بعضی از آدمها دچار این توهم هستند که تاریخ همیشه به جلو می رود. خیلی ها دچار این اشتباه هستند که فکر می کنند “تاریخ سرانجام حقیقت را نشان خواهد داد” بعضی ها هم فکر می کنند، آینده الزاما بهتر از گذشته است. به نظرم چنین حرفهایی ناشی از خوشبینی مفرط یا امید بیخودی است. همین مصر را نگاه کنید، ببینید مصر پنجاه سال قبل بیشتر آزادی و مدنیت داشت، یا مصر امروز؟ یا همین پاکستان یا افغانستان. نگاه کنید ببینید وضعیت اجتماعی کابل در سال ۱۹۷۵ میلادی بهتر بود یا امروز؟ عراق چی؟ آیا آزادی های اجتماعی و فردی در عراق پنجاه سال پیش بیشتر بود یا حالا؟ ایران هم که اظهرمن الشمس الواعظین است. معلوم است که اگر ایران به چهل سال قبل برگردد، کلی پیشرفت کرده.
بعضی حکومت ها بطور عادی جلو می روند، بعضی حکومت ها هم با دنده عقب همینطوری می روند عقب تا برسند وسط بیابان قرون وسطی، بعضی جوامع مثل روسیه و ایران، بیست سال جلو می روند، بعد ده سال عقب می روند و بعد یک دفعه گوباچف یا خاتمی پیدا می شود و بیست سال می پرند جلو و بعد از آن پوتین یا احمدی نژاد می آید و سی سال می روند عقب. قانون ندارد. اگر خودت را ول کنی دست تاریخ، معلوم نیست ببرند ما را جلو، یک دفعه می بینی عکس خانوادگی بن لادن در سال ۱۹۷۵ از نظر جلوه های تمدنی از عکس امروزشان چهل سال جلوتر باشد. یعنی می خواهم بگویم بیخودی اختیارتان را دست تاریخ ندهید، اصلا معلوم نیست که به کجا خواهیم رفت.
آقای سیدعلی آل داوود مدیر دفتر مشاوره حقوقی اهل قلم ایران گفته که “تیراژ کتاب در حال حاضر از دوره مشروطیت هم کمتر است.” یعنی در دوره مشروطه تیراژ کتاب ۷۵۰ نسخه بوده، حالا تیراژ کتاب شده ۵۰۰ نسخه، یعنی جمعیت کشور ده برابر شده، ولی تعداد خواننده ها چهل درصد کم شده است. به این می گویند پیشرفت اساسی. شاید فکر کنیم که این یک استثناست و در کشور ما فقط درباره کتاب، و آن هم در همین برهه حساس زمانی، یک دفعه تیراژ کتاب کم شده. ولی فقط که این نیست.
از بالا تا پائین همه چیز انگار قاطی شده. همین الآن مقایسه کنید دستگاه ناصرالین شاه را با بیت معظم رهبری، مرحوم شاه شهید درست است که ۳۰ تا زن داشت، ولی خودش عکاسی می کرد، دوربین را وارد کشور کرد، صدراعظم یا وزیر مملکت چهار تا کتاب خوانده بود و دو تا زبان می دانست. همین الآن نگاه کنید به اسامی افرادی که بهترین آثار تاریخی و ادبی ایران را نوشتند، نصف شان وزیر و وکیل دوره قاجار و پهلوی بودند، حالا اگر کل مجلس شورای اسلامی را بریزیم توی میکسر و دکمه را فشار دهیم، بعید می دانم از این ۳۰۰ نماینده مجلس پنج تا کتاب دربیاید. اگر هم درآید از این هاست که خریداری شده دم دانشگاه است به قیمت دو میلیون. شرم آور است که تعداد روشنفکران و نویسندگان و متفکران مجلس هشتاد سال قبل ایران از مجلس امروز بیشتر باشد، مجلس اول تا چهارم را ببینید. اصلا جان من! امکان داشت زمان ناصرالدین شاه هم نه، زمان فتحعلی شاه هم نه، زمان آقا محمدخان قاجار هم نه، زمان هلاکوخان یک دیوانه مثل احمدی نژاد بشود همه کاره کشور؟
حالا بگذریم از این که روشنفکران دوره مشروطه از نظر فکری و اعتقاد به آزادی دویست سال از روشنفکری امروز جلوتر بودند و افرادی مثل ملکم خان و تقی زاده و آخوندوف و میرزا آقاخان و طالبوف فاصله فکری شان با تفکر جهانی کمتر از دو سال بود و اغلب شان مسلط به تاریخ و فرهنگ ایرانی هم بودند. حالا همچه حرف می زنیم درباره ناصرالدین شاه، انگار مقام معظم رهبری از ناصرالدین شاه شعورش بیشتر است.
حالا اینها را بی خیال، کل نخبه کشی در دوره قاجار خلاصه می شود در حصر و قتل امیرکبیر، الحمدالله الآن بازرگان و بنی صدر و خاتمی و هاشمی و موسوی و کروبی که همه شان یا دق مرگ شدند، یا در حصر اند، یا تبعیدند و کلا حرف نمی توانند بزنند. بازهم هر طوری حساب کنی، ناصرالدین شاه حداقل صریحا امیر کبیر را دشمن نمی دانست. روزنامه نویس دوره قاجار هم که بعد از صد سال الگوی روزنامه نویسی امروز ایران است. بی بی خانم استرآبادی در روزنامه حبل المتین و تمدن مقاله طنز می نوشت.
اصلا اینها را بی خیال، برویم سراغ کنسرت های موسیقی که ۳۷ سال است زنان نمی خوانند و الآن در کل کشور کنسرت موسیقی به موضوع دعوای جدی حکومت و دولت تبدیل شده است. آوازه خان های زن دوره قاجار که شاگردان حسینقلی خان فراهانی بودند سلطان خانم بود و سکینه خانم و زینت و زیور سلطان. اصلا کنسرت موسیقی برگزار می کردند.
ترجمه شرلوک هولمز بیست سال قبل از مشروطه منتشر شد، کسی هم از روی دست آن یکی مترجم کپی نمی کرد که اشعار فلان مترجم را زرپ به اسم خودش چاپ کند، میرزا حبیب اصفهانی دائم داشت کار ترجمه خوب می کرد. اصلا خود طنزنویسی، ایرج میرزا و دهخدا و نسیم شمال و میرزا حبیب و هوپ هوپ کلی کار درست و حسابی منتشر کردند. آدمی مثل فروغی هم بهترین تاریخ فلسفه تالیفی فارسی را منتشر کرد، هم خیام را به ایرانیان شناساند و هم خیلی چیزهای دیگر.
حالا شما هی پشت سر شاه بابا حرف بزن. اگر رهبری یک هزارم ناصرالدین شاه به آزادی و استقلال کشور احترام می گذاشت یا حداقل عکاسی و خطاطی و شعرش مثل او بود که می گذاشتیمش روی سرمان و حلواحلوا می کردیم. آخرش هم پادشاه قدر قدرت قوی شوکت قاجار فرمان مشروطه را امضا کرد رفت، بیست سال است ملت دارند زور می زنند که قانون را اصلاح کنند، طرف چنان محکم ایستاده که با توپ و شربنل هم از جایش تکان نمی خورد.
یورش روزه داران به روزه خواران
دیروز خبرش آمد که ۷۲ روزه خوار به دستگاه قضایی در همدان معرفی شدند و گفته شد ۷۰۰ گروه در همدان مشغول تذکر دادن به مردمی هستند که ۳۷ سال است هر سال به آنها گفته می شود روزه خواری حرام است. دیروز هم در تبریز نیروی انتظامی به هتل شهریار این شهر یورش آورده و ۹۲ پسر و دختر را به اتهام روزه خواری بازداشت کردند. توجه می کنید؟ به اتهام روزه خواری. روزه خواری که از نظر قانونی جرم نیست. همچه جرمی در هیچ قانونی نیامده، اما در ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی آمده که “انجام هر عمل حرامی در ملاء عام جرم است.”
عمل حرام مثلا چی؟ مثلا دروغ گفتن، تهمت زدن، دزدی از بیت المال، ظلم کردن به مردم، ربا و خیلی چیزهای دیگر. قطعا حرام بودن دروغ و تهمت و دزدی از بیت المال و ظلم کردن به مردم از روزه خواری بیشتر است. در کشوری که نماینده مجلس، قاضی، روحانی، رهبر و اغلب بزرگان آن نه تنها هر روز در ملاء عام دروغ می گویند بلکه افرادی که دروغ نمی گویند را زندانی می کنند، چطوری می توان افرادی را بخاطر روزه خواری در داخل اتاق در بسته دستگیر و دادگاهی کرد؟ هشت سال رئیس جمهور مملکت شبانه روز در صدا و سیما و سخنرانی هایش علنا دروغ گفته و همه حکومت هم از او حمایت کردند، بعد تو برداری ده نفر را بخاطر روزه خواری بفرستی دادگاه؟
درود بر مبارز قهرمان
آدم خوشش می آید از این حرف هایی که در دفاع از حقوق مردم گفته می شود، مثلا همین آقای ترکان گفته “آرایشگاه یا کبابی غیرمجاز را سریعا پلمب می کنند، اما معلوم نیست موسسات مالی بدون مجوز چگونه فعالیت می کنند؟” باریکلا حرف حساب یعنی همین. چرا این حرف را به مسئولین مملکت نمی زنی؟ جواب می دهد: مثلا به کی؟ می گویم: مثلا به وزیر. می گوید: من خودم مشاور رئیس جمهورم.
یعنی آدم خوشش می آید از یک چنین مشاور رئیس جمهوری که مثل یک قهرمان مبارز از حقوق مردم دفاع می کند. خوب برادر من! ما که قدرت نداریم، تو هم که قدرت داری کاری نمی توانی بکنی، پس به کی باید بگیم؟ البته فقط که همین نیست، دیروز وزیر ارشاد با وزیر کشور جلسه گذاشتند که اگر بشود، احتمالا، گوش شیطان کر، چشمش کور، وزیر ارشاد با رئیس نیروی انتظامی جلسه برگزار کنند تا نیروی انتظامی اجازه بدهد که کنسرت های موسیقی برگزار شود.
یعنی پلیس که نیروی اجرایی دولت و قوه قضائیه است، خودش تصمیم می گیرد و دولت باید برای برگزاری کنسرت با پلیس هماهنگ کند. سخنگوی دولت هم گفته “برخی برنامه های رسانه ملی عملا دروغ و تهمت است.” رئیس همین رسانه ملی در زمان حکومت احمدی نژاد، صریحا جلوی دوربین به رئیس جمهور وقت گفته بود: “صدا و سیما خانه دولت است.” منتهی نه هر دولتی، حتما باید رئیس دولت دروغگو و فریبکار و دزد باشد تا صدا و سیما احساس کند با یک دولت واقعا اسلامی طرف است و به او اجازه بدهند از صدا و سیما استفاده کند.
صادق لاریجانی هم گفته “بگم بگم های احمدی نژاد بی اساس بود” و گفته “دولت سابق فاسد بود و پاکدست نبود.” و البته ما از ایشان تشکر می کنیم و در خواست می کنیم حالا که معلوم شده دولت سابق فاسد بود، معلوم شده دولت سابق دروغگو بود، معلوم شده دولت سابق هزار تا کثافتکاری کرد، میرحسین موسوی و کروبی را که همین حرفها را شش سال قبل زده بودند، آزاد کنید. مگر اتهام آنها همین نیست که به دولت می گفتند دروغگو و فاسد، فقط جرم شان همین بود که به موقع حرف زده بودند.