ایران؛ سلاح اتمی یا شعر

نویسنده
بهاره خسروی

» آینه در آینه/ گفت و گو

سهراب رحیمی از سال ۱۳۶۵ به سوئد مهاجرت کرده است. این شاعر و مترجم ایرانی که در حال حاضر عضو کانون نویسندگان و کانون مترجمان ادبی سوئد است، سردبیری گاهنامه‌ی شعری اثر بین سال های ۷۵ تا ۷۷، داوری جایزه‌ی شعر خبرنگاران ایران در سال ۸۹، داوری جایزه‌ی شعر نیما و جایزه شعر لیراو در سال ۹۰ و همچنین داوری جایزه ی شعر زنان ایران ( خورشید) در سال ۱۳۹۱ را بر عهده داشته است. او به تازگی موفق به دریافت جایزه شعر “نیکلای گوگول” از کشور اوکراین شد. با او درباره این جایزه و جایگاه شعر و ادبیات ایران در سوئد و اوکراین به گفت و گو نشستیم.

 

لطفا کمی درباره جایزه نیکلای گوگول و اهمیت این جایزه بگویید.

جایزه ی نیکلای گوگول، پانزده سال پیش ( ۱۹۹۸) توسط کانون نویسندگان و با ابتکار کانون روزنامه نگاران و با حمایت مالی چند خانواده ی سرشناس اوکراینی از جمله خانواده ی گوگول در شهر کی اف پایتخت این کشور تاسیس شد. از اهمیت این جایزه بگویم که جایزه ای ست بین المللی؛ یعنی برخلاف بقیه ی جایزه های اوکراین که فقط مخصوص نویسنده های اوکراینی روسی هست، ادبیات ترجمه شده را هم مدنظر دارد. این بنیاد، هر ساله جایزه هایی در زمینه های شعر، داستان، فیلمنامه، روزنامه نگاری، کارگردانی و مردم شناسی اهدا می کند.

 

شعرهای شما از سوئدی به اوکراینی ترجمه شد یا از فارسی؟

شعرهای من توسط خانم نادیا ویشنوسکا به اوکراینی ترجمه شد از فارسی. و بعدا آقای سرگی دزیوبا این شعرها را از اوکراینی به روسی ترجمه کردند.

 

خیلی ها عقیده دارند که شعر قابل ترجمه نیست. شما فکر می کنید ترجمه اشعارتان از فارسی به سوئدی و پس از آن از سوئدی به اوکراینی تا چه اندازه توانسته فضای شعرهای شما را منتقل کند؟

من حقیقتا نمی دانم کیفیت آن ترجمه ها چگونه بوده، چون خودم روسی یا اوکراینی بلد نیستم. ولی فکر می کنم در شعرهای من عناصر و المان هایی وجد دارد که جهانی ست و به راحتی قابل ترجمه است. در مورد این که می گویند که شعر قابل ترجمه نیست؛ خیلی ها استناد می کنند به حرف رابرت فراست که: شعر همه ی آن چیزی ست که در ترجمه از دست می رود. که البته من اعتقادی به این حرف ندارم. و معتقدم اگر هم بعضا بعضی وقت ها بعضی شعرها بعضی معناها یا تصویرها را از دست می دهند، به همان نسبت هم در ترجمه ی شعر تعبیر ها و تصویرهای جدیدی به دست می آید که شاید صد در صد برابر اصل نیست، اما از نظر کیفیت ادبی برابری می کند. بنابراین این مسئله ای است که شدیدا بستگی به مهارت مترجم دارد.

 

آیا شعری از دیگر شاعران ایرانی تا کنون به زبان اوکراینی ترجمه شده است؟

خانم ویشنوسکا به من گفتند شعر معاصر ایران از نیما تا کنون را به زبان فارسی ترجمه کرده اند. فکر می کنم ایشان تاکنون شعر نزدیک به صد شاعر معاصر ایران را ترجمه کرده اند.

 

چه شناختی از ادبیات ایران در اوکراین و یا سوئد وجود دارد؟

در سوئد شناخت خوبی راجع به ادبیات کلاسیک ایران وجود دارد. و علاقه به ادبیات مدرن هم کم کم دارد بیدار می شود. فکر می کنم وضعیت در اواکراین هم به همین شکل باشد. با این که خیلی از شاعران معاصر به اوکراینی و روسی ترجمه شده اند، مخاطب عام ترجیح می دهد ادبیات کلاسیک ایران را بخواند. و بر همین اساس هم ناشر سوئدی و اوکراینی روی ترجمه ی شعر مدرن ایران به صورت کتاب، سرمایه گذاری نمی کند و به معرفی این آثار در همان نشریات بسنده می کند.

 

مطرح شدن شاعران ایرانی در جوایزی از این قبیل چه تاثیری در معرفی شعر و شاعران ایرانی در دنیا دارد؟

مسلما خیلی مهم است. اگر چند شاعر و نویسنده ی ایرانی دیگر هم جوایز مهم بین المللی از کشورهای اروپایی بگیرند، کم کم شاید این مساله ناشرین این کشورها را تشویق کند به چاپ و انتشار این کتابها. و مسلم است که تا کتابهای ما به زبانهای مهم دنیا در اختیار خوانندگان و منتقدین قرار نگیرد، امکان معرفی خودمان به عنوان یک کشور دارای فرهنگ تقریبا صفر است؛ چون دانش فعلی مردم این سرزمین ها خلاصه می شود در آنچه در اخبار می شنوند که می شود همان جنگ و سلاح اتمی و غیره و غیره…

 

با توجه به اینکه عضو کانون نویسندگان سوئد و عضو کانون مترجمان ادبی سوئد هستید چه تلاش هایی تا کنون جهت معرفی شعر و ادبیات ایران در سوئد داشته اید؟

به عنوان عضو کانون نویسندگان سوئد سعی کرده ام در سمینارهایی که در معرفی ادبیات ایران به سوئدی ها بوده، شرکت کنم. و به عنوان مترجم ادبی، تعداد زیادی از شاعران معاصر ایران را به سوئدی ترجمه کرده ام فبه صورت کتاب، در نشریات، روزنامه ها و گاهنامه های فرهنگی ادبی. به غیر از این ها به عنوان منتقد ادبی هم برای کتابخانه های سوئد، در بیست سال اخیر مقالاتی در باره ی ادبیات معاصر ایران نوشته ام.