ما خوب عمل کردیم

تقی رحمانی
تقی رحمانی

ایران هم سرزمین فرصت ها است، هم کشور بر باد رفتن آن. اما این بار ما خوب عمل کردیم. جامعه محورانهبه دنبال حمایت از هاشمی آمدیم، اورا منجی ندانستیم بلکه در فصل مشترکی که هدفش جلوگیری ازنابودی ایران بود، او را به کاندیداتوری دعوت کردیم. یعنی درد مشترک را همه حس کرده ایم، اما  چگونه آن را پاس بداریم تا راه رفته را بهتر برویم. چرا که خانه پدری و ملک مادری در خطراست. فاجعه درراه است اگرمراقب نباشیم.

تجربه می گوید که بعد از پایان دهه ۱۳۶۰ جامعه ما درمسیردرست تری نسبت به گذشته گام برداشته است. یعنی ناگهان راه عوض نکرده واز صفرآغازنکرده که  سرانجام آن تجربه های تکراری تلخ بوده است. مانند رفتاری که بعد از ۱۳۴۱ انجام داد که پاک کردن همه تجربه های گذشته بود و تکرار تلخ تر حوادث؛که امروز مشغول تاوان دادن آن رفتارهاوسیاستهاهستیم.

اما چرا در این دو دهه بهتراز گذشته رفتارکرده ایم؟

هنوز بعد از دو دهه خط مبارزاتی جامعه ادامه یافته، دچار نوسان شده، اما تغییر کن فیکونی نکرده است. این به معنی انتقال تجربه به نسل دیگر است که از صفر شروع نکند. اگر چه خطرازصفر شروع کردن را باید همیشه جدی گرفت.

البته دستاورد به معنی هزینه ـ فایده مبارزه  از دهه ۱۳۶۰ بیشتر بودهو آگاهی جامعه بالاتر رفته است. حتی با وجود حاکمیتی خطرناک وهسته سخت تخریب گرآن، که  منطقه را هم دچاربحران کرده، نوع مقاومت مردم طوری بوده  که حاکمیت نتوانسته هنوزایران را تبدیل به عراق دوره صدام وکره شمالی کند درحالیکه قصد آن را دارد و در پی آن است.

در مدل حکومتی مورد نظر حاکمیت فقط یک نفردرجامعه حرف می زندو بقیه فقط حق تائید کردن دارند؛حکومتی که اینکبا آوردن جلیلی درصدد بر پایی آن هستند.

 در شرایطی که هم هسته سخت حکومت وهم بخشی از اپوزیسیون درعمل همانند فرقه عمل می کنند، جامعه محوران و نیروی های اصلاح طلب و دموکراسی خواه توانسته اند خط مبارزه اصولی را ادامه دهند.

مهم ترازهمه و تلخ ترازهمه، وضعیت منطقه است و تمام کشورهای آن، حتی ترکیه، در مناطقی از این کشور، وضع بدتری ازما دارند. درچنین منطقه ای کلنگی هم زندگی کردن و دچار جنگ داخلی و حمله خارجی نشدن وهم داشتن توان ادامه مبارزه با حکومت نفتی کار ساده ای نیست.

با این وصف هنوز ماجرا ادامه دارد و خطر از بیخ گوش ایران نرفته است. “سپاهیان رهبر” که گاهی “رهبران سپاهی” می شوند، قصدآندارند کهبرنامه  خود را با آوردن جلیلی و حذف هاشمی کامل  کنند. هر چند انتخابات در ایران هنوز در ابهام قرار دارد و باید بازی قالیباف و ولایتی را هم دید.

ولی همیشه معادله دو سر دارد و سیب سرنوشت ایران تا به پائین برسد، هزاران چرخ می خورد پس باید با دقت توجه داشت که بعد ازحذف هاشمی ازکاندیداتوری می توان به مجموعه اهداف مشترکی فکر کرد، که یک سر آن روحانیون وسردیگرش روشنفکران را در بر می گیرد. بازاریان و کارگران هم در همین ردیف با هم همدرد هستند. خلاصه دربرابرحکومت نفت فروش ایران جبهه ای در حال شکل گیری است که بحران اقتصادی و فشار سیاسی وحمله و تحریم را نمی خواهد. به عبارتی همه می خواهند که اول ایران بماند. ظرف وطن نشکند. این خواسته را باید مسئله همه کرد و در کوچه و بازار برد وبا صدای بلند فریاد زد وبرحول آن برنامه عمل تدارک دید و اینکه مردم حق دارند امنیت وحداقلی ازرفاه و آزادی سیاسی ومدنی داشته باشند.

این خواسته می تواند به هدف مشترکی منجر شود؛ داخل و خارج و بیرون و درون حکومت و در میان روحانیون و روشنفکران و کارگر و کارمند و بازاری دانشجو. هنرمند طرف دار یابد و شعارش این باشد: ایران باید خوب بماند.

منتها هر نیرویی در این رابطه باید میزان توان واثرگذاری خود را درست برآورد کند تا دچارفرصت سوزی ملی نشویم.

 

اصول راهبردی مهم

1- دموکراسی خواهان باید بدانند که نیروی تعیین کننده نیستند اما نیروی موثر هستند. اگر می خواهند تعیین کننده باشند می باید جامعه مدنی در ایران قدرت مند شود.

2- نیروی تعیین کننده در ایران یا قدرت خارجی است در زمانی که مداخله کند، یا دولت مستقر تا وقتی که می تواند با پول نفت جامعه را کنترل کند. نیروی تعیین کننده دیگر هنوز روحانیت و بازار است به شرطی که بتو اند همراهی کارمندان و روشنفکران را داشته باشد.

3- رفتار رهبری و سپاهیان رهبر، به سمتی می رود که همه را علیه خود بسیج می کند. بایستی با همراهی هم این بسیج را به سمت ثمردهی برد. ثمرده کردن، این اعتراض به توافقی حداقلی همه نیازدارد؛توافقی که حفظ ایران وحق زندگی آبرومندانه وانسانی محور آن باشد.

4- رفتار اصلاح طلبانه ـ-البته نه هر اصلاح طلبی ـ-اگر به سمت رادیکالیسم برود، ناگهان همه چیز از صفر شروع می شود که بازنده آن دموکراسی خواهان هستند. اما رفتار دموکراسی خواهانه بستگی به آن دارد که کدام روش ظرف ایران را حفظ کند والا تاکتیک بهانه است.

5- ایران سرزمین فرصت ها است، اما تهدید هم جدی است. اگر چه هنوز به مرحله قرمز نرسیده ایم اما به آن نزدیک می شویم. درعوض درون جامعه و درون حکومت و هم در میان روحانیت و روشنفکران و حتی  امثال هاشمی رفسنجانی  - هاشمی هم باید بداند که رد صلاحیت او این معنی را داشت که بیت رهبری در دستان مجتبی خامئه ای قرار گرفته و او برای بقای خود هم به روحانیت حوزه و هم مردم نیاز دارد-و اشتراکی درحال شکل گرفتن است برمحور خطر برای ایران و تزلزل شخصیت ایرانی در جهان. لذا حکومتی باید در ایران استقرار یابد که که به بقای ایران و شخصیت ایرانی بها دهد. می توان چنین اجماعی ایجاد کرد، به شرط آنکه هر کس جای خود و توان خویش و نقش مناسب خود را بازی کندو توان جامعه را هم در نظر بگیرد.