محدودیت ها بیشتر می شود

نویسنده

ket.jpg

سعید کمالی دهقان از سانسور در ایران می گوید. بعنوان یک خیرنگار در حوزه ادبیات در ایران، همیشه از خودم ‏می پرسیدم که چرا عطش مردم برای ادبیات یعد از انتخاب شدن احمدی نژاد به ریاست جمهوری در سال 2005، ‏بطور ناگهانی قطع شد.‏

‏ زمانی بود که شعر شعرای بزرگ ایرانی چون حافظ، مولانا و خیام در مکالمات روزمره مردم، حتی در ‏روستایی ترین مناطق، حضور داشت ، اما حالا اثری از کتاب، در سرزمینی که با ادبیاتش شناخته می شد، نیست. ‏امروز، اثری از ادبیات در زندگی ایرانی نمی بینید. نویسندگان برای رساندن آثارشان به دست خواننده، درگیر ‏چالش های بی پایان می شوند. ممنوعیت هایی که توسط دولت احمدی نژاد وضع شده است، صنعت نشر را در ‏وضعیتی بحرانی قرار داده است.‏

محمود دولت آبادی، نویسنده رمان پرفروش ده جلدی کلیدر که به نشانه اعتراض به ممنوعیت های وضع شده ‏توسط دولت، از دادن کتاب بعدی اش به ناشر سرباز زده است، می گوید:«مقامات دولتی نه تنها باعث شده اند که ‏ناشرین دست از کار بکشند، بلکه نویسندگان را در موقعیتی قرار داده اند که هیچ انگیزه ای برای نوشتن نداشته ‏باشند». بعد از انقلاب اسلامی در سال 1979 در ایران، دولت سختگیری هایی را برای نشر کتاب درنظر گرفت. ‏از آن زمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، متولی ممنوع کردن کتاب ها قبل از چاپ شد که دلیل اصلی آن ‏مسائل اروتیک یا مغایرت با قوانین مذهبی بود. همه کتاب ها، حتی کتاب های داستان باید مورد تایید قوانین ‏اسلامی باشند.‏

ادبیات ایران در دورانی که محمد خاتمی در سال 1997 به ریاست جمهوری رسید و تنور فرهنگ را در ایران ‏گرم کرد، نشانه هایی از تجدید حیات بروز داد. خاتمی اجازه چاپ تعداد زیادی کتاب را صادر کرد و فضای ‏فرهنگی بازتری را ایجاد کرد. اما بهار ادبیات در دوران خاتمی زودگذر بود.‏

زمانی که احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسید، نظام سانسور جدید در ایران آغاز بکار کرد. وزارت فرهنگ و ‏ارشاد اسلامی قوانین جدیدی وضع کرد که شامل کتاب هایی که در دوران خاتمی و گذشته چاپ شده بودند، هم می ‏شد. در نتیجه، تعداد زیادی کتاب اجازه انتشار یا تجدید انتشار پیدا نکرد.‏

بسیاری از آثار کلاسیک، داستان های معاصر و ده ها اثر پر فروش بین المللی از جمله، ترجمه فارسی “قمارباز” ‏شاهکار داستایوسکی، “دختری با گوشوراه مروارید” اثر پرفروش تریسی شووالیه، “گور به گور” ویلیام فالکنر و ‏بعضی از کتاب های ویرجینیا وولف، مارگریت دوراس، دن براون و وودی آلن، شامل این ممنوعیت ها شد.‏

اخیرا، سایت مخافظه کار” تابناک” درباره ترجمه فارسی رمان “ خاطرات دلبرکان اندوهگین من” نوشته گابریل ‏گارسیا مارکز، ایراداتی گرفت که با وجود اینکه از چند ماه پیش از انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ‏احمدی نژاد مجوز گرفته بود، ممنوع شد.‏

ممنوعیت ها شامل کتاب های فارسی هم می شود. انتشار “خروس”، داستانی از ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم ‏ساز مشهور ایرانی مقیم انگلستان، با وجود داشتن مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمان خاتمی، ‏توقیف شد.‏

تقریبا همه کتاب های صادق هدایت، نویسنده مشهور ایرانی در سطح بین المللی و نویسنده “بوف کور” از تجدید ‏چاپ باز ماند. روند پیچیده گرفتن اجازه رسمی برای چاپ کتاب از عوامل دیگری است که باعث می شود ‏نویسندگان تمایلی به چاپ آثار تازه نداشته باشند.‏

مجتبی پورمحسن، که مصاحبه اش با ساقی قهرمان، شاعر همجنسگرای ایرانی مقیم کانادا، بهانه ای برای توقیف ‏روزنامه شرق، معتبرترین روزنامه اصلاح طلبان شد، می گوید:« نه ماه است که ترجمه کتاب “مرد بی وطن”، ‏نوشته کورت ونه گات را به وزارت فرهنک و ارشاد اسلامی داده ام. تا کنون هیچ پاسخی دریافت نکرده ایم. دیگر ‏خسته شده ام. یارای دنبال کردن ادبیات در ایران را ندارم». او معتقد است که وزارت ارشاد بصورت دلبخواهی ‏اجازه صادر می کند و می گوید:« در متاب کورت ونه گات موردی برای سانسور وجود ندارد». پور محسن یک ‏مجموعه شعر با عنوان “تانگوی تک نفره” هم دارد که شش ماه در انتظار گرفتن مجوز رسمی مانده بود.‏

انتظار طولانی برای گرفتن مجوز نشر، تنها مشکل نویسندگان ایرانی نیست.یعقوب یادعلی، داستان نویس ، چهل ‏روز به خاطر فراز هایی از داستان “آداب بی قراری” که مجوز چاپ هم داشت، بطور غیر قانونی توسط دولت ‏زندانی شد. اتهام او توهین و افترا بود و به سه ماه زندان و نوشتن سه مقاله اجباری، محکوم شد. این اقدامات ‏باعث اعتراض شدید نویسندگان ایرانی شد که معتقد بودند دولت به تخیل نویسنده تجاوز کرده است.‏

رضا قاسمی، داستان نویس مطرح ایرانی مقیم فرانسه، اخیرا آخرین داستانش را با عنوان “وردی که بره ها می ‏خوانند” را در قالب پی دی اف در اینترنت منتشر کرده است تا با سانسور دولت و روند دریافت مجوز روبرو ‏نشود. کتاب قاسمی با چنان استقبالی از سوی جامعه بزرگ وبلاگ نویسان ایرانی مواجه شده است که اگر در قالب ‏‏ کاغذ بچاپ رسیده بود، چنین استقبال گرمی از آن نمی شد.‏

منبع: آبزرور 6 ژانویه ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

 

 

‏ ‏

‏ ‏

 

‏ ‏

‏ ‏