گزارش

نویسنده
میترا سلطانی

نقش اسطوره بر بوم امروز

قادری نژاد متولد 1336 است. او کارشناسی نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا دارد. وی بیش از 100 نمایشگاه گروهی در داخل و خارج از ایران درکشورهایی چون قطر، مسکو، بلژیک و… شرکت داشته و تا کنون 40 نمایشگاه انفرادی برگزار کرده است.

قادری نژاد در این نمایشگاه 22 اثر اکریلیک و کلاژ را ارائه کرده که در این آثار اسطوره ها و عشق های افسانه ای را با فیگورهای امروزی ترکیب کرده و به شکل جدیدی بیان کرده است.

سخن از پرسپکتیو و کمپوزیسیون و تکنیک های درهم تنیده ی سالیان بر بوم نقاشان نیست، که اگر آنچه از قلم ریخته و انفجارش بربوم و کاغذ، در ترکیب مضامین و رنگها عینیت یافته، بی آن عناصر فنی، کاری می شد در یک دفترسیاه مشق و لذا نگاهمان به آثاری است که جوهره ی یک اثر را، پویایی و غنا می بخشد و سَیَلان تکنیک در آن، جان و بعدی فرارونده دارد.

انزوایی که هنر اصیل در آن خلق می شود، همچون جنینی که حرکت و جان اش  را مدیون خلوت و تاریکی باشد و رگ و پوستی که خون درآن می دود، همیشه پویاست. لذا هر اثر نشسته بر بوم و پوست و قایق کاغذین نیز، اگر هویت اش را از رنگ و روی زمان و تپندگی عصر و مکان نگیرد، حرکتی ایستا خواهد داشت و جز چشم نوازی و دل انگیزی، خاصیتی نخواهد داشت. موضوع نقاشی های قادری نژاد در نمایشگاه های قبلی بیشتر اسطوره های قدیمی بوده است. او در آثار تازه اش فضای کاریش را تغییر داده و نقاشی هایش را به سمت فضای امروزی سوق داده است.
قادری نژاد داستانهای لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد را با المانها و فضای جامعه امروزی ترکیب کرده و بر اساس فرم های مینیاتوری حرکت کرده و به فرمی جدید در کار رسیده است.
او می خواهد با مقایسه فضای اسطوره های قدیمی با مسائل امروزی جامعه به تضاد موجود برسد.

اساسی‌تر مساله در بررسی این نمایشگاه، استفاده از اکریلیک به جای رنگ و روغن است. این امر از آن رو مورد توجه است که کار با اکریلیک مانند یک عمل انجام شده و ریسک پذیر  است. اولین اشتباه، آخرین اشتباه هنرمند به شمار می‌رود و از آن رو نقاش باید دقت بیشتری در زدن تاش (ضربه قلم‌ مو) داشته باشد. تاش‌های محکم و در عین حال استادانه این تابلوها باعث شده است آثاری متفاوت در میان بی‌شمار آثاری که در این روزها به عنوان نمایشگاه نقاشی برپا می شود، خلق شود.

با دقت بر نقاشی های این نمایشگاه متوجه می شویم که خطوط انتخابی توسط نقاش با جسارتی مثال زدنی بر بوم نواخته شده است. استفاده ترکیبی از خطوطی شکسته و منحنی و رنگ پردازی های تند تابلوها چشم نواز و قابل تحسین است. قادری نژاد در انتخاب این خطوط گاهی اوقات در لحظه تصمیم می گیرد و دربرخی مواقع نیز طرح های خود را از قبل مورد تحلیل قرار داده است. چنین است که پرتاب نقش بندی ها در کنار یکدیگر با حس و حال تندی روبرو است و تاثیرات آن بر مخاطب دوچندان شده است. دقیقا در همین لحظات است که هنگامی که این قطعات در تابلوها را در کنار هم قرار می دهیم  جرقه‌هایی در ذهنمان ایجاد می‌شود که شاید ساختار ذهنی ما را به هم بریزد. این به هم ریختن برای بعضی خوشایند و برای برخی ناخوشایند و برای بعضی دیگر بی معنی است و به سرعت به ساختار اولیه باز می‌گردند.
در نقاشی های قادری نژاد طراحی خط ها، ایجاد فضاسازی های متنوع، رنگ بندی و اندازه قاب ها در وحدتی خلاق با هم یکی شده و هویت یگانه ای یافته اند.

زندگی با همه زوایا و گونه گونی هایش در آثار این هنرمند به نمایش درآمده است. این وحدت خلاق میان اشیاء، انسان و جامعه حکایت از نوعی یگانگی و دست نایافتنی می کند. بیهوده نیست که در خاکستری های منتشر در سطح این تابلوها “حس مشارکت” از دست رفته ای موج می زند، اما حس و حال دمیده شده به اشیا، فضاها و آدم ها به گونه ای است که به آن آرزوی محال انسانی دامن می زند: آرزوی انسان و دلبستگی فناناپذیرش به برقراری وحدتی عاطفی. قادری نژاد با دستیابی به این نگرش خلاقانه است که موفق به اجرای آثاری نافذ و اثرگذار می شود.

نکته بسیار مهم در نقاشی های این هنرمند، نمایش انسان سرکش در گذر از ضربان دنیایی ماشینی و چشم اندازی مدرن است.