نگاهی به فیلم “آدمکش” ساخته “رضا کریمی” به بهانه راهیابی به شبکه سینمای خانگی
منطق گریزی یک روایت…
فیلم سینمایی آدمکش پس از موفقیت در اکران عمومی به شبکه سینمای خانگی راه یافت تا آن دسته از سینما دوستانی که به هر دلیل موفق به دیدن آن نشده اند، با هزینه ای کمتر به تماشای فیلم بنشینند.
ساخت فیلم های جنایی یا تریلرها در ایران، تفاوت کیفی قابل ملاحظه ای با آنچه در دیگر کشورهای مطرح ساخته می شود دارد. بی آنکه قصد ریشه یابی این اتفاق ناخوشایند را داشته باشم تنها به طرح چند دلیل مشخص در این رابطه می پردازم.عدم تسلط بر تکنولوژی فنی مورد نیاز برای این ژانر از جمله عواملی ست که باعث تفاوت کیفی این فیلم ها با فیلم های روز جهان می شود. عامل دوم عدم موفقیت در پرداخت داستانی با تم پلیسی این فیلم هاست.
ایران از منظر تاریخی نیز در ادبیات داستانی – پلیسی، کشوری فقیر بوده است و نمی توان به تعداد انگشتان یک دست نمونه آثاری را مطرح کرد که توانسته باشد مورد اقبال عمومی در این ژانر قرار بگیرد.
علی رقم اظهار نظرهای کارگردان فیلم “آدمکش” می توان این فیلم را در طبقه بندی تریلرهای روانشناسی دسته بندی کرد.
حمید زاهدی( حامد بهداد) پس از آنکه مطلع می شود دوست قدیمی اش مازیار معافی (روانشناس) در هیئت بررسی پزشکی قانونی جهت سنجش سلامت روانی مجرمین قرار دارد، به دیدار او می رود. رویا (مهتاب کرامتی)، نامزد حمید مضنون به قتل برادر همسر سابقش است. حمید از مازیار می خواهد به او کمک کند و برایش گواهی جنون صادر کند.
مازیار بی هیچ منطقی و تنها به این عنوان که دوست قدیمی اش دوباره در افسردگی و تنهایی غرق نشود، قول می دهد تمام تلاشش را برای نیل به این منظور انجام دهد.
دیری نمی پاید که رویا در نشست های متوالی هیئت بررسی، به قتل افراد دیگر نیز اقرار می کند. این پیشامد از نظر مازیار راه رفتن بر لبه تیغ است. هم می تواند نشان دهد که او جنون دارد و یا حالت عکس آن مجازاتی همچون چندبار قصاص را برایش رقم زند.
ماجرا پیچیده می شود و مازیار نه در مقام یک روانشناس بلکه در قامت یک کارآگاه خصوصی به جستجوی عواملی می پردازد که به او هیچ ارتباطی ندارد.
ندا، دختر همسر سابق رویا اطلاعاتی را دارد که مازیار سعی می کند با قرارملاقات های متوالی به آنها پی ببرد. حمید اما مکررا ادعا می کند ندا اطلاعات مفیدی ندارد.
رویا از محل نگهداریش فرار می کند و به خانه مازیار می گریزد. مازیار و نامزدش( لیلا اوتادی) به او پناه می دهند. پلیس به جستجوی او می آید و رویا باری دیگر فرار می کند و در نهایت تعقیب و گریزها مازیار پی می برد که حمید تنها قصد بالا کشیدن اموال رویا را داشته و با همکاری ندا سعی می کرده به بهانه جنون، رویا را راهی تیمارستان کند.
این درحالی ست که رویا حقیقتا یک بیمار روانی بی آزار و مظلوم است که در خیال خود بارها و بارها افرادی را که به او آزار رسانده اند کشته و به همین دلیل احساس می کند در عالمِ واقعیت نیز آنها را کشته. در آخر فیلم معما حل می شود و دستگاه قضا حتا کوچکترین اقدامی برای گریز از قانون مازیار انجام نمی دهد و همه چی به خوبی و خوشی تمام می شود.
در داستان های جنایی چه آن ها یی که به تصویر سینما کشیده شده اند و چه آن ها که در قالب داستان و روایت داستانی باقی مانده اند برای موفقیت یا عدم توفیق خود به عنصر” منطق در داستان” وابسته اند.
در بسیاری از این داستان ها منطق داستانی در میان هیاهوی اتفاقات ریز و درشت گم می شود. آدم ها و مضنونین می آیند و می روند بی آنکه هیچ استدلالی برای برخوردها و رفتار شان داشته باشند.
اگرچه این فیلم در میان فیلم های اندکی که در این ژانر ساخته شده است دارای مولفه های مثبتی همچون برخورداری از کشش داستانی و حس تعلیق است اما از این ضعف کلی در منطق نیز مستثنی نبوده.
چه در روایت داستانی و چه درشخصیت پردازی داستان فیلم اساسا منطق گریز است.
اعتماد ابتدایی بی پایه مازیار به حرف های حمید اولین تخطی از سیر منطقی داستان است. مازیار پزشک مورد اعتماد پزشکی قانونی ست. فردی که معمولا در گزینش آن حساب شده عمل می شود. پزشکی که با پرونده های متفاوت جرائم روبه روست و مبنای قضاوت اونمی تواند “عاطفه” و “احساس” باشد. مازیار به حمید و گفته های او اعتماد می کند. تیم پزشکی خود را با پلیس جنایی در می اندازد. شرافت پزشکی خود را زیر پا می گذارد. پرونده های دیگر را رها می کند. مقدمات فرار رویا را فراهم می کند. دست به پلیس بازی و بازجویی از مضنون دیگر می زند. فرد مضنون به چند قتل را در خانه خود پناه می دهد و تمامی این وقایع دور از منطق یعنی اینکه فیلمنامه نویس نتوانسته در مقام یک راوی بی طرف به داستان نگاه کند.
فیلمنامه طولانی ست. با وجود نگه داشتن مخاطب در حالت هیجان و تعلیق که از نقاط قوت فیلم است گاهی در میانه داستان حوصله را سر می برد.
رویا بیش از نیاز داستان مطرح می شود. چندبار فرار می کند و داستان را به بیراهه می برد. خوب بود نویسنده به جای طولانی تر کردن فیلمنامه و وقایع متفرقه به بیماری رویا و باورپذیری او نزد مخاطب کمک می کرد. ما با چهره ای مظلوم از رویا مواجه هستیم بی آنکه بدانیم بیماری او دقیقا چیست. چرا رفتارهای او متناقض است. گاهی ترسو و بی پناه است و گاهی محکم و قوی.
بازی ها سطح متوسط و معمولی ای دارد. نقش لیلا اوتادی نقشی فرعی برای سوپر استاری ست که تنها به فروش فیلم های سینمای ایران کمک می کند و این یک افت برای تفکر سینماگری ست که قدم در راه پرمشقت ساخت فیلم در ژانر جنایی گذاشته است. گیشه پسند بودن این ژانر نه در انتخاب سوپر استارهای ناکارآمدی چون اوتادی که درگزینش اتفاقات منطقی می تواند صورت گیرد.
شناسنامه فیلم:
کارگردان: رضا کریمی
بازیگران: بهرام رادان، مهتاب کرامتی، حامد بهداد، افسانه بایگان، لیلا اوتادی، قطب الدین صادقی
فیلمنامه: محمدهادی کریمی (بازنویسی: رضا کریمی)
تهیه کننده: محمد پوستی
مدیرفیلمبرداری: محمود کلاری
مجری طرح و مدیر تولید: آزیتا موگویی
طراح صحنه و لباس: ژیلا مهرجویی
صدابردار: بهروز معاونیان
طراح چهره پردازی: عاطفه رضوی
دستیار اول کارگردان: محمد موفق
مدیر برنامه ریزی: احسان سجادی حسینی
مدیر تدارکات: محمد یمینی
منشی صحنه: مرجان تاجیک