پرده آخر کودتا

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

سعید حجاریان را در زندان کشته اند. سومین هفته تیرماه ۱۳۸۸ با این زمزمه همگانی رو به پایان می رود. سعید حجاریان ـ زاده جنوب تهران- از پایه ریزان “جمهوری اسلامی” بود وهم او اصطلاح “نظام” را در برابر “رژیم” ساخت و به تصویب آیت اله خمینی رساند.

سعید را یکی از شبه نظامیان برآمده از اندیشه طالبانی دردوران اصلاحات ترور کرد. حالا هم به زندانی افتاده که “نظام” سعید و همراهانش رابه زیر مخوف ترین شکنجه ها برده است. سعید نماد آغاز وپایان “انقلاب اسلامی” است. او نماد آرمان هائی است که زیرپای مافیا های زر وزور له شدند وحالا درپرده آخر باید روحا یا جسما نابود شوند تا از ویرانه رویاهای آنها یک دیکتاتوری نفتی مدل  خاورمیانه ای سر برکشد.

شعیان بی مخ کودتای ۲۲ تیر ۱۳۸۸، در شبی که تهران از فریاد اله واکبر می لرزید، در تلویزیون حاضر شد و شکی نگذاشت که “کودتا” شده است. خودش را در مقام “مصدق” گذاشت و 30 میلیون ایرانی را طرفدار بر اندازی نرم، که شکست خورد.

اما تاریخ ازهم اکنون نوشته است که کودتای  آمریکائی ۲۸ مرداد۱۳۳۲، بار دیگر تکرارشد و این بار در شکل وشمایل روسی. آن بار استبداد عرفی حاکم شد و این بار استبداد مذهبی می کوشد با شعار و نیرنگ وسر نیزه پایه های خود را استوار کند.

روزهائی است که ایام بعد ازهرکودتائی رابه یاد می آورد. پرده آخر هرکودتائی محاکمه دستگیر شدگان واعدام وزندان آنان  است. کودتاگران روسی- طالبانی هم در حال تدارک نمایش این پرده اند.

دستگیر شدگان گمنام به شدید ترین وجه شکنجه شده اند. عکس ها و فیلم ها و اخبار حکایت از این دارد که هیچ کودتائی با این سبعیت انجام نشده است. حتی کودتای پینوشه در شیلی که رکورد خشونت را

درجهان داشت، در پای کودتای ۲۲خرداد  لنگ می اندازد.

ندا، تنها یکی بود که صدایش جهانی شد. ندایان بسیارند. شکنجه شده، مورد تجاوز گروهی قرار گرفته و به گورهای ناشناس سپرده شده. فیلم هائی از این وحشیگری تازی وار که مغول را رو سفید و هیتلر را شرمنده می کند؛ دردست است که دیدنش جرئت می خواهد.

دادستان انقلاب می فرمایند که هنوزپانصد نفراز دستگیرشدگان در زندانند. بیشتراز نسل “ندا”یند و برای آزادی به میدان آمده اند. اندکی هم سران گروههای اصلاح طلبند. کودتاگران دارند تدارک محاکمه آنها را می بینند. محاکمه بر اساس سناریویی پیشتر نوشته و منتشر شده که فقط به کمک بازیگران صاحب نام نیاز دارد.  ادامه مسخره همان نمایشی که سی سال پیش باآیت اله شریعتمداری شروع شد. هدف بریدن سر اصلاحات ونابود کردن تشکیلات نیم بند موجود است و همه به نام “ قانون”.

مهره ها  وچهره های سیاسی هم از پس غبار جای خود را تعیین می کنند. اکثریت مطلق کسانی که لباس دین به تن دارند درکنار قدرت می ایستند، آشکارا یا تلویحا. جامعه ایران گسل تاریخی خودرا کامل می کند. مردم و مذهب. عرف ودین. نو و کهنه. مدرن و سنت.

کاملا روشن است که هاشمی، خاتمی، موسوی و کروبی یک پا در این سو و یک پا درآن سوی گسل دارند. مردم ایران یک بار دیگر بعد از دوم خرداد، از رنگ سبز مذهب پلی ساختند بردوسوی  گسل. یادمان نرود این پل نمادین 11 کیلومتر طول داشت و جنوب تهران را با لبخند وگل به شمال وصل می کرد. کودتاگران که هر اندیشه ای دارند “ایران” از آن غایب است، این پل مهربانی را با چماق و زنجیر و قمه دریدند و فرو ریختند. در یک سو استبدادی با دستان خونین و متکی به سر نیزه و مزدوران لبنانی ـ ایرانی  ایستاده است. در سوی دیگر جامعه مدنی ایران. زنجیره ای سبز که تهران را به همه شهرهای ایران و جهان وصل می کند.

تولدی شگفت بود. درهمه جای جهان شعار تهران تکرار شد. همه جا جوانان مجهز به شور و تکنولوژِی باگام های بلند از کهنه گذشتند و مستبدان را که نام های گوناگون دارند دورزدند.

جهان به حیرت آمد وپیش این ایران سبز جوان زانو زد. اکنون شعبان بی مخ برآمده ازکودتا خود را “نماد تغییر” می داند و می خواهد در مدیریت جهان شرکت کند. و افکار عمومی جهان از نگاه آخر “ندا” به او چون قاتل پلیدی می نگرد و هرروز هزاران نوشته تحقیر آمیز و کاریکاتور نثارش می کند.

پارلمان اروپا امروز برای سخنان محسن مخملباف دست می زند. هیلاری کلینتون از تحریم شدیتر سخن می گوید. اسرائیل برای نخستین بار مختارمی شود که هر وقت خواست به  جمهوری اسلامی  حمله نظامی کند. گروه هشت درحال مذاکره و تصمیم گیری است. از کشورهای معتبر جهان، هنوز تنها و تنها سرکرده مافیای روسی درکنار کودتا گران تهران است.

 

امروز ۱۸ تیر است. روزی که کودتای امروز تمرین شد. در دو سوی گسل، صف آرائی شده است. نتیجه نبرد هر چه باشد، نمی تواند بر یک واقعیت تاریخی تاثیر بگذارد: جنبش مدنی ایران نو در سراسر جهان متولد شده است.