دانشگاه در آستانه نسق کشی جدید؟

حسین باستانی
حسین باستانی

شواهدی تحلیلی، تقویت کننده این فرضیه هستند که “نسق کشی” از جنبش دانشجویی ایران، در دستور کار ‏محافل منسوب به جریان “راست افراطی” قرار گرفته است.‏

ما در اینجا راجع به برخورد با دانشجویانی چون دختر ادب کننده معاون دانشگاه زنجان سخن نمی گوییم. چرا ‏که وی، لابد این احتمال را می داده که به ازای دفاع از حیثیت خود و همکلاسانش باید هزینه بپردازد، و خبر ‏دستگیری مظلومانه وی، حداقل در کشور ما، چندان غیر منتظره نیست.‏

اما فراتر از ماجرای دستگیری این دانشجو، روندی است که برای ریشه یابی آن، باید به دو هفته پیش ‏بازگشت: زمانی که خبر “پیروزی دانشجویان تربیت معلم کرج” در پی مقاومت اعتصاب غذای 10 روزه، ‏در فضای رسانه های فارسی زبان خبر ساز شد. و هنوز سایت های خبری در حال چاپ تحلیل های مختلف ‏در مورد موفقیت دانشجویان تربیت معلم در به کار گیری این روش سخت از اعتراض مدنی بودند که خبر ‏دانشگاه زنجان، مانند بمب در فضای رسانه های فارسی زبان ترکید. نسخه های مختلف فیلم کوتاهی که پس ‏از یورش غافلگیر کننده دانشجویان به دفتر معاون دانشگاه زنجان تهیه شد و از حاکی از تلاش نامبرده برای ‏برقراری ارتباط با یک دختر دانشجو بود، به فاصله کوتاهی صدها هزار بار بر روی شبکه “یوتیوب” دیده ‏شدند و تحصن اعتراضی دانشجویان متعاقب این رسوایی، به برکناری این معاون انجامید. مشخص بود که ‏جنبش دانشجویی، پس از پیروزی در دانشگاه تربیت معلم کرج، توانسته بود یک بار دیگر با جسارت، ‏مسوولان حکومتی را به تمکین به خواست های خود وادارد.‏

طبیعی است که وقوع پی در پی این دو پیروزی، می تواند نوید دهنده موفقیت های بزرگ تر برای جنبش ‏دانشجویی در آینده باشد و این، جنبه امید بخش اتفاقات اخیر است. اما پیروزی های اخیر، دارای جنبه هشدار ‏دهنده مهمی نیز هست که ریشه در راهبرد شناخته شده جریان راست افراطی در برخورد با فعالان و حرکت ‏های دانشجویی دارد. راهبردی که در یک عبارت، می توان آن را “نسق کشی” توصیف کرد.‏

به نظر می رسد که نسق کشی، رویکرد تکراری راست افراطی در مواجهه با موقعیت هایی است که جنبش ‏دانشجویی، از خط قرمزی مشخص رد می شود: گرفتن ابتکار عمل از مسوولان حکومتی” در محیط های ‏دانشگاهی. مهمترین مورد به کارگیری این رویکرد، البته فاجعه مشهور کوی دانشگاه بود که جریان راست ‏افراطی لازم دید، در آستانه برخورد سراسری مطبوعات، اولین مورد واکنش اعتراضی دانشجویان به تعطیلی ‏یک روزنامه را، با خشونتی حیرت آور و نامتناسب سرکوب کند تا درس عبرتی باشد برای تمام دانشجویانی ‏که ممکن بود بخواهند در آینده، دانشگاه ها را صحنه تحرکات اعتراضی به تعطیلی روزنامه های دوم و سوم ‏و دهم و بیستم و … کنند. نمونه متأخر زهر چشم گیری راست افراطی از جنبش دانشجویی نیز، در پی زمانی ‏صورت گرفت که دانشجویان فضای تبلیغاتی جلسه سخنرانی رییس جمهور را با اعتراضاتی بی سابقه در ‏اختیار گرفتند و آنگاه، انتقام گیری سخت و درازمدتی از فعالان این دانشگاه در دستور کار قرار گرفت که ‏میزان خشونت آن دانشگاهیان را شگفت زده کرد. تا جایی که حتی تبرئه سه دانشجوی دستگیر شده و شکنجه ‏شده دانشگاه امیر کبیر از اتهاماتی که وزارت اطلاعات دولت نهم بر آنها وارد کرده بود نیز، مانع نشد تا این ‏سه نفر، با دخالت فراقانونی در روند قضایی، مجدداً روانه زندان شوند. ‏

چنین برخوردهایی با جنبش دانشجویی در چارچوب یک راهبرد امنیتی کلی صورت گرفته و می گیرد که بر ‏تعیین “خط قرمزهای ویژه” امنیتی در درجه اول، و زهر چشم گیری از نخستین عبور کنندگان از آن خط ‏قرمزها در درجه بعد مبتنی است. مبنای تحلیلی این راهبرد شناخته شده بسیار آسان است: اگر محافل قدرت، ‏موفق شوند سرنوشت نخستین کسانی که از خط قرمزهای ویژه امنیتی عبور می کنند را به درس عبرتی ‏فراموش ناشدنی برای سایر هم صنفان آنها تبدیل کنند، احتمال عبور دیگران از این خط قرمزها به میزان ‏زیای کاهش یافته و هزینه های نظام برای کنترل موارد مشابه بعدی کاهش می یابد. ‏

در مورد خاص جنبش دانشجویی، این راهبرد در سال های اخیر به طور مضاعف مورد توجه جریان راست ‏افراطی قرار داشته است. جریانی که ظاهرا تحلیل گران آن معتقدند که پتانسیل اعتراضی جنبش دانشجویی، به ‏علت تعداد میلیونی دانشجویان، پراکندگی آنان در سرتاسر کشور (حتی کوچکترین شهرها) و تاثیرگذاریشان ‏بر سایر گروه های اجتماعی (و حداقل، خانواده هایشان) بسیار خطرناک است، و بنابراین، باید به هر قیمت ‏ممکن جلوی “امیدوار شدن” دانشجویان به عقب راندن مسوولان حکومتی در محیط های دانشجویی و ‏غیردانشجویی گرفته شود.‏

بر اساس همین مبانی تحلیلی است که می توان حدس زد که پیروزی فعالان دانشجویی در در تحمیل خواسته ‏های خود به مسوولان دولتی در دانشگاه هایی چون تربیت معلم و زنجان (که به ویژه، در دانشگاه زنجان بر ‏مبنای ابتکار عملی بسیار جسورانه و تهاجمی صورت گرفته است) محافل عملیاتی راست افراطی را دست ‏اندر کار تدارک ضد حمله ای “عبرت آموز” برای جنبش دانشجویی ساخته باشد. ‏

این حدس، البته چه بهتر که هرگز جامه عمل به خود نپوشد. اما به لحاظ تحلیلی، هرگز نباید احتمال وقوع آن ‏را از نظر دور داشت. امیدواریم که جنبش دانشجویی بتواند با تدبیر مضاعف، هفته ها و ماه های پیش رو را ‏با کمترین هزینه سپری کند.‏