سردار قالیباف، شهردار تهران اخیرا در جمعی کوچک، ضمن طرح انتقاداتی نسبت به محمود احمدی نژاد و وابستگانش، از “کثیفی” فضای سیاست در جمهوری اسلامی سخن گفت و اینکه “من احمدی نژاد را نه انقلابی میدانم، نه حزباللهی میدانم، نه تابع ولایت میدانم، نه مدیر میدانم، نه صادق میدانم. آقای احمدینژاد با تمام وجود، خودش خودش را گول میزند و بقیه را هم گول میزند. ” متن کامل این سخنان که بخش هایی از آن در یوتیوب آمده در زیر می آید.
تلاش میکنم خیلی شفاف و روشن صحبت کنم و جواب دوستان را بدهم. یک سری مباحث را مطرح میکنم که حرف دلم است؛ اصلا هم حرف سیاسی نمی زنم چون هر کدام از این سوالات یک پاسخ سیاسی دارد که حتما باید در جاهای دیگر جواب داده شود؛ لذا در این جلسه حرف سیاسی نمی زنم وهمه حرفهایی که می زنم یقین بدانید که یک سند قطعی است. اگر ذره ای از آن هم بالا و پایین باشد، روز قیامت مدیون تک تک شما بشوم؛ بخصوص مدیون آن بچه هایی که در جبهه ها شهید شدند. منتهی این بحث ها، بحث هایی نیست که هر جایی بشود مطرح کنیم و بحث هایی نیست که در موبایل تان ضبط کنید و بعد خودتان با هر ادبیاتی که می خواهید منتقل کنید؛ اشکالی ندارد. ولی به نقل از من بزنید شاید یک روزی ضرورت بدانم و این حرفها را در جایش بزنم. فضای سیاست، فضای کثیفی است، حتی منی که حالم از سیاست به هم می خورد همین الان در این فضای کثیف حرکت می کنم. خیلی ها گفتند این حرف ها را نزن. عالم سیاست در کشور ما[مفهوم نبود]… این طور هم نیست که مثلا در علما نیست، در دانشگاهیان هست، در جبهه ای ها نیست ولی در ان جی او ها هست؛ همه را فرا گرفته است. هر کس بگوید من سیاسی نیستم حرف بیخود زده است. من هم در عالم سیاست در منجلاب هستم. این هم از بدبختی انقلاب است و هم از سر شکستگی ماست که برای ارزشهایی انقلاب کردیم اما با گذشت زمان، نا اهل هایی پیدا شدند که این برکه ما را الوده اش کردند.
نکته دیگر اینکه ممکن است بپرسند پس چرا به عالم سیاست آمدید؟ شما یقین بدانید که مرا صدا زدند و به من دستور دادند که بیایم. دیگر از این صریحتر که نمی توانم بگویم. من از آن آدم هایی نبودم که قلقلکم بشود[مفهوم نبود]… به هر حال من[مفهوم نبود]… بودم که آمدم. برای من روشن است که کجا به من می توانند بگویند بیا و کجا بگویند نیا. لذا من خودم مخالف بودم و چند دلیل هم نوشتم که من اهل این کارها نیستم و اصلا از عالم سیاست خوشم نمی آید. اما گفتند بیا و من هم آمدم. شما یقین بدانید اگر امروز بخواهم به تشخیص خودم عمل کنم یک لحظه در عالم سیاست نمی مانم؛ با فرض به یقین که بدانم این دوره رئیس جمهور هستم، به قطره قطره خون شهدا، نمی آمدم، چون هیچ ضرورتی برای خودم نمی بینم؛ حتی آخرت خودم را در خطر می بینم. من که 46سال از عمرم گذشته اصلا نمی ارزد این ده سال دیگر راکه عمر طبیعی من است به خطر بیاندازم. من با رئیس جمهور شدن چی گیرم می آید که امروز گیرم نیامده است؟ قدرت ؟ منزلت ؟ پول؟ هیچ چیز نیست که من درپست ریاست جمهوری بایستم و به جهت مادی گیر من بیاید، که امروز گیرم نیامده باشد. اصلا کار خدا و پیغمبری اش را هم کار نداریم، دنیا قدرت طلبی اش هم[مفهوم نبود]…
من یک روز خدمت “آقا”عرض کردم که اگر شما وظیفه من می دانید که در این عرصه بمانم، ادامه می دهم ولی اگر به تشخیص خودم باشد، الان می روم خانه ام. منتها من یک آدمی هستم که عقل دارم. من مثل بعضی آدمه ا نیستم که چشم هایم را ببندم و کور کورانه پیش بروم. شهید مطهری می گوید پیامبر که مبعوث شده بود با یک عظمت پیامبر ماست این حجت ظاهری بر شماست اما ما یک حجت باطنی هم داریم که آن عقل است. عقل و دین با هم منطبق هستند. هر کجا که دیدی دین انجام می دهد و عقل قبول ندارد عمل کن. شما یقین بدانید که من در عرصه سیاست حرفم را می زنم و آن جایی که باید سربازی کنم، سربازی می کنم. یکبار “آقا” فرمودند اقای قالیباف حواستان باشد کارهایی که انجام می دهید (این از بزرگواری “آقا” ست) اگر احساس می کنید که میلتان به این کار است، آن کار را انجام دهید و بدانید میل و خوش آمدن من نیست، چون انجام کار در پیشگاه خدا باید حجت باشد و باید خودت جواب بدهی. حجت وقتی است که من به صراحت به شما می گویم این کار را بکن، فردا اگر خدا از تو سوال کرد که چرا این کار را کردی می گویی ولی فقیه گفت این حجت است.
من چون در عالم سیاست شانی برای خودم قائل نیستم، در خرداد روز یکشنبه بین دو مرحله انتخابات و هم در سی تیر بعد از مرحله دوم رفتم خدمت “آقا”. اولی را من در خواست کردم دومی را “آقا” خواست که پیشش بروم. بار اول من از “آقا” سوال داشتم[مفهوم نبود]….
در تریبون نماز جمعه، حلالیت طلبیدن مسئله را حل نمیکند. من بیش از صد نفر را میشناسم که رفتند مقابل شورای نگهبان و گفتند ما شما را حلال نمیکنیم، بیا جواب ما را بده. با اینکه مشکل حل نمی شود. آن چهار میلیونی که به من رای دادند، این اعتبار من نیست، این اعتبار مال انقلاب است، مال نظام است. من واقعا به “آقا” عرض کردم که بین آقای هاشمی و احمدی نژاد ناگزیریم یکی را انتخاب کنیم. آمده ام از شما سئوال کنم چکار کنیم؟ “آقا” فرمودند: آیا به تشخیص نرسیده اید ؟ به هر چی که خودت رسیدی، عمل کن. من خواهش میکنم آن چهار خطی راکه در انتخابات نوشته ام امروز با دقت بخوانید؛ برای هیچ کسی نگفتم. ”آقا” فرمودند به هر تشخیصی رسیده ای عمل کن. لذا به دوستان گفتم هر کسی را که خودشان تشخیص می دهند انتخاب کنند. حتی دوستان اصولگرا به من گفتند نظرت چیست. من نگفتم از کجا اذن گرفتم. آقای توکلی و…. آمدند. همه امدند. از طرف آقای هاشمی، از طرف آقای احمدی نژاد؛ ولی هر کار کردند که کبوتر ما را در هوا بفروش، من گفتم به این کارها تن نمی دهم. نه به این باج می دهم نه به آن و به این. گفتم که من حجتی ندارم.
ما نمیتوانیم رفتار دو گانه درنظام جمهوری اسلامی داشته باشیم. رفتار دوگانه حتی اگر به اسم رهبری هم انجام شود نفاق است، دروغ و دورویی و ریا اثر منفی دارد. نمی توانید بگوئید آقای خاتمی و اصلاحات بد است ولی دولتی در آن جناح اصولگرا و آقای قالیباف باشد خوب است. نه این طور نیست؛ بد، بد است. آقای احمدی نژاد، تابع ولایت نیست و به حرف رهبری گوش نمی دهد. به صراحت پانزده کد روشن می آورم که که از دایره خود من هم خارج نشود که اگر فردا مثلا از تلویزیون پخش شود 50میلیون نفر می بینند بزنم بعد “آقا” بگویند چرا این حرف را زدی. من هم ذوق زده شوم و به دنبالش اطلاعیه صادر کن که قالیباف یک حرف دروغ گفت. او مکلف میکند ولایت را که یک کارهایی بکند. ولایت هم ناگزیر میشود برای مصلحت این کار را انجام دهد.
شما فکر می کنید که من اتفاقی رفتم توی شهرداری ؟ همه شورای شهر که با من مخالف بودند. نمیدانم آقای گلپایگانی بدون دعوت به جلسهی معارفهی شهردار آمد و نگذاشت حکم شهرداری را وزیر کشور بدهد. رییس دفتر رهبری آمدند روی سکو حکم شهرداری را به دست من داد. چرا این کار را کرد؟ میخواهم برای شما روشن کنم که من بدون نظر رهبری امکان ندارد در عالم سیاست یک گام کوچک هم بر دارم. من به اقای احمدی نژاد اعتقادی ندارم، ولی اگر “آقا” به من می گفتند آقای احمدی نژاد، حتما نه تنها خودم رای می دادم، بلکه همه آنهایی راهم که احمدی نژاد را قبول نداشتند قانع می کردم رای بدهند. در این تردیدی ندارم و شما هم بدانید چرا[مفهوم نبود]. . من ایشان را نه انقلابی میدانم، نه حزباللهی میدانم، نه تابع ولایت میدانم، نه مدیر میدانم، نه صادق میدانم. کسی که بپذیرد که خودش را گول بزند ـ با صراحت بگویم ـ به نظرم آقای احمدینژاد با تمام وجودش خودش، خودش را گول میزند و بقیه را هم گول میزند. شما بروید رفرنسهایی که ایشان میدهد و اعداد و ارقامی که ارائه میکند را نگاه کنید. این اعداد و ارقام اصلا وحشتناک است. یک جایی بچه های بسیجی جمع شده بودند [مفهوم نبود]… کردان کجا آدم اصولگرا است؟ کارهایی که کرده الان گندش در آمده. حتی بچه اش و زنش هم نمی خواستند ببیندش که باباش هم قبلا چه غلطی کرده و حالا فهمیده. حالا مدرک تحصیلی اش هم به جهنم. آقای رحیمی بسیار بدتر از کردان است. به رحیمی گفته بودند که یک چیزی، مدرکی علیه قالیباف پیدا و منتشر کن. آقای ساجدی را که برادر شهید است، وخودش هم رزمنده بوده ـ امروز مهندس در ایران ایر است ـ از همکلاسی های دانشگاه احمدی نژاد بوده در دانشگاه علم و صنعت. آن شبی که همه جمع شدند و تصمیم گرفتند سفارت خانه را بگیرند؛ ایشان به من نقل قول کرد که ما هر کاری کردیم احمدی نژاد گفت که این کارها چیست و نیامد. چرا رفتید سفارت امریکا را تسخیر کردید ؟ حتی او، پس از تایید امام (ره) در مورد قضایای تسخیر لانه ی جاسوسی می گوید: این چه کاری بود که امام آمد کرد و این کار غلط را تایید کرد. احمدی نژاد حتی یک روز سابقه ی قبل از انقلاب ندارد، حتی یک سیلی در راه انقلاب نخورده است، اگر بوده بیاید بگوید کجا. احمدی نژاد جبهه و جنگ را اصلا ندیده؛ اگر یک روز در جبهه بود تاحالا هزار بار گفته بود.
این آقای هوشنگ امیراحمدی که یکی از جلاد ترین ادمهاست که به دستور “آقا” ممنوع الورود شده، در دولت اخیر، 5 بار با آقای احمدی نژاد دیدار داشته است. این حرفها چیست. اینها همه اش شوخیست. همین آقای امیر احمدی گفته که آقای احمدی نژاد با ذلت به دنبال مذاکره با امریکاست. اینهایی که گفته می شود، شعار مبارزه و مخالفت با آمریکا، همه اش کذب و دروغگویی است. پرفسور مولانا، بورسیه پنتاگون است. من نوار آقای مشائی را می آورم[نامفهوم بود]…. مشایی منافق بود و همسرش هم جزء منافقین بوده و بعدها که بازجوی او در زندان می شود با همسرش ازدواج می کند. ”آقا” همان موقع گفتند مشایی را نگذار رییس میراث فرهنگی و گردشگری. آقای احمدینژاد اول حکم مشایی را داد در رادیو خواندند بعد آمد پیش “آقا”.
یکی از وزرای رئیس جمهور، همسر فرانسوی دارد. وزیر شما امروز درکابینه شُرب خمر می کند. همان روزی که قرار شد من این حرفها را بزنم تا ته حرفهایم را می زنم. ما بچه انقلاب و نظام هستیم. حالا این حرفها را می گوییم ولی شما یقین بدانید و دو چیز را از من قبول کنید: اول اینکه اگر شخصا به خودم واگذار کنند به والله نمی آیم و دوم اینکه اگر با تمام این حرفهایی که می زنم که با سند برای شما ثابت می کنم دهها مورد دیگر در مورد دولت است ولی این جا، جای این حرفها نیست…. [مفهوم نبود] انقلاب هم به تشخیص رهبری بوده است نه بنده. اگر قرار باشد رقابت کنیم مردانه رقابت کنیم و اجازه به فرصت طلبان ندهیم. اگر این سخنانم دروغ باشد همین جا بخوابانیدم و هشتاد ضربه شلاق بزنید ولی اگر راست گفته باشم و اگر ثابت کردم نامردست کسی که عزلش نکند. دولت باید به عملکردش جوابگو باشد. من بحث های اقتصادی را این جا نمی خواهم باز کنم. ما برق نداریم، ما آب نداریم، این مزخرفات چیست ؟ اگر «آقا» از احمدی نژاد دفاع نکرده بودند، تاحالا بارها مجلس هشتم طرح عدم کفایت احمدی نژاد را وسط آورده بود. به شما بگویم «آقا» ابروی خودش را برای دولت گذاشته و این قدرت احمدی نژاد نیست، خوبی او نیست، حمایت «آقا» از ایشان است.
ما خطر بی دینی های سازمان مجاهدین انقلاب و مشارکت را داریم؛ هر چند که رفقای ما هستند ولی خطر هستند. من نمی گویم جبهه اصلاحات، فقط می گویم مشارکت و مجاهدین انقلاب. البته خیلی از آقایان دیگر به آنجا نمی روند. آقای بی طرف که حزب اللهی است یا مثل آقای پزشکیان که حتما حزبا للهی است، ولی بعضی آدمها خطر جدی برای نظام و انقلاب دارند. مثل اقای تاج زاده.. امین زاده… هر چند که از رفقای ما هستند ولی دیگر اعتقادی به حکومت دینی ندارند. مادر جایی قرار گرفته ایم که از یک طرف بی دینی و از طرف دیگر تحجر و کثافت کاری را داریم و حرکت کردن را سخت می کند. این بحث ها خیلی عمیق و جدی است. البته من چرا این اتفاق افتاد، چرا آن اتفاق افتاد را کار ندارم. لذا ما در عالم سیاست فقط به یک دلیل ممکن است که عاقبت به خیر شویم و آن تابعیت محض از ولایت فقیه است و شما یقین بدانید من جور دیگری عمل نمی کنم؛ لذا این طور نباشد که مثلا رهبری نظرش این است قالیباف به میدان نیاید. اگر به میل خودم باشد با علم به اینکه رای می آورم نمی آیم.
امروز در کمیسیون اصل نود خود آقای محصولی اقرار کرده نودمیلیارد تومان ثروت دارم؛ بزرگترین کسی بوده که روی نفت کار می کرده؛ خوب الان آنجا چه کار می کند؟ آیا اینها می خواهند کار کنند؟ [مفهوم نبود]…..
اقای مقدم خودش حزب اللهی است؛ بارها دروغ گفته. در جلسه کارگزاران که گزارش می داد در آن جلسه از دانشگاهی و اخوند، از چپ و راست همه پچ پچ می کردند و می گفتند دروغ می گوید. ما وقتی می گوییم برق نیست به خاطر اینکه خشکسالی است، مسخره است. می فرماید آقای مفیدی شما کارشناس امور برق آبی هستید، وقتی کشور را آقای احمدی نژاد تحویل گرفت چقدر برق داشتیم ؟ و آقای مفیدی جواب می دهند 36 هزار مگاوات. در صورتیکه آقای احمدی نژاد در حضور آقا اعلام کردند دوازده هزار مگاوات اضافه تولید نسبت به گذشته داریم یعنی 48 هزار مگاوات. اگر چنین باشد ما نباید مشکل برق داشته باشیم و از اطرافیان آنرا می پرسند و ادامه می دهند در حالیکه حتی اگر خشکسالی هم موجب کمبود برق باشد ما فقط نه درصد تولید برق از طریق سدها داریم. امروز کل نیاز ما چقدر است؟ ما اگر 41 هزار مگاوات برق داشته باشیم تازه استاندارد را داریم. اگر سد ها خشک هستند در زمستان که سدها پرآب می شود، پس چرا کم می آوریم. چرا اینها را می گوییم؟ جوانان ما که رژیم گذشته را ندیده اند، امروز در انقلاب تردید می کنند. توی این بحث ها آبرو یمان رفته است. من امروز در کلاس درس فوق لیسانس دانشگاه تهران بودم بچه هایی که متولد 64 هستند امروز می گویند این مسخره بازی ها چیست که شما در می آورید.
من در کارم اصلا کار سیاسی نمی کنم و حتی در مساجد هم که می روم حرف سیاسی نمی زنم. ما بچه جنگ و انقلابیم. ما سربازان امام و ولایت هستیم. ما در این کشور به [مفهوم نبود] شبیه هستیم تا به حزب. ما فرهنگ جبهه را داریم خدا می گوید اگر کسی در راه من گام بر دارد من او را زمین نمی زنم منتها ما کم صبریم ولی باید صبر کنیم. خلاصه زمان جنگ را دیدم و فضاحت صدام را هم دیدیم؛مهم این است که ما کارمان را درست انجام دهیم. ما الان که در شهرداری هستیم تمام شورای شهر احمدی نژادی هستند و علیه من هستند ولی به کار که می رسد می گویند قالیباف کارش را درست انجام می دهد. اما مدام می گویند فلانی ضد ولایت فقیه است، این یکی امریکایی است، آن یکی دزد است. اگر من بیایم از دزدی هایی که در شهرداری آقای احمدی نژاد شده بگویم که[مفهوم نبود]… از کارچاق کن هایی که آقای احمدی نژاد داشته، الان آن کارچاق کن شده استاندار ایشان. خلاصه در اطراف، همه یا احمدی نژادی هستند یا اصلاح طلب یعنی هیچکدام با من هماهنگ نیستند…
رفته بودم ملاقات آقای حبیبی. خانم و دخترشان هم آنجا بودند. آقای حبیبی که از آدمهای معتقد و متدین هستند و با اعتقاد به حوزه انقلاب آمده اند. خانم ایشان می گفت دختر من وقتی شما را می بیند به انقلاب امیدوار می شود و وقتی اقای احمدی نژاد را می بیند به اقا منتقد می شود[مفهوم نبود]….. این از آن وزیر کشور، آن هم از وزیر راه[مفهوم نبود]….. ما یک ملاحظاتی کردیم ولی این بار ملاحظه نمی کنیم مگر اینکه دستور بدهند که نکنیم… ما خرده برده با کسی نداریم و بچه رعیت هستیم و می ایستیم.