مارک گازیوروفسکی استاد علوم سیاسی و مطالعات بین المللی دانشگاه ایالتی لویزیانا و نویسندۀ کتاب های متعددی چون «سیاست خارجی ایالات متحده و شاه: ایجاد یک دولت وابسته در ایران»، «نه شرقی، نه غربی: ایران، اتحاد جماهیرشوروی و ایالات متحده» و «محمد مصدق و کودتای 1953 در ایران» است. دکتر گازیوروفسکی در تابستان سال های 1994 و 1996 و زمستان 1998، استاد ناظر دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. مارک چندین جایزه دریافت کرده که از جمله آنها، می توان به جایزۀ هیأت امنای دانشگاه لویزیانا در سال 2005 و جایزۀ کتاب بنیاد مصدق در سال 2004 اشاره کرد. او می گوید: «به نظر می رسد اوباما مخالف وارد آوردن فشار برای وضع تحریم های اقتصادی است؛ تحریم هائی که به مردم ایران صدمه خواهند زد.»
این مصاحبه در پی می آید.
شما کتاب های متعددی دربارۀ ایران نوشته اید، از جمله کتابی در بارۀ مصدق. چگونه باید نقش مصدق در صحنه سیاسی ایران، ماهیت کودتا و نقش انگلستان و آمریکا در این کودتا را ارزیابی مجدد کنیم؟
من فکر می کنم ظرف یکی دو دهۀ اخیر، برخی مسائل تا حد معقولی دربارۀ مصدق روشن شده است. اول اینکه دوره حکومت وی در تاریخ سیاسی ایران، یک دوره حیاتی بود. اگر اوضاع در آن زمان به شیوه متفاوتی پیش می رفت، مثلاً بحران نفت حل و فصل می شدو یا اینکه کودتا اتفاق نمی افتاد، ممکن بود ادامه تاریخ ایران به شیوه متفاوتی نوشته می شد. دوم اینکه اکثر محققان، دیدگاه واقع گرایانه تری درباره مصدق، از جمله آگاهی نه تنها درباره نقاط قوت بلکه درباره نقاط ضعف وی، پیدا کرده اند. فکر می کنم این تحول بسیار مناسبی است. سوم اینکه کاملاً مشخص شده ایالات متحده و خصوصاً دولت تازه به قدرت رسیده آیزنهاور، عامل پشت صحنۀ کودتا بوده است. انگلستان و ایرانی های متعددی که درگیر این ماجرا بودند، نقش های بسیاری جزئی داشتند و به تنهائی قادر نبودند کودتا کنند. سرانجام اینکه کاملاً روشن شده، حداقل برای من، که سیاست های دوران جنگ سرد در مقایسه با منافع نفتی و یا سوء تفاهمات موجود دربارۀ شخصیت و دیدگاه های مصدق، اصلی ترین انگیزۀ ایالات متحده از ترتیب دادن کودتا بوده است. مقامات آمریکایی عمیقاً نگران آن بودند که در صورت باقی ماندن مصدق بر مصدر امور، حزب توده سرانجام قدرت را در دست بگیرد و به همین دلیل، دست به کار شدند تا جلوی این رویداد را بگیرند. با نگاه به گذشته معلوم می شود کسب قدرت توسط حزب توده بعید به نظر می رسید، اما مسؤولان آمریکائی از امتیاز گذشته نگری برخوردار نبودند.
احمدی نژاد و دولت وی مایلند شرایط حال حاضر را با شرایط آن سال ها مقایسه کنند. آیا شما هیچ شباهتی بین این دو می بینید؟
هیچ شباهت واقعی نمی بینم. شرایط سیاست داخلی ایران به کلی متفاوت است. نیروهای بسیار متنوع سیاسی درحال فعالیت هستند و دولتی وجود داردکه با همه نقاط ضعف و قدرتش، برخلاف دولت مصدق، با پنج مأمور سازمان سیا و چند میلیون دلار هزینه سرنگون نخواهد شد. ماهیت جهانی آنچه ایران با آن روبرو شده، کاملاً متفاوت است. ایالات متحده نیز- خصوصاً با وجود اوباما- و تمایل اندکی که برای دست زدن به تلاش برای سرنگونی رژیم فعلی وجود دارد، اکنون بسیار متفاوت است.
نظرتان دربارۀ جنبش آزادی های مدنی در ایران چیست؟ فکر می کنید رژیم تهران سقوط خواهد کرد؟
ایران در دورۀ بسیار شکننده ای به سر می برد. واضح است جنبش مخالفان که از زمان انتخابات خرداد ماه ظهور کرده، نسبت به هر آنچه در 30 سال گذشته وجود داشته، به مراتب قدرتمندتر است. واضح است دولت احمدی نژاد اصلاً نمی داند که چگونه باید این جنبش را خاموش کند. من فکر می کنم غیر ممکن است که الان بتوانیم بگوئیم رژیم اسلامی سقوط خواهد کرد یا خیر. ممکن است پیامدهای بسیار متنوعی رخ بدهد؛ از سرکوب به شیوۀ میدان تیان یان من گرفته تا بازگشت به وضعیت قبل از انتخابات و یا حتی وقوع نوعی انقلاب به اصطلاح مخملی. اینکه کدامیک از این پیامدها رخ می دهد، عمدتاً به میزان کارآیی خط مشی ها و تاکتیک های به کار رفته از سوی بازیگران داخلی بستگی خواهد داشت. من فکر نمی کنم نیروهای خارجی به هیچ صورتی بر این رویدادها تأثیر چندانی داشته باشند؛ تنها کاری که از دست آنها بر می آید، به نظاره نشستن است.
مردم با گرایش های مختلف، اوباما را به دلیل سیاستش در قبال ایران سرزنش می کنند. آیا فکر می کنید اوباما باید امور را به شکل دیگری پیش ببرد؟
من فکر می کنم او هرکاری راکه از دستش بر می آید انجام می دهد. من واقعاً اعتقاد دارم ایالات متحده باید به جای تهدید، اشغال و یا نادیده گرفتن، وارد تماس با ایران شود. البته باید گفت ظاهراً واضح است رژیم تهران آمادۀ تماس با ایالات متحده نیست. بنابراین مقامات ایالات متحده باید صبر پیشه کنند تا شرایط داخل ایران پخته تر شود. باراک اوباما از نیروهائی که برای آزادی و عدالت در داخل ایران فشار وارد می کنند، حمایت کرده اما ایالات متحده را بیش از حد نزدیک به آنها نشان نداده است. ضمناً به نظر می رسد او مخالف اعمال فشار برای وضع تحریم های اقتصادی است؛ تحریم هائی که می توانند به مردم ایران لطمه بزنند. تاحد زیادی بعید به نظر می رسد که او از نیروی نظامی علیه ایران استفاده کند. من فکر می کنم همه اینها، سیاست های عقلانی هستند.
شما مقاله ای دربارۀ ماجرای نوژه نوشته اید. ممکن است درباره تاریخچه آن توضیحی بدهید؟
من در نوامبر2002 مقاله ای درباره ماجرای کودتای ژوئیه 1980 در نوژه در مجله بین المللی مطالعات خاورمیانه چاپ کردم. این توطئه توسط عده ای از اعضای حزب ایران مدیریت می شد که وابستگی ضعیفی به شاهپور بختیار داشتند. بختیار در آن زمان، چهرۀ سرشناس مخالفان در خارج از کشور بود. نقشه ای بزرگ و با جزئیات دقیق بود که تا مرز موفقیت پیش رفت. بختیار به رهبران توطئه گفت پشتیبانی ایالات متحده را جلب کرده است، اما در واقع ایالات متحده چیزی دربارۀ ماجرا نمی دانست و منابع مالی این اقدام توسط صدام حسین تأمین شده بود. صدام حسین در آن زمان خود را آماده تهاجم به ایران می کرد. معلوم نشد این توطئه چگونه برملا شد. حدود 144 نفر از افراد دست اندر کار این توطئه اعدام شدند و بیش از صدها نفر نیز بازداشت شدند. با این حال، رهبران اصلی موفق شدند به اروپا فرار کنند. دولت ایران بعد از شکست این کودتا، دست به پاکسازی گستردۀ افسران زد. بنابراین، صدام حسین تنها کسی بود که از این توطئه بهره برد.
فکر می کنید ایران آمادگی استقرار یک دولت سکولار را دارد؟
به نظر می رسد تعداد زیادی از اعضای جنبش فعلی خواهان یک دولت سکولار هستند، اما واضح است رژیم اسلامی هنوز طرفداران بسیاری دارد. واقعاً نمی شود فهمید جمعیت ایران به چه نسبتی به این دو اردوگاه تقسیم شده است. ضمناً غیرممکن است بفهمیم آیا این نیروهای مخالف، موفق به سازش با یکدیگر می شوند یا خیر. این شرایط شدیداً نیازمند تفکر درست و رهبری قاطع است. بیائید امیدوار باشیم که اینطور بشود.