“زنان ایرانی از شوهران خود توقعات بیجا دارند و علت آن هم آگاهی به حقوق شان است.”
جالب است نه ؟این آخرین نظر زهرا سجادی است؛ زنی که قرار نیست در معاونت امور زنان وخانواده دولت احمدی نژاد مدافع حقوق زنان باشد و الحق به وظیفه خودش درست عمل میکند.
بنابر نظرات این خانم معاون، اگر زنان به تکالیف خودشان درست عمل کنند اساسا توقع بیجا از شوهران شان نخواهند داشت و خلاصه تمام مشکلات خانواده ایرانی و آمار بالای طلاق و معضلاتی که مبتلا به خانواده است به خوبی و سلامتی حل می شود و به تعبیر سریال های تلویزیونی “زندگی شیرین می شود”.
بنابراین، برای اینکه زنان توقعات بیجای خود راپایین بیاورندبهتراین است که در ناآگاهی نگهداشته شوند تا اگر تحت خشونت قرار گرفتند یا مثلا همسر آنها تجدید فراش کرد و یا هر موضوع دیگر اتفاق افتاد، سکوت کنند و دنیا باب مایل آقایان بچرخد.
وی در گفت و گو با ایسنا گفته است در دولت نهم و دهم، که منظور ایشان همان دولت آقای احمدی نژاد است، در معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری تلاش شده که از انتظارات زنان کم و بر صبغه تکلیفی زنان تاکید کنند.
حالا تکلیف زنان چیست؟ حتما همان که در قانون بر آن تاکید شده است؛ یعنی زنان در مقابل همسر موظف به تمکین جنسی هستند و مطابق مصوبات مشعشع شورای انقلاب فرهنگی اولین تکلیف زنان همان شوهر داری و خانه داری است.
البته با این تفاسیر معلوم نیست زنان حامی دولت محمود احمدی نژاد چرا به جای خانه و انجام تکالیف در پست های مختلف ریاست و وزارت و معاونت و نمایندگی مجلس به سر می برند و این نسخه ها را فقط برای مردم می پیچند؟
ایشان در فراز دیگر این گفت و گو می گوید دولت خاتمی درباره حقوق به زنان آموزش داد و آگاهی زنان ازاین حقوق موجب نارضایتی آنها از وضعیت خودشان شد. در واقع ایشان می خواهد بگوید این مهم نیست که حقوق زنان بوسیله شوهران رعایت نشود و از میان برود. این مهم است که که آنها نادان باقی بمانند تا از زندگی راضی باشند!
اما نتیجه منطقی چنین تفکری به کجا منتهی خواهد شد؟ جامعه ای که مدیران و سیاستگذاران فرهنگی آن رسما اعلام میکنند تداوم مناسبات مرد سالاری را در گرو عقب ماندگی زنان از حقوق انسانی خود میدانند چه چشم اندازی دارد؟
بدون شک اظهار نظر خانم معاون نه اتفاقی است و نه نظر شخصی.نظر ایشان بر آمده از جمع بندی جلسات مکرری است که ایشان و یا ریاست محترم این معاونت در راستای سیاست گذاری فرهنگی دولت دهم داشته اند؛ نظراتی که به زنان ختم نمی شود و کل دیدگاه خس و خاشاکی ایشان را نسبت به مردم در بر می گیرد.
مردمی که باید نا آگاه باقی بمانند تا حکومت دیکتاتوری ولایت فقیه تداوم داشته باشد. مردمی که باید اگر هم میدانند خود را به نادانی بزنند تا بقیه سرمایه ملی کشور به وسیله شخص خامنه ای و عروسک های خیمه شب بازی ایشان به تاراج رود.
مردمی که باید اگر هم میفهمند به ضرب و زور و ترس و بازجویی و زندان، در خانه بمانند تا در پناه استراتژی های رنگارنگی چون آرامش فعال و پیاده روی با سکوت، فریاد حیدر حیدر چند موتور سوار صدای شان را خفه کند و شعار نترسید نترسید را به سئوال احمدی یا هاشمی تبدیل کند. مردمی که باید جنازه فرزندان خود را بی سرو صدا تحویل بگیرند و در سکوت خاک کنند مبادا فریاد آنها استراتژی بی خشونت را به خشونت تعبیر کند و در نهایت دفاع مشروع آنها به خشونت پذیری منتهی شود.
آنچه امروز در ایران اسلامی بر زنان جامعه روا می شود، همان است که بی هیچ کم و کاستی برآحاد جامعه اعمال می شود.حجاب اجباری نه نمادی از آیینی شرعی که شمشیری است که بالای سر همه ایرانیان، حتی محجبه ها گرفته شده است.
آنچه به نام اطاعت زن ترویج می شود به معنای اطاعت از حکومت است. آنچه که زنان را نیم مردان تبلیغ میکند به دنبال آن است که بگوید مردم نیم حاکمان هستند. پس هر آنچه که امروز بر سر زنان می رود و مردان سکوت میکنند، فردا بر سر مردان خواهد آمد. هر چند که جنبش سبز نشان داد در چنین شرایطی زنان سکوت نخواهند کرد و برای دفاع از حقوق همه انسانها بر خواهند خاست.