شده بر ایران از سوی رژیم دیکتاتوری عراق که با حمایت قدرت های بزرگ آغاز شد؛ نسبت به بروز جنگی جدید ابراز بیزاری می کنند. از این رو، دانشگاهیان احتراز از جنگ را با حفظ عزت و شرافت کشور ضروری و تلاش برای جلوگیری از وقوع جنگی دیگر را وظیفه ملی خود می دانند. دانشگاهیان با بکار گیری و تشدید تحریم های اقتصادی و تداوم شرایط “نه جنگ و نه صلح” مخالف اند و خواستار صلحی پایدار هستند. بر این اساس، دانشگاهیان ایران از تمامی فعالان و جنبش های صلح طلب جهان می خواهند که مخالفت خود را با دخالت های نظامی و توسعه طلبی های جنگ افروزان اعلام دارند و در چارچوب یک ائتلاف فراگیر و همه جانبه بر ضد جنگ و در راه برقراری و تثبیت صلحی پایدار در منطقه تلاش کنند”.
درخواستی که نمایندگان جامعه ی صلح طلب آمریکا، سریع و روشن از زبان بانوی صلح این کشور به آن لبیک گفتند و در پیام همتای ایرانی شیرین عبادی، خانم “جودی ویلیامز” برنده ی جایزه ی صلح نوبل آمریکا، به نخستین نشست “شورای ملی صلح” متبلور شد: “هرگونه حمله نظامی به کشور ایران از جهت سیاسی، اقتصادی و بشردوستانه نتایج زیانباری هم برای مردم ایران و هم برای مردم آمریکا دربرخواهد داشت. حمله نظامی باعث خواهد شد تا وضعیت مدافعان حقوقبشر و فعالان اجتماعی و حقوق زن در ایران بدتر شود. در حالی که خطر جنگ قریبالوقوع است، حمایت جامعه بینالمللی از شورای ملی صلح در ایران و جنبش صلحطلبی در ایران در قبال جنگافروزان داخلی و خارجی ضرورت دارد تا صدای آنان رساتر به گوش جهانیان برسد.”
هر چند که ایرانیان از موضع ناامیدی تاریخی ضرب المثل های فراوانی چون “با یک گل بهار نمی شود” و ”یک دست صدا ندارد” را در فرهنگ خویش نهادینه کرده اند، اما این یک روی سکه بوده است، چون همان ها امید را هم به جلوه های دیگر به نمایش گذارده اند که “پایان شب سیه سفید است” یا “اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود”.
اکنون آن اندک اندک ها، آن صداهای پراکنده، آن قطره قطره های صلح خواهی ملت ایران به هم پیوسته و رود کوچکی شده و جریان یافته است. از این رو، وظیفه ی تک تک و فرد فرد ماست که آن را به دریایی خروشان تبدیل کنیم. دریایی که بر نیلگون آن می تواند زورق های صلح خواهی و انسان دوستی و حقوق بشر روان شود و هر کس در حد و توان خود گوشه هایی از ماموریت های “شورای ملی صلح ” را به سر منزل مقصود رساند. چه فرق می کند که تلاش برای گذار از شرایط “نه صلح و نه جنگ” و منازعه به وضعیت صلح پایدار” باشد؛ یا “ترویج و تقویت فرهنگ انساندوستی، صلحطلبی و حقوق بشر در ایران”؛ “بسیج کلیه منابع و امکانات برای ایجاد و تحکیم صلح و حمایت از شخصیتهای حقیقی و حقوقی صلحطلب” باشد یا “همکاری با صلحخواهان جهان برای جلوگیری از تحمیل جنگ، از سوی دو طرف منازعه، به ملت ایران”؛ و یا بالاخره، “تلاش برای ایجاد همگرایی و ائتلاف بین نیروهای اجتماعی صلحطلب ایران، مخالف جنگ افروزان داخلی و خارجی”.