مرواریدهای مبتذل امام‌زاده محبوب

حامد احمدی
حامد احمدی

» نگاه

نگاهی به فیلم “آسمان محبوب” ساخته‌ی “داریوش مهرجویی

 

ساخته‌ی تلویزیونی داریوش مهرجویی، تولید سیما فیلم، بدون اکران عمومی در شبکه‌ی نمایش خانه‌گی عرضه می‌شود. شاید در ظاهر، پخش فیلم کارگردانی مطرح به این شکل و بدون نقش بستن بر پرده‌ی سینما، اتفاق عجیبی باشد اما دیدن کیفیت فنی و فضای حاکم بر فیلم، مخاطب را متوجه دلیل این عرضه می‌کند. فیلمی که اگر نام مهرجویی را بر خود نداشت، یا باید در مناسبت‌های مذهبی در شبکه‌های استانی صدا و سیما روی آنتن می‌رفت یا اصلا برای همیشه پستو می‌ماند و به پخش نمی‌رسید. بررسی “آسمان محبوب” اما به یک دلیل می‌تواند مهم و واجب باشد. فیلم یک حلقه از زنجیر سقوط فیلم‌سازی به نام داریوش مهرجویی است که در دو جشن‌واره‌ی قبل، فیلم دیگرش “اشباح”، با خنده و تمسخر تماشاگرانی مواجه شد که دیگر اعتراض و ترک سالن هم نمی‌توانست حس و نظرشان نسبت به کیفیت پائین فیلم را به درستی نشان بدهد.

تم و داستان کلی “آسمان محبوب” آشناست. اتفاقی مهیب و بعد وقوع معجزه. دکتری که تومور مغزی دارد، خودکشی می‌کند، به کما می‌رود، در خلسه و خلاء وارد یک روستای غریب می‌شود و بعد از به هوش آمدن، با یک معجزه‌ی دو قبضه، نجات از خودکشی و رهایی از تومور، به زنده‌گی برمی‌گردد. اگر همین سطح را نگاه بکنیم، فیلم مهرجویی به مرحله‌ی نقد هم نمی‌رسد. پس بهتر است “آسمان محبوب” را از دریچه‌ی نگاه علاقه‌مندان‌ش تماشا کنیم. آن‌هایی که معتقد هستند این کیفیت نازل، کاراکترهای سطح پائین و تم و داستان سخیف، حاصل نگاه هجوآمیز مهرجویی به دنیا و کائنات و فیلم‌های معناگرا است. با این نگاه هم اما مخاطب به جایی نمی‌رسد. اگر قصد و نیتی برای دست انداختن ماورا و معجزه بوده، متن و فیلم چنین چیزی را به مخاطب منتقل نمی‌کند. مضحکه‌ی برق چشمان عمو غریب- بازی مانی حقیقی، دوبله‌ی منوچهر اسماعیلی- که پیر وارسته‌ی روستا است و آن فعل قهرمانانه‌اش برای پیدا کردن گیاهی معجزه‌ساز، گل کبود، اگر مخاطب را عامدانه روده‌بر می‌کند، کاراکتر دکتر شایان- با بازی علی مصفا- که می‌خواهد اشک همیشه روان مردم ده را درمان بکند، مردم روستایی که اعتقاد دارند واکسن از خون شیطان درست شده و از همه مهم‌تر کاراکتر غایب “دکتر محبوب” که برای‌ش مزار می‌سازند و بالای قبرش گریه می‌کنند، جدیتی با خود دارند که نگاه فرضی هجوآمیز را مخدوش می‌کند. به نظر می‌رسد بیشتر از همه، این مهرجویی است که مناسبات فیلم را جدی گرفته و سعی دارد در گوشه و کنار فیلم حرف مهم بزند و قلنبه‌پرانی بکند. برای مثال مقاومت مردم ده در مقابل واکسینه شدن، نه می‌تواند هجو باشد، نه شوخی؛ طعنه‌ای‌ست سطحی در باب تن ندادن مردمی بدوی به ملزومات دنیای مدرن. یا شبه امام‌زاده‌ای که برای دکتر محبوب ساخته می‌شود و بعد از پنجاه سال و یک زلزله‌ی ویران‌گر هنوز سر پا مانده، بیش‌تر حاصل یک نگاه ماورا زده و مذهبی‌ست تا کسی که شوخ و شنگ قصد دارد دنیا و اتفاقات‌ش را هجو بکند.

“آسمان محبوب” در تمام زمینه‌ها همین شکل و فرم از هم گسیخته را دارد. زوم‌ کردن‌های دوربین، کات‌های نامناسب که حتی موفق به جدا کردن دو سکانس متفاوت از هم نمی‌شوند و صداگذاری بد که صدای پشت تلفن را هم اندازه‌ی صدای بازی‌گر جلو دوربین بالا برده، اشکالات ساده‌ی فنی‌ است که تعمدی به نظر نمی‌رسد و به فرض عمد داشتن، چنین به هم ریخته‌گی و بی‌مایه‌گی‌ای مثلا در بازی‌ها به چشم نمی‌خورد و کارگردان سعی کرده از بازی‌گران اصلی- مصفا، حقیقی و لیلا حاتمی- تا باز‌ی‌گران فرعی، بازی قابل قبولی بگیرد. رویکردی که در نهایت باعث شده، تکلیف فیلم با خودش و با مخاطبش روشن نباشد. از سویی می‌خواهد مخاطب دل‌زده از فیلم‌های معناگرا را بخنداند و از سوی دیگری تماشاگر ساده‌دل چنین محصولاتی را با ورد و دعاخوانی برای شفای مریض، راضی نگه دارد. و می‌شود حدس زد در پایان، نه این را دارد و نه آن. و این دقیقا برعکس چیزی است که طرفداران فیلم در زمان نمایش‌ش در جشن‌واره نوشته بودند که “آسمان محبوب” هم این است و هم آن!

کوئنتین تارانتینو- فیلم‌ساز آمریکایی- در سال ۲۰۰۷ فیلمی به نام “ضدمرگ” را کارگردانی کرده که عامدانه ایرادهای فنی دارد و شخصیت‌ها و داستان‌ش از روی بی‌ مووی‌ها- فیلم‌های رده میانه- و ضی مووی‌ها- فیلم‌های بی‌ارزش و اصطلاحا ضایع- برداشته شده. تارانتینو با دقت فراوان سعی کرده تمام مصالح سطح پائین چنین آثاری را از صافی ذهن و سلیقه‌ی خود عبور بدهد و آگاهانه فیلمی بسازد که در عین ادای دین به فیلم‌های نازل، در دام آن شکل نگاه و سلیقه و کیفیت پائین نیفتد. مهرجویی اما به فرض داشتن چنین قصدی، کاملا پیرو همان تله‌فیلم‌های معناگرایی‌ست که معمولا در مناسبت‌های مذهبی روی آنتن می‌روند و قرار است دم‌دستی‌ترین مخاطب خود را با ساختن یک ماورای باسمه‌ای تحت تاثیر قرار بدهند. شاید بهترین جا برای فهم حد و اندازه‌ی “آسمان محبوب” سکانسی باشد که عمو غریب و دکتر شایان لب چشمه نشسته‌اند و “غریب اهل کرامت و ماورا” دست در آب می‌کند و مروارید بیرون می‌آورد اما در دستان “دکتر شایان تحصیل‌کرده و اهل علم” چیزی جز مشتی سنگ و شن‌ریزه باقی نمی‌ماند. مخاطب امروزی فیلم مهرجویی که سال‌هاست ماورای قلابی و معجزه‌های دروغین را دیده و لمس کرده و دیگر آن‌ها را باور ندارد، در جای‌گاه دکتر شایان نشسته که از “جوی حقیر” فیلم مهرجویی “مروارید” صید نمی‌کند و نصیب‌ش چیزی جز سنگ‌های مبتذل و بی‌مایه نیست. نکته‌ای که احتمالا سازنده‌گان فیلم هم متوجه‌اش شده‌اند و برای همین رونمایی‌ از محصول‌شان را به جای آنتن پربیننده‌ی سیما و سالن‌های سینما، به سی‌دی‌های کم‌تیتراژ شبکه‌ی خانه‌گی محدود کرده‌اند.