به جای مردم لیبی سخن نگوییم

نجات بهرامی
نجات بهرامی

“به نظرم در لیبی دموکراسی نخواهد آمد همان گونه که در افغانستان و عراق نیامد. من نمی توانم بپذیرم با تفنگ و گلوله بتوان فرهنگ استبدادی یک ملت را عوض کرد. بعضی از دوستان معتقدند از لوله اسلحه سربازان و بمب‌های هواپیماها٬ دموکراسی بیرون می‌آید. اگر این‌طور است٬ چرا خودمان اسلحه دست نمی‌گیریم و مبارزه نمی‌کنیم؟ گیرم که با همان اسلحه و بمب هم بیاید با کدام بستر اجتماعی میخواهد به حیات خود ادامه دهد”.

این جملات و دهها و صدها جمله دیگر، این روزها به وفور یافت و در شبکه های اجتماعی و در میان کاربران ایرانی نقل می شوند. هیچ کدام از این جملات در کلیت خود اشتباه نیستند. اینکه توپ و تانک با خود دموکراسی نمی آورند، آشکارتر از آن است که تصور می شود و نیازی به چون و چرا ندارد. اما مشکل اینجاست که این جملات این روزها به شکل سفسطه آمیزی استفاده می شود. شکلی از سفسطه آن است که بخشی از یک واقعیت گفته شود تا با توسل به آن همه واقعیت انکار شود. از آنجایی که این جملات در باره لیبی و حمله ناتو به آن کشور گفته می شود، خوب است زوایای دیگر مسئله واکاوی شود.

 به صورت خلاصه می شود گفت در کشوری به نام لیبی دیکتاتوری وحشی به نام قذافی دست به کشتار مردم خود زد و تظاهرات را با هواپیمای جنگی سرکوب کرد؛ در چنین شرایطی ناتو با اجماع جهانی و حتی حمایت اعراب و کشورهایی چون ترکیه، به حمایت از انقلابیون اقدام کرد. هیچ گزارشی مبنی بر نارضایتی مردم لیبی از این اقدام منتشر نشده و مردم خواهان چنین مداخله ای بودند. (۱) رهبران قیام نیز با کشورهای عضو ناتو به شکل کامل همکاری و هماهنگی داشتند. حال سئوال اینجاست که این فرایند تا چه میزان با ایراد معروفی که در بالا اشاره شد، مرتبط است؟ آیا مردم لیبی و ناتو و کسانی که این عمل ناتو را قبول دارند، معتقدند در موشک هایی که به مقر قذافی شلیک شده، به جای باروت دموکراسی تعبیه شده است؟ یا اینکه گمان کرده اند با این حمله لیبی تبدیل به کشوری چون فرانسه و سوئد و کانادا و… می شود؟ اگر کسی چنین چیزی گفته، خوب است برادران چپ که ظاهرا فقط کره شمالی و ونزوئلا را مبرا از خطا می دانند، به آن اشاره کنند تا ما هم این افراد را بشناسیم.

جریان خیلی ساده است. مردم لیبی به کمک احتیاج داشتند و اگر این حمله انجام نمی شد همین منتقدان فریادشان بلند میشد که نظم حاکم بر جامعه جهانی و قدرتهای بزرگ استعماری در برابر کشتار مردم مظلوم لیبی سکوت کرده اند. آیا نمی گفتند؟ قبل از حمله به یوگسلاوی نگفتند؟ بعد از حمله و سرنگونی میلوسویچ نگفتند این قلدری و تجاوز است؟

ایراد بیان شده دیگر این است که چون لیبی نفت دارد به آنجا حمله شده است و چرا به عنوان مثال ناتو برای تونس و مصر این کار را نکرد؟ در این مورد می توان به دو نکته اشاره کرد. نخست اینکه تونس و مصر رابطه خوبی با غرب و آمریکا داشتند و بدون دخالت نظامی و با فشارهای مالی و دیپلماتیک توانستند به این هدف برسند. چه دلیلی وجود داشت که حسنی مبارک مردمش را همانند قذافی به گلوله نبست؟ مگر او هم دیکتاتور نبود؟ ارتش مصر نه تنها دخالتی بر علیه معترضان نکرد، بلکه از آنها در برابر لباس شخصی های حامی مبارک دفاع می کرد. اینها تا حد زیادی ناشی از ارتباط مصر با غرب و آمریکا و فشاری بود که از جانب آنها اعمال میشد. منافع آنها نیز امری طبیعی است و دوستان معترض لابد معترفند که چین و روسیه و ونزوئلا هستند که همواره تا دقیقه نود مدافع دیکتاتورها در گوشه و کنار جهان بوده اند و این مسئله بخصوص بعد از جنگ سرد به امری عادی تبدیل شده است. در حالی که هیچگاه مطلبی بر علیه آنها و از جانب دوستان یاد شده در هیچ کجای دنیای مجازی و واقعی مشاهده نشده است.

. نکته دوم اینکه نگاه به مسئله نفت و غارت آن از سوی کشورهای دیگر در حقیقت یک نگاه دهه چهل و پنجاهی و منسوخ شده است که اعتبار چندانی ندارد. این تصور کوچه بازاری که آمریکا عراق را گرفت تا نفت آن را غارت کند، نیاید به همین صراحت از زیان کسی بیان شود که خود را تحلیلگر سیاسی و کنشگر اجتماعی می داند و قرار است روشنفکر و راهبر جامعه خود باشد. بعد از سرنگونی صدام غیر از چند قرارداد مشکوک که آن را هم رسانه ها افشا کردند، چه ابهامی در نفت عراق وجود داشت و مگر شرایط امروز دنیا اجازه می دهد که آمریکا بدون دخالت دولت عراق و مردم آن کشور چاههای نفت را خالی کند و برای خود ببرد؟قراردادها و گفتگوهایی که همه از آن خبر دارند انجام می گیرد و حداکثر امتیاز که نصیب آنها می شود، برنده شدن در مناقصه ها و مزایده هایی است که شاید در صحت و سلامت آنها تردید هایی وجود داشته باشد که آن هم پس از مدتی افشا می شود. البته منافع زیادی برای آمریکا ایجاد می شود و موقعیت آن کشور در منطقه تثبیت می گردد اما اینکه نفت را غارت می کند، اصطلاح در خور و شایسته ای نیست.

دخالت بشردوستانه در موارد حاد و خطرناک و البته با اجماع جهانی، در بسیاری از موارد به عنوان راه حلی اورژانسی مورد نظر قرار می گیرد تا از کشتار وسیع، جنگ افروزی های خطرناک و موارد اینچنینی جلوگیری کند. اینکه برخی دوستان معتقدند عراق و افغانستان هنوز هم بعد از حمله ناتو و آمریکا دموکراتیک نشده اند، مسئله ای نامربوط و جداگانه است. هدف اولیه این گونه دخالت ها، رفع خطر بزرگ و نیزبرداشتن مانع مقابل مردم است. اینکه این جامعه بتواند یا نتواند بعد از سقوط دیکتاتوری به دموکراسی و رفاه برسد، تابع عوامل متعدد تاریخی و فرهنگی و جغرافیایی و… است. هر چند معمولا کمک های مالی و افزایش آگاهی های سیاسی و اجتماعی بعد از سقوط چنین حکومتهایی به رشد و توسعه آن جوامع کمک فراوان می کند، اما حتی اگر چنین انفاقی هم نیوفتد، نافی مسئولیت اخلاقی و وظیفه جامعه جهانی در کمک به مردم آن کشور نیست. در مورد افغانستان و عراق نیز چنانچه کسی مدعی بدتر شدن اوضاع باشد تنها حقیقت را انکار کرده است.

 

پا نوشت

۱ - این مطلب در سایت بی بی سی به خوبی نوع نگاه مردم لیبی به حمله ناتو را نشان می دهد و نویسنده آن مهرداد فرهمند خبرنگار مقیم لیبی خود از نزدیک شاهد ماجرا بوده است. در بخشی از آن می خوانیم: دکتر صبری، استاد دانشگاه زاویه که روی پشت بام کنارم نشسته می گوید اینها شلیک گلوله های شادی است که از شنیدن صدای جنگنده ناتو در فضا می پیچد، می‌گوید این روزها هیچ چیز به اندازه شنیدن صدای این هواپیماهای جنگی ما را خوشحال نمی‌کند.