مشکل از کجا آغاز شد؟

روزبه میرابراهیمی
روزبه میرابراهیمی

po_rozbeh_mir_ebrahimi.jpg

مروری بر اتفاقات چند روز بخصوص در نشست شرم الشیخ باز هم این پرسش را مطرح می کند که آیا جمهوری اسلامی سیاست خارجی اش را واقعا بر مبنای “حکمت و مصلحت” پیش می برد یا نه ؟ صد در صد حاکمان کنونی ایران بهتر از هر کسی می دانند که مشکل اصلی شان با چه کشوری است و دیگر مشکلات حاشیه هایی است بر اصل.

در میان قدرتمندان نظام جمهوری اسلامی در این زمینه تقریبا اجماع وجود دارد: “همه مشکلات با آمریکا است”. اما برای حل این مشکل هر طیفی نظر و روشی را دارد که برایش چتری به نام “مصلحت” نیز باز کرده است. در طول حداقل آخرین دهه گذشته فرصت های فراوانی پیش رو بود تا برای این مشکل چاره ای اندیشیده شود.

اما بخش وسیعی از سنگلاخ های این مسیر ناشی از قدرت آشکار اما غیر رسمی است که در نظام سیاسی ایران خانه کرده و با تکیه بر آرمان هایی ایدئولوژیک حتی قدرت تشخیص مصلحت نظامی که همه چیزش نیز از آن است را ندارند. ایدئولوژی محوری “سمی” است که در دنیای کنونی آنهم در عرصه سیاست خارجی و بین المللی هیچ جایگاهی ندارد. سیاست عرصه واقعیت هاست و عصر “ایدئولوژی محوری” هم سال هاست که رنگ باخته است. کافی است تنها مروری بر رویدادهای یک دهه گذشته ایران در عرصه سیاست خارجی بیندازیم تا براحتی آسیب هایی که این نگاه بر منافع ملی وارد کرده است را به چشم ببینیم.

در خبرهای اخیر اقدام منوچهر متکی وزیر خارجه دولت نهم در ترک میز شام و یا برخورد غیر دیپلماتیک با طرف های حاضر در اجلاس از سوی رسانه های داخلی و اصولگرا اقدامی قاطع و تحقیر کننده تفسیر شده است و برای وی کف زده اند و همین اقدام از سوی رسانه های خارجی نمودی از ضعف تفسیر شده است.

این پرسش همیشه مطرح است که چرا مقامات جمهوری اسلامی از رویارویی با مقامات امریکایی واهمه دارند؟ البته هر چند در مواضع و شعار هیچ وقت کم نمی آوردند اما واقعا چه چیزی عامل این هراس است. به عنوان نمونه، جمهوری اسلامی در شرایطی می توانست ادعا کند از موضع قدرت در اجلاس اخیر شرم الشیخ با حضور وزیر امور خارجه آمریکا ظاهر شده که فرستاده دولت ایران به دنبال بهانه برای خلاصی از آنجا نمی گشت و با وزیر امریکایی رودر رو می شد و اگر حرفی داشت در مقابل او می زد و طبیعتا حرف های طرف مقابل را هم می شنید. واقعا این کجای حکمت و مصلحت است که در میان ضیافت شام رسمی و دیپلماتیک در سطح بالای مقامات به بهانه های مانند حضور نوازنده با پوشش نامناسب و یا نزدیکی به صندلی وزیر خارجه امریکا ضیافت را ترک کنیم و بعد تبلیغ کنیم که ما امریکا را تحقیر کرده ایم!

از سوی دیگر مدتهاست جمهوری اسلامی از سوی امریکا متهم به دخالت و پشتیبانی از نیروهای شورشی در عراق می شود و درست چند ساعت قبل از آغاز همین نشست (شرم الشیخ) اتهامات مبسوطی در این زمینه از طرف وزارت خارجه امریکا منتشر شد. چرا جمهوری اسلامی اگر حرفی برای رد این اتهامات دارد نمی نشیند و با اسناد با طرف مقابل این ماجرا گفتگو نمی کند؟ آیا این اقدامات مبتنی بر حکمت و مصلحت است؟

البته شاید اگر از حکمت و مصلحت هم تفسیری یک جانبه و بسته از نگاه حکومت داشته باشیم حق با حکومت باشد، اما حکمت و مصلحت را باید برای کشور و ملت تفسیر کرد.

بیشترین چالش های جمهوری اسلامی در سیاست خارجی ناشی از تعریفی فرا تر از مفهوم “دولت – ملت” است. اصولا مشکل از آنجا آغاز شد که در ابتدای انقلاب، انقلابیون برای جمهوری اسلامی تعریفی فرا ملی و جهانی تدوین کردند و بر این پایه های ایدئولوژیک و آرمانی کشور را هر از چند گاهی در بحرانی قرار دادند و تنها بهره ای که بردند مصرفی داخلی و کاربردی “نماز جمعه ای” بود.

“شعار” سال هاست که کشتی سیاست خارجی ایران را در دریای نامتعادل عرصه بین المللی به این سو و آن سوی می برد و گاهی با لجبازی بچه گانه ای این کشتی را در مسیرهای صخره ای پیش می بردند و با هر قدمی آسیبی به کشتی و سرنشینانش می رساند.

چه بخواهیم و چه نخواهیم اگر زندگی با دنیا را می خواهیم باید روزی این مقوله را بپذیریم که تعریف مان از “دولت – ملت” را اصلاح کنیم و ایدئولوژی محوری را در عرصه سیاست خارجی به کناری بنهیم و عالمانه در مسیر عقلانی ره بپیماییم. و گرنه، بهتر است دیواری دور مرزها ایران بکشیم…