نگاهی به زندگی و کارنامهی یانیس ریتسوس
“دلم میخواهد برای ایران و همهی دنیا آرامش، صلح و آزادی آرزو کنم. من اعتقاد راسخ دارم که در ایران نیز برای حصول آزادی و صلح مبارزه در کار است و بدین ترتیب در این سرزمین همچنان که به تدریج در تمام کشورهای جهان برقراری آنچه که ما شاعران همگی همواره خوابش را میبنیم و رویایش را در سر میپرورانیم امکانپذیر خواهد گردید…”[1]
یانیس ریتسوس شاعری که در ایران بسیار شناخته شده و مورد توجه است، در اول ماه مه در «مونوم واسیا» از والدینی ثروتمند به دنیا میآید. پدر ریتسوس زمیندار بزرگ آن ناحیه و مادرش برخاسته از خانوادهای قدیمی از اهالی «گی تیو» بود. شاعر سه برادر و خواهر دیگر دارد: دیمیتری، نینا و لولا. یانیس به دبیرستان شهر گیتو میرود و در همان موقع برادرش از بیماری سل میمیرد. اندکی بعد مادرش نیز از همین بیماری میمیرد و اندوه این مرگ یانیس جوان را به سمت شعر سوق میدهد.
ریتسوس در ۱۹۲۵ دبیرستان را به اتمام میرساند و به همراه خواهرش لولا به آتن میرود. به آتنی آشفته و درهم ریخته از مهاجرین آسیای صغیر. او میکوشد زنده بماند، از این رو در آغاز چون ماشیننویس و سپس به عنوان خوشنویس نامههای اداری در بخش حقوقی بانک ملی یونان به کار میپردازد.
یانیس ریتسوس خود نیز یک سال بعد به بیماری سل مبتلا میشود و به مونوم واسیا باز میگردد. پدرش که علاقهی جنونآسایی به قمار دارد، تمام هستیاش را در قمار میبازد و در نهایت در تیمارستان بستری میود. ریتسوس در آسایشگاه مسلولین شهر ملیسیا بستری میشود. او در تغییر شرایط ذلتبار و غیر انسانیای که در آسایشگاه مسلولین «کاپسالونای» جزیرهی کرت که پس از «سوتیریا» به آنجا منتقل شده بود، پیشقدم میشود.
ریتسوس در۱۹۳۴ ویراستار و مصحح نمونههای چاپی انتشارات «گووستی» میشود. از جمله به ویرایش اغلب آثار داستایفسکی، تولستوی و رومن رولان میپردازد. در همین سال است که نخستیم دفتر شعرش با عنوان «تراکتور» منتشر میشود. یک سال بعد دومین مجموعهٔ شعرش با نام «اهرام» از راه میرسد. ریتسوس در ۱۹۳۶ و در تسالونیکی، شاهد حوادث دردناک حملهی پلیس به کارگران توتونسازی است و تحت تاثیر آن وقایع، «اپیتافیوس» را مینویسد. این اثر شاعرانه در هزاران نسخه منتشر میشود. متاکساس کتاب را ممنوع اعلام میکند و به همراه کتابهای مارکس، گورکی، اناتول فرانس و… در پای ستونهای معبد زئوس المپ در آتن میسوزاند.
در ۱۹۳۷ «آواز خواهرم» منتشر میشود. «بالاماس»، شاعر و ادیب بزرگ آن عصر در ستایش شاعر جوان میسراید: «شاعر، ما به کناری میرویم، تا تو بگذری.»
یک سال بعد، دفتر «آواز بهار» چاپ میشود و در همان سال است که پدر ریتسوس در بیمارستان میگذرد. در ۱۹۳۹ وقتی جنگ جهانی دوم آغاز میشود، ریتسوس «مارش اقیانوس» را مینویسد و یک سال بعد وقتی موسولینی به یونان حمله میکند، منتشر میشود. یک سال بعد، آلمانها به خاک یونان وارد میشوند. شاعر به سختی بیمار و در خانهٔ زوج فیلیاکو بستری است. هزاران انسان در آتن از گرسنگی میمیرند. جان ریتسوس در خطر است. دوستان نویسنده و هنرپیشهاش برای نجات جان او اعلان عمومی میدهند. مردم به این فراخوان با هیجان تمام پاسخ میدهند…
تا ۱۹۴۹ که ریتسوس ابتدا به جزیرهٔ لیمنوس و بعد به جزیرهٔ مخوف ماکرونیسوس تبعید میشود، دفترهای شعری او در دفاع از حق آزادی و برابری مردم و در مخالفخوانی با حکومت استبدادی یکی پس از دیگری منتشر میشوند. در جزیرهٔ ماکرونیسوس بسیاری دیگر چون دسپوتوپولوس استاد دانشگاه، کورناروس رمان نویس، تاسوس لیوادیتیس شاعر، مانوس کاتراکیس بازیگر تئاتر نیز حضور دارند. ریتسوس دستنوشتههایش را درون بطری میگذارد و در خاک چال میکند. بسیاری از این آثار را که کاتراکیس از خطر نابودی نجات داده است بعدها به شاعر بازمیگرداند.
دو سال بعد او را که مسلول است از ماکرونیسوس مرخص اما یک ماه بعد دوباره دستگیر میکنند. اینبار «تقویم تبعید» ِ یانیس ریتسوس شاعر، جزیرهٔ آی آستراتی را نشان میدهد. در همین دوران است که اثر معروف «نامه به ژولیو کوری» را مینویسد. آن را به طور مخفیانه به اروپا میفرستد و در آنجا با استقبال پیروزمندانهای مواجه میشود. ریتسوس در ۱۹۵۴ با پزشک جوانی به نام «گاریفالیایئورگیادی» ازدواج میکند و مجموعهٔ «بیداری» منتشر میشود. دو سال بعد به شوروی سفر میکند و در بازگشت تاثراتش را از این سفر در روزنامهٔ «آوگی» منتشر میکند. ریتسوس در همین سال برندهٔ جایزهٔ نخست شعر ملی یونان به خاطر شعر شگفتانگیز «سونات مهتاب» میشود. ترجمهٔ فرانسهٔ این شعر با مقدمهٔ آراگون منتشر میشود. آراگون با شور و حرارت خاصی به شاعر درود میفرستد و از «شوک شدید و تکاندهندهٔ یک نبوغ» خبر میدهد.
ریتسوس کار بیوقفه و شبانهروزی شعر را دنبال میکند و آثار بسیار زیادی از او به دست خوانندگاناش میرسد. دانشگاه بیرمنگان انگلستان و دانشکدهٔ فلسفهٔ آتن به او دکترای افتخاری میدهند. جایزهٔ جهانی شعر «موندلو» به او تعلق میگیرد و انتشار بیوقفهٔ آثارش ادامه دارد.
ریتسوس در ۱۹۸۸ کتاب «خوابهایم پر از کبوتر و بادبادک است» نوشتهٔ فریدون فریاد را به یونانی ترجمه میکند و این کتاب از آن به بعد در منابع درسی مدارس یونان قرار میگیرد.
سال ۱۹۸۹ سال یانیس ریتسوس نامگذاری میشود و با برگزاری مراسم و جشنهایی در یونان و اکثر کشورهای اروپا به مناسبت هشتادمین سال تولد او آغاز و با چاپ و پخش آثارش ادامه پیدا میکند.
در سال ۱۹۹۰ از سوی سازمان جهانی صلح به او جایزهٔ «ژولیوکوری» به خاطر خدمات بیپایان و ارزندهاش به صلح جهانی و به نوع بشر اعطا میشود. این در حالی است که شاعر سخت بیمار و در بیمارستان بستری است. کشورهایی نظیر فرانسه، ایتالیا، شوروی، آمریکا و ژاپن به او جوایز و مراسمی اختصاص داده یا به چاپ و اجرای آثارش میپردازند. در فرانسه «خانهٔ شعر» سه ماه تمام از برنامههای جاری خود را به آثار گوناگون او اختصاص میدهد. در ایتالیا هفت مونولوگ شعری او به مدت چند ماه با کارگردانی کارگردانهای برجسته و با طراحیهای گوناگون به صحنه میرود. کشور شوروی به او نشان افتخار تازهای میدهد و در ژاپن مجموعهٔ شعری از او به زبان ژاپنی منتشر میشود. برگزیدهای از شعرهای او در ایران نیز به زبان فارسی منتشر میشود.
مرگ یانیس ریتسوس که جهان را در اندوه و ماتم بزرگی فرو برد، در ساعت نه و بیست دقیقهٔ یکشنبه شب یازدهم نوامبر ۱۹۹۰ در پی یک روز دردناک و پر اضطراب و پس از حدود یازده ماه که بیماری او را میخکوب بستر کرده بود اتفاق افتاد. او که در زمان زندگیاش پیشاپیش به اسطورهای بدل شده بود، راه خود را آزادانهتر به سوی کمال جاودانگی پی گرفت.
یانیس ریتسوس را بنا بر وصیتاش در زادگاهش مونم واسیا در آغوش صخره عظیم و شکوهمند این شهر کوچک و باستانی به خاک سپردند.
زیرنویس
1- از مصاحبه با یانیس ریتسوس - مصاحبهگر، دوست و همنشین او، فریدون فریاد است.