مجلس شورای اسلامی بکلی فراموش کرده که دستکم اسمش پارلمان است و جلسات پارلمان آداب و آئین نامه ای دارد. در پارلمان های جهان بحث و جدل و داد و قال وحتا کتک کاری ا تفاق می افتد، اما دیده نشده که نمایندگان در جلسه ی رسمی و در حضور رئیس مجلس که بر مسند نشسته است راهپیمائی و تظاهرات کنند، مشت هوا کنند و هوای جوانی و انقلاب به سرشان بزند و از ترس بر باد رفتن منافع نامشروعی که با انقلاب به جیب شان ریخته شده هوار بکشند و مرگ بر این و آن بگویند و تتمه ای از آبروداری و ظاهر سازی را از دست بدهند.
مجلس هشتم به ریاست علی لاریجانی ضمن یک جهش معکوس که البته برای جمعیت ناراضی ایران هم جوک بود و هم تماشا گور خود را کند. نمایندگان بر گزیده ی شورای نگهبان پس از تظاهرات در حضور ریاست مجلس، شعارنویسی کردند و بالای مسند جناب رئیس نوشتند: “ما نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواستار محاکمه و اشد مجازات موسوی و کروبی به جرم افساد فی الارض و اقدام علیه امنیت ملی کشور هستیم.”
مجلس در یک لحظه ی تاریخی فراموش کرد که در عرف سیاسی قدرتمند است وحتا مجالس دست نشانده، دستکم هنرشان این است که در نقش مجلس مستقل بازی می کنند و به قواعد بازی پارلمانی از برای حفظ ظاهر هم که شده احترام می گذارند. مجلس هشتم از هنر بازیگری هم بی بهره است. ضعف و ناتوانی اش را علنی کرد و ناباوری اش را به قدرت پارلمانی که اگر واقعی بود دوام آن را تضمین می کرد، برملا ساخت. خطر را بو کشید و از جا در رفت. فهمید موضوع جدی است. انحلال پارلمان در کشورهای غیر دموکراتیک، اگرمردم فشار بیاورند شدنی است. خبرهای انحلال مجلس های به ظاهر قدرقدرت در منطقه، مختصر خویشتن داری را از مجلس ایران ربود. مجلس از ترس مرگ خودکشی کرد و مردم ناراضی ایران که دیده اند مجلس انتصابی چگونه از آنها می ترسد، بیش از پیش نادیده اش گرفتند و آن را وانهادند تا به جای عقب نشینی های پی در پی در برابر احمدی نژاد، در صحن بی خطر مجلس بر ضد مردم و نماد های مورد احترام مردم تظاهرات کند. مجلس بکلی از یاد برد که قدرت قانونگزاری دارد و می تواند خواسته های عقلائی خود را به صورت طرح تقدیم مقام ریاست کند و از یاد برد که مثلا قوه مقننه است و دادستان نیست و صدور کیفرخواست از حدود اختیاراتش خارج است. از همه بدتر یادش رفت که بر ضد احمدی نژاد و تصمیمات غیر قانونی او به اندازه ای لرزان عمل کرده که جلسات یک مجلس موازی و پر زور در خانه و در کاخ ریاست جمهوری تشکیل می شود و یادش رفت که دستور کار مجلس و صدور کیفرخواست آن جا ها تدوین می شود. تظاهرات مجلسیان بی کم و کاست مصداق این بود که مجلس نیک می داند کاره ای نیست و شیشه ی عمرش در دست کسانی است که: 1- اجازه نداشته اند نمایندگان خود را وارد مجلس کنند 2 - و کسانی است که به آنها رای داده اند و حال می خواهند رای خود را پس بگیرند و کیفرخواست آماده ای برای انحلال آن در دست دارند.
مجلس هشتم می خواهد پیشدستی کند. اقدام به صدور کیفرخواست بر ضد نمادهائی می کند که بسیاری از مردم به آنها احترام می گذارند. مجلس خوب می داند کیفر خواستی که در دو سال اخیر از سوی معترضین بر ضد آن صادر شده مستند و محکم است و جایگاه مجلس را لرزانده است و مبتنی بر این اتهامات است : 1- مجلس هشتم جنایات بر ضد مردم را محکوم نکرده و درهای کمیسیون اصل 90 وکمیسیون تحقیق و تفحص را بر ستمدیدگان بسته است. 2 - گاهی که گفته بالای چشم سیاستها و رفتار غیر قانونی احمدی نژاد ابروست، زود جا زده و عقب نشینی کرده یا موضوع را مسکوت گذاشته است. 3 - مجلسیان حتا از تسلیت گوئی به بازماندگان قربانیان و همدردی با خانواده های زندانیان مرتبط با جنبش اعتراضی خودداری کرده اند. 4 - هرگز پیرامون اعدامها لب یه پرسش نگشوده اند.
اینک اکثریت مجلس که پاسخی در خور این اتهامات ندارد معترض شده به این که چرا بقیه را اعدام نمی کنند. اتهامات کروبی و موسوی را به نیابت از قوه ی قضائیه از رده ی افساد فی الارض و اقدام بر ضد منافع ملی کشور بر شمرده اند و این خواسته های غیر قانونی را به دیوار مجلس بالای سر رئیس چسبانده اند. خودمانیم مجلسی که نمی داند حدود اختیاراتش چیست و به ریش قانون اساسی که به آن قسم خورده تره هم خرد نمی کند، سزایش همین نیست که قوه ی مجریه به گرده اش سوار بشود؟ مجلسی که در یک لحظه با تب و تاب هیجانات سیاسی، ادای دادستان انقلاب و دادگاههای صحرائی عهد عتیق را در می آورد، اساسا خودش چیزی از قانون و حقوق بارش هست که بخواهد احمدی نژاد قانونمند عمل کند و به مجلس احترام بگذارد؟
اما دو کلمه هم بشنوید از ریاست قوه ی قضائیه که صادق لاریجانی است و به جای یاد آوری مرزهای قانونی مجلس و قوه ی قضائیه، دست نوازش به سر و روی مجلس وارونه کار کشیده و وعده داده که به کار محکومین رسیدگی می کند. او نیز بدون محاکمه، از محکومیت قطعی نمادهای مورد احترام جمعیت بزرگی از مردم سخن گفته و فقط اجرای حکم را به وقتی دیگر موکول کرده است، با این الفاظ: “قوه ی قضائیه اجازه نمی دهد که سران فتنه با آن همه جهالت، ضلالت، تفرعن و حق کشی خود را د ر بوق های تبلیغاتی دشمن، قهرمان نشان دهند.“
درقوانین جزائی ایران جهالت جرم نیست، ضلالت یک صفت مبهم و بی مصداق است، تفرعن جرم نیست، حق کشی بدون اعلام مصداق قابل فهم نیست. از همه بدتر پیش داوری رئیس قوه ی قضائیه در محافل رسمی و عمومی به خودی خود و در تمام سیستم های قضائی، صلاحیت رسیدگی به پرونده هائی را که مورد نظر است، از آن مقام و زیر مجموعه اش سلب می کند. به علاوه بوق های تبلیغاتی دشمن به فرض هم که بد و گمراه کننده باشد از همان جنس است که اساتید آقایان در سالهای 1356 و 1357 به کار گرفتند تا سوار بر ثروت ملت ایران بشوند و آن را همچون میراث در اختیار مدیران کنونی کشور نهاده اند. اگر انسانهای جاهل و متفرعن و گرفتار ضلالت و مرتکب حق کشی، در بوق های تبلیغاتی دشمن قهرمان می شوند، این اصل و قاعده استثنا بردار نیست و همه ی کسانی را در بر می گیرد که خود را زیر نام انقلاب قهرمان نشان دادند و با تکیه بر آن به زیان ملت ایران سوداها کرده اند. و شمایان لاریجانی ها و احمدی نژادها و شرکا هنوز که هنوز است از آنان توشه بر می چینید.
وسخن آخر اینکه مملکت آقا امام زمان نه به مجلس نیاز دارد، نه به قوه ی قضائیه. همان یک قوه ی مجریه برایش کافی است که ادعا می کند فقط پاسخگوی امام زمان است. این ادعا از آن رو اجرائی شده که دو قوه ی دیگر اساسا نمی دانند چه کاره اند. یکی در مجلس راهپیمائی می کند، آن دیگری از برگزاری دادگاه علنی و از وکیل مدافع می ترسد ووکیل مدافع را به جرم دفاع زندانی می کند واز ادامه ی حرفه ی وکالت محروم. مقام ریاست بر قوه ی قضائیه که از جنتی شورای نگهبان فرمان می برد طبیعی است اگر کتاب قانون نمی گشاید. کوتاه سخن این که جهالت اقایان مدیران کار دست همه داده. ازترس به هم ریخته اند. از آنچه بودند بی در و پیکر تر شده اند و مردم را به درجه ای از خشم و بیزاری رسانده اند که جان شیرین را برای رهائی از این ستمگری و جهالت و ضلالت و حق کشی وسط گذاشته اند. باز هم خواهید گفت کار کار دشمن است و مردم به دستور دشمن از جان شیرین در می گذرند. در هر حال کارتان گره خورده است. با جادو و جنبل هم گره از کارتان باز نمی شود. موضوع جدی است. ممکن است دیر و زود داشته باشد. منافع شخصی و باندی که به آن می گوئید” منافع ملی” به خطر افتاده و این خطر با کشتار رفع نمی شود. آخر عمری بیائید و “ خانه روشنی ” کنید از برای شکرگزاری دسترسی به آن گنج بی مانندی که سزاوارش نبودید و زحمت افزا شدید برای ملتی که حاضر است بمیرد و ته مانده های سفره ی شما یان را نخورد.