آوازخوانانی که تغییر مسیر دادند و ترانههای حکومتی اجرا کردند
از خرچنگهای مردابی تا الله اکبر. از جیگیلی و دختر رشتی تا انرژی هستهای. این فقط تفاوت در نام ترانههای آوازخوانانی است که برای بودن در صحنههای مجاز و رسمی، روش و منش خود را تغییر دادند، ظاهر و پوشش خود را عوض کردند و کلماتی متفاوت با ارزشهای دیگر را تبدیل به آواز و ترانه کردند. نه فقط آوازخوانان جوان و گمنام؛ این راهی است که قدیمیهای مشهور هم رفتهاند. نمای عمومی روشن نمیکند که آنها زیر فشار خط و مسیر تغییر دادهاند یا بنا به خواست خود و رسیدن به مواهب مجاز بودن، رسم دیگری پیش گرفتهاند. مهم اما دیگر شدن است؛ برای بودن به هر قیمت.
حبیب
سرگذشت: آوازخوانی که بخش اصلی شهرتاش را در سالهای پیش از انقلاب و با خواندن ترانههای مثل “مرد تنهای شب” و “شهلا” به دست آورد، با وقوع انقلاب و ممنوع شدن موسیقی پاپ، بنا به روایت خودش غیرقانونی و از راه کوهستان، ایران را ترک کرد تا در لسآنجلس فصل تازهای آغاز بکند. فصلی متفاوت با ترانههایی گوناگون. از شش و هشتهای باب طبع شهر فرشتهگان تا ترانههای سیاسی اعتراضی مثل “خرچنگهای مردابی” و “بزن باران”. حبیب در دوران دولت محمد خاتمی بعد از سالها به ایران سفر کرد و در مصاحبهای با شبکهی ماهوارهای حمید شبخیز سفرنامهاش را شرح داد و بعد از معرفی پسرش، محمد، به عنوان یک آوازخوان تازه نفس، چمدانهایاش را برای حضور همیشهگی در ایران بست. گفته میشد او به دعوت اسفندیار رحیممشایی به ایران برگشته و قرار است در جزیرهی کیش کنسرت برگزار بکند و در میتینگ انتخاباتی محمود احمدینژاد روی صحنه برود. اتفاقاتی که البته هیچکدام رخ نداد.
پرونده: خواندن ترانههای سیاسی که حبیب بابتشان عذرخواهی کرد و حضور در ویدئوکلیپهایی که طبق معیارهای حکومتی، به خاطر حضور رقاصههای نیمهبرهنه، غیراخلاقی خوانده میشوند و حبیب تقصیر تمامشان را به گردن همکاران ویدئوسازش انداخت.
امروز: حبیب برای مجاز شدن همه کار کرد. دربارهی جنگ ایران و عراق ترانه خواند. کلیپی دربارهی فلسطین و انتفاضه تهیه کرد و ترانهای دو صدایی با فرزند آیتالله خزعلی تدارک دید. اما این همه نتیجهای نداشت. حبیب هنوز به طور رسمی اجازهی انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت ندارد. گرچه تک قطعهها و کلیپهایاش همهگی با مجوزهای رسمی و لازم وزارت ارشاد تولید میشوند.
تفاوت: حبیب زمانی در ترانهی بزن باران میخواند : بزن باران که دین را دام کردند؛ کلامی که به طور مشخص نگاه اعتراضیاش به سمت حکومت ایران است. حالا اما حبیب برای انتفاضهی فلسطینیها نوای الله اکبر سر میدهد.
فریدون
سرگذشت: در کانادا به همراه کامران و هنگامه گروهی به نام پرواز داشت. هر سه آوازخوان به لسآنجلس مهاجرت کردند. کامران از طریق گروه بلککتس و هنگامه در همکاری با رامین زمانی به شهرت رسیدند. اما نخستین آلبوم فریدون به نام “اولین سلام” موفقیتی به دست نیاورد. فریدون به ایران بازگشت و در همکاری با بهروز صفاریان و با نام کاملاش، فریدون آسرایی، آلبوم غریبه را به صورت مجاز در ایران تهیه کرد. آلبومی که قطعهای از آن به نام “خوشگل عاشق” مشهور شد و نام خوانندهاش را سر زبانها انداخت. فریدون به خاطر شهرت اندکاش در لسآنجلس هرگز برای گرفتن مجوزهای لازم به دردسر نیفتاد.
پرونده: فریدون که سالها پیش در مصاحبه با شهبال شبپره آلبوم اولاش را به عنوان کاری خوب و ارزشمند معرفی میکرد، در مصاحبههایی که در ایران انجام داد، از کار خود در لسآنجلس انتقاد کرد و آن را حاصل خواست تهیهکنندههای سطحی و مبتذلپسند این شهر دانست.
امروز: فریدون جای خود را در ایران باز کرده. چند آلبوم به صورت رسمی منتشر کرده. در برنامههای تلویزیونی حضور پیدا میکند و وقتی رجانیوز به دنبال نظر رسمی هنرمندان ضد مذاکرات هستهای است، او را انتخاب میکند تا بگوید: “آن قدرتها ادعا دارند که ما نگران این هستیم که شما بخواهید بمب هستهای درست کرده و از آن استفاده کنید و یا اینکه نگران این هستند که ما گفتهایم اسراییل باید نابود شود. البته ما همیشه مخالف صهیونیستها بودهایم و درواقع ساخت بمب هستهای جزو سیاستهای ما نیست.”
تفاوت: مرور نام ترانههای اولین آلبوم فریدون کافی است تا متوجه تفاوتها بشویم. او با دختر بندر و گلاندام شروع کرد و در گذر سالها و حضور در ایران رسید به خواندن ترانهی آرمیتا(ستایش) که به شهیدان هستهای تقدیم شده.
امیر تتلو
سرگذشت: رپر زیرزمینی که کارش را از ایران شروع کرد و بعد به دوبی رفت تا آزادی بیشتری داشته باشد. تصمیم گرفت به ایران برگردد و خیلی زود توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد. دستگیریای که آغاز فعالیتهای تتلو برای گرفتن مجوز بود. او ابتدا به خاطر تمام کارهای قبلیاش عذرخواهی و طلب بخشش کرد. در پیوند با حکومت از هنرمندان مذهبی پیشی گرفت. برای سیدعلی خامنهای نامهی محبتآمیز نوشت و در متنی دیگر خود را سرباز سردار سلیمانی خواند. وقتی تمام این کارها به نتیجه نرسید، یک شبه تصمیم گرفت موسیقی را کنار بگذارد و فوتبالیست بشود. تیم پرسپولیس او را را تمریناتاش راه نداد تا زیر نظر مربی مداح، فرهاد کاظمی، تمرین بکند. در نهایت راه پیدا شد. خواندن ترانهای پر سر و صدا دربارهی انرژی هستهای؛ با حمایت ارتش و سپاه.
پرونده: خواندن ترانههای بدون مجوز و به اصطلاح زیرزمینی که متن و کلام غیررسمی داشتند. انتشار تصاویری از خودش کنار دختران نیمهبرهنه و بطریهای مشروب.
امروز: به نظر میرسد تتلو کم کم به آرزویاش نزدیک میشود. رسانههای رسمی حکومتی جدیدترین کلیپ او را منتشر کردهاند. کلیپی که دیگر در زیرزمین و به صورت شخصی تهیه نشده. تهیهکنندهی امروزی امیر تتلو، موسسهی دلصدا به مدیریت حامد زمانی است.
تفاوت: تفاوت همه جانبه. از صورت سه تیغ سابق تا ریش بلند امروز. از جیگیلی خواندن دیروز تا خلیج مسلح فارس حالا. از همنشینی با دختران بیحجاب تا امروز که پشت سرش سربازان ارتش ایستادهاند و در دورتر، جایی که تصویر تار است، صاحبان موسسهی دلصدا، سعید قاسمی و یاران، هستند.
نیما علامه
سرگذشت: بخش زیادی از شهرت نیما علامه به خاطر تنظیمهایاش است. او مدت زیادی ترانههای گروه غیرمجاز 25باند را تنظیم میکرد. بعد به عنوان آوازخوان یک ترانهی دو صدایی با یاس منتشر کرد. مسیر نیما علامه از طریق فعالیتهای غیررسمی و همکاری با شبکههای ماهوارهای داشت ختم به شهرت میشد که تصمیم گرفت راهاش را عوض کند. از تمام فعالیتهای قبلی دست کشید تا بتواند ترانههای رسمی و مجاز اجرا بکند.
پرونده: همکاری با گروههای غیرمجاز. ضبط و انتشار ترانه بدون مجوز. داشتن استودیو غیررسمی. مصاحبه با شبکههای ماهوارهای.
امروز: نیما علامه هم مثل تتلو برای پاک کردن دیروزش، با موسسهی دلصدا دست همکاری داده. حالا از او در رسانههای رسمی و حکومتی به عنوان خوانندهای معتقد و ارزشی یاد میشود و کلیپهایاش به صورت مجاز در دسترس مخاطبان قرار میگیرد.
تفاوت: علامه مجری ترانههای عاشقانهی تینایجری بود. ترانههایی از جنس میخوامت میخوامت. او اما حالا ترانهها و سرودهای ایدئولوژیک اجرا میکند تا در بخش ترانه، در خط مقدم مبارزه با دولت اسرائیل بایستد! با انتقاد از هالیوود و بیبیسی و خواندن این سطر: “عاشق نبرد با صهیونیستهام” در ترانهی دولت کاریکاتور!
عماد طالبزاده
سرگذشت: برادرش حمید طالبزاده با خواندن ترانهی “همهچی آرومه” به شهرت رسید اما نتوانست مجوز بگیرد و به لسآنجلس مهاجرت کرد. عماد هم راه ابتدایی برادر را طی کرد. اجرا و ضبط ترانه به صورت غیررسمی و پخشاش از شبکههای ماهوارهای. اما در ادامه دیگر دنبالهرو برادرش نبود. با اینکه چند باری شایعه شد که ایران را ترک کرده اما ترجیح داد بماند، اجازهی پخش ویدئوهایاش از شبکههای ماهوارهای را ندهد تا به صورت رسمی فعالیتاش را پی بگیرد.
پرونده: ضبط بدون مجوز آهنگ و ترانه. پخش ویدئوکلیپهایاش از طریق شبکههایی نظیر پی.ام. سی و جِم موزیک.
امروز: با اینکه هنوز آلبومی رسمی به بازار نفرستاده، اما در تیتراژ سریالهای تلویزیونی حضور دارد و با اینکه چند باری با اعتراض رسانههای تندرو مواجه شده اما دیگر یک صدای ممنوعه محسوب نمیشود.
تفاوت: “ بیا عشقم”، “دوستت دارم”،” دوست داشتم”، “قضیه از این قراره” و ناگهان ترانهی تیتراژ پایانی سریالی ضد فتنه؛ “خواب بلند”. عماد طالبزاده در متن ترانه به صورت رسمی توبه میکند و از ایران یا نظام حاکم بر آن میخواهد از گذشتهاش چشم پوشی بکند.
دیگر توبه جلو دوربینهای تلویزیونی و با جملات دیکته شدهی بازجوها و کارشناسهای اتفاق نمیافتد. توبههای هنری مد امروز هستند. علاقهمندان به هنر، با هر سابقه و کیفیتی، راه را در تولید آثار رسمی و حکومتپسند میبینند. ترانههای توبه را میخوانند تا راه باز بشود. مجوز آلبوم و کنسرت و کلیپ از راه برسد و آنها هم برسند به جایی که دیگران هستند. این یک معاملهی نانوشته و آشنا بین حکومت و شهروندان است. رسیدن به حق طبیعی از راه ندامتنامه نوشتن و روشی دیگر پیش گرفتن. تنها تفاوت در ندامتهای امروزی است که دیگر خرجشان یک قلم و کاغذ نیست. بودجهای میخواهد به اندازهی تولید ترانه و کلیپهایی که مروج فرهنگ رسمی و حکومتی باشند. توبههای پرخرج از جیب مردم!